سقوط یک دیکتاتوری میتواند زمینه ساز دیکتانوری نوینی باشد.
جنبش هایی که در کشورهای عربی وشمال افریقا دریک سال گذشته آغازگردید وطلیعه دارآن تونس بود به مراحل نوینی وارد شده اند، آنچه که برخی بهارعربی اش نام دادند با گذشت چندین ماه شور و هیجان نخستین روزها را از دست داده و علاقمندان به استقرار دمکراسی و آزادی خواهی را نگران ساخته است. ازاولین روزها این تردید وجود داشت که چگونه یکباره جنبش های اعتراضی کلید میخورد و همزمان خانم کلینتون وزیر امور خارجه امریکا شروع توفان را درخاورمیانه و افریقا اعلام میکند؟ آیا جنبش های خاورمیانه و شمال آفریقا مهندسی شده است؟ آیا اتفاقی است که جنبش های دموکراسی خواهانه و سیاست های اتحادیه اروپا و کشور امریکا دریک مسیر قرار گرفته اند؟
با گذشت بیش از ده ماه از جنبش و اعتراض در کشور تونس و گسترش حرکتهای اعتراضی به مصر، لیبی، یمن، بحرین و سوریه، خودجوش نبودن جنبش ها در کشور های ذکر شده کم وبیش نمایان شده است. آنچه که امروز بنظر می رسد این است که وقتی حامیان دیکتاتوها احساس کنند ممکن است درآینده ای نه چندان دور، حرکتهای مردمی درممالک دیکتاتوری طومار زندگی این حکومتها را درهم بپیچد، بسرعت دست به اقدامی میزنند تا اختیار و آینده جنبش را در دست گیرند و بجای دیکتاتورهایی که پایان قدرتشان نزدیک شده، حکومتی دیگر زیر نظر و حمایت خویش تاسیس کنند که رنگ مردمی هم داشته باشد و مردم آنرا نتیجه مبارزات ملی تلقی کنند و با برقراری این حکومت جدید سالیانی دیگر برسلطه خویش ادامه دهند. می دانیم که فقط با سقوط یک دیکتاتوری آزادی و دموکراسی حاکم نمیشود؛ ازبین رفتن یک دیکتاتوری می تواند زمینه ساز دیکتاتوری نوینی شود. آمریکا وچندکشور اروپائی با روشهایی متفاوت برای رسیدن به یک نتیجه و آنهم باقی بودن و استمرار قدرتشان در خاورمیانه و شمال آفریقا به حمایت از جنبش ها پرداخته و درحالی که ملت ها در آرزوی آزادی و دموکراسی هزینه های بسیار سنگین می دهند. امروزه بنظر میرسد ابرقدرت های مداخله کننده دراین حرکتهای مردمی سود بیشتری برده اند. بیادداشته باشیم که ابرقدرتها زمانیکه ازجنبشی حمایت میکنند، تنها برای منافع کشور خویش اقدام مینمایند ولی آگاهی های مردم و تجربیاتی که از جنبش های مردمی درسراسر جهان است که راهگشای آنان بوده و امکان تحقق دموکراسی را مقدور میسازد . انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران وبه کژ راهه رفتن های آن، (بویژه با انقلاب جهانی رسانه ای در دهه پایانی قرن بیستم که دسترسی به خبرها را آسان نمود)، تجربه ایست پیشاروی همه جنبش های خاورمیانه و شمال افریقا تابیاموزند آنچه را که دیگر نیاز به تجربه نیست. با نگاهی به جنبش های یکساله اخیر بهتر میتوان نظرداد:
نخست درتونس: درکشور تونس، بن علی دربرابرخواسته های مردم مقاومت نمیکند و به هردلیل شخصی و یا اجتماعی و یا اشاره غرب از قدرت کناره می گیرد و زمینه برای انجام انتخابات مجلس تدوین و تنظیم قانون اساسی نوین مهیا میشود، حزب النهضت به رهبری غنوشی اندیشمند و صاحبنظر در مسائل اسلامی وسیاسی اکثریت را بدست می آورد و از گفته های سخنگویان این حزب چنین بنظر می رسد که می خواهند قانون اساسی را با شباهت هائی با قانون اساسی ترکیه تدوین کنند. غنوشی دارای نوشته هایی درباره روابط دولت و دین است که در اوائل انقلا ب ۱۳۵۷ در کنار دهها نشریه و کتاب درایران نیز بزبان فارسی ترجمه و انتشار یافته بود و بیشتر برجدایی دین از دولت چون رژیم ترکیه تاکید می ورزد. ازآخرین تحولات تونس انتخاب منصف المزروقی (شخصیتی سکولار است که در برابرحزب غنوشی قرار دارد) به سمت رئیس جمهور تونس می باشد. او در برابرمجلس موسسان سوگند خورد و گفت من رئیس جمهورهمه مردم تونس هستم. المزروقی تا پایان کار این مجلس حدودیکسال دیگر رئیس جمهور تونس خواهد بود، میدانیم که دموکراسی باآزادیهای احزاب، اجتماعات و احترام به حقوق اقلیت شکل میگیرد، آینده تونس بعداز تدوین قانون اساسی روشن تر خواهد شد وآنچه پیش رو است امیدوار کننده است. تغییرات درمصر: درکنار تحولات تونس مصربزرگترین کشورعربی زبان را می بینیم که با تظاهراتی مسالمت جویانه و با هزینه ای محدود به حکومت دیکتاتوری حسنی مبارک پایان بخشید و دادگاه برای محاکمه مبارک درحالیکه بروی تخت بیمارستان بود تشکیل شد و پایان یک دیکتاتوری رقم خورد. لیکن تا رسیدن به خواسته های مردم که استقرار دموکراسی است بنظر می رسد راه درازی در پیش است. شورای نظامیانی که همراه مبارک بودند در راس قدرت است، و مردم آنان را نمی خواهند و دوباره گروههایی از مردم گرد میایند و خواهان انحلال شورای نظامی میشوند؛ ولی تاکنون راه به جائی نبرده انده و در پی اعتراضات آنان انتخابات تعیین شورای تدوین قانون اساسی جدید انجام شد و نتایج جالب توجهی داشت. درمرحله اول انتخابات حزب و گروههای وابسته به سازمان قدیمی و قدرتمند اخوان المسلمین بیشترین کرسی ها را بدست آورد وسلفی ها که در دوران مبارک علاقه ای به حضور در صحنه ها ی سیاسی از خود نشان نمی دادند رتبه بعدی را کسب کردند. سلفی ها درگذشته ها هیچگاه انتخابات را روش درستی نمی دانستند و در اداره کشور به بودن خلیفه اسلام در راس امور و سلسله مراتب این نوع حکومت معتقد بودند. اخوان المسلمین می گویند با سلفی ها توافق کرده و هماهنگ اقدام خواهند کرد. درجریان اعتراضات مردم در میدان التحریرقاهره سخنگویان اخوان المسلمین ازتشکیل دولت سخنی نمی گفتند ولی بعد از انتخابات به تشکیل دولت و پیاده کردن نظریات خویش اشاره می کنند. محافل میانه و غیر مذهبی مصر ازاین نتایج نگران شده به نحوی که رهبران دانشگاه الازهر این نگرانی را بطوررسمی بیان کرده اند. انتخابات مصر دارای دومرحله دیگر نیز هست و اگر تحولات جدیدی پیش نیاید دولت آتی مصراز نظریات تندروهای عرب حمایت خواهد کرد و آینده روابط مصر با اسرائیل وارد مرحله نوینی خواهد شد. اخوان المسلمین و سلفی ها اگر بقدرت برسند حکومتی ایدئولوژِیک با باورهای اسلام افراطی امکان استقرار درمصر را پیدا خواهد کرد. از همین ماه گذشته برخوردهایی بین مسلمانان و مسیحیان که سالها با صلح ودوستی در مصر کنارهم زندگی می کرده اند پیدا شده است. حکومت های متکی به یک اعتقاد خاص تاکنون دیده نشده است که دموکراسی را باور داشته و حقوق اقلیت را چون حقوق اکثریت محترم بشناسد.
لیبی و اشغال آن : جنبش مردم لیبی هم سرنوشتی دیگر یافت، قذافی به اعتراضات آرام مردم با مشتی آهنین پاسخ داد و چون به مردم لیبی و حمایت آنان از حکومتش تردید داشت، هزاران مزدور را از دیگر کشورهای افریقائی به استخدام درآورد و به جنگی نابرابر با مردم پرداخت. سرکوب بیرحمانه اعتراضات مردم لیبی که استبدادمعمر قذافی را برنمی تابیدند، ازیکسو و منابع نفت در لیبی و امکان قطع شدن صدورنفت، ابرقدرتها را مضطرب ساخت و کار را به شورای امنیت کشاند و رای شورای امنیت دایر براینکه قذافی نباید از نیروی هوائی خود در سرکوب اعتراضات مردم استفاده کند به ناتو و کشورهای عضو آن چون فرانسه انگلیس و آمریکا و چند کشور دیگر امکان داد که به بمباران لیبی بپردازند و بعد از ششماه نبرد خونین، دولت موقت مورد تائید امریکا و اتحادیه اروپا اختیارلیبی را بدست بگیرد. دولت ترکیه نیز در جریان جنبش لیبی به ایفای نقشی برای حفظ منافع ترکیه و هم پیمانانش پرداخت که ادامه دارد. انبارهای اسلحه که درلیبی گشوده شد به غیر از نیروی هوایی و بیش از دویست هواپیمای مدرنش و سلاحهای سنگین، بقیه به دست مخالفین افتاد. مردم برای رهایی از حکومت قذافی و مزدورانش سلاح دردست گرفتند و به میدان آمدند و ازحمایت ناتو بهره بردند؛ هرچند که گاه به حضوربیگانه در لیبی اعتراضی هم می کردند، ولی نیروهای القاعده و گروه عبد الکریم بلحاج آگاهانه و برای مقصود خویش بمیان مبارزین رفتند و درتصرف و غارت انبارهای اسلحه پیشقدم بودند و تا آخرین روزهایی که پناهگاه معمر قذافی کشف شد، درصحنه های نبرد حضورداشتند و خبرنگاران حاضر درلیبی بارها به بودن آنان اشاره کردند و اکنون که نبرد خاتمه یافته مشخص نیست چه مقدارسلاحهای مدرن جنگی را برای عملیات آتی خود درجهان به یغما برده اند. سرانجام با حمایت نیروهای دریایی و هوایی ناتوجنگ خاتمه یافت، معمر قذافی بشکل فجیعی بقتل رسید و مردم برجنازه او رقص و پایکوبی کردند. مردمی که حتا تصوری از اینکه چه خواهد شد نداشتند. دیکتاتورکشته شد، ولی لیبی به کجا خواهد رفت؟ آیا پس از گذشت کوتاه زمانی دگر بار سرنوشت مردم فقر و بدبختی و فقدان آزادی است؟ درلیبی نشانه هایی از برقراری حکومتی مردمی و دموکراتیک دیده نمی شود. لیبی سرزمینی اشغال شده است و راه درازی تا استقلال و آزادی دارد. دیکتاتوری معمر قذافی یکصدوهفتاد میلیارد دلار دربانکهای جهان داشت و این دولت از معدود دولتهایی بود که که بدهی نداشت و اینک نه تنها آن سپرده دیگر موجود نیست، بلکه برای بازسازی لیبی دهها سال زمان و چندین برابرسپرده هایش پول لازمست و هزینه های غیر مادی و انسانی هم که جبران ناپذیراست. دولت موقت لیبی وقتیکه شکست و مرگ دیکتاتور را اعلام کرد، نخست از کشته شدن بیش از سی هزار نفر اظهار تاسف کرد و سپس از آزادی چند همسری درلیبی روزهای آینده مژده داد! آیا هزاران کشته و صدها هزار مجروح و ویرانی اکثر زیرساخت ها اقتصادی و ویرانی شهرها و شهرک ها تنها برای رسیدن بخواسته یکی دوقبیله کوچک بود که قذافی به آنان اجازه چند همسری نمی دا د؟ آیا تغییر به نظر به قدرت رسیدگان امروزی در لیبی همین است؟ لیبی سرزمین بزرگیست که باید دموکراسی را بیاموزد، تجربه کند و بسوی زندگی بهتر و سعادتمند گام بردارد و بطور قطع معترضان به حکومت قذافی خواسته هایی بسیار فراتراز آنچه دولت موقت می گوید داشته و دارند و درآینده نزدیک که غبار جنگ اندکی برطرف شود صدای مردم لیبی بگوش جهانیان خواهد رسید و جهان خواهد دید که مردم لیبی هنوز درآغاز راهند. فراموش نکنیم که سقوط هر دیکتاتور گامیست بسوی دموکراسی مشروط برآنکه مردم آزادیخواه از شکست دیکتاتوری ها تجربه آموزند. جنبش آزادیخواهانه مردم لیبی تارسیدن به هدف متوقف نمی ماند.
دریمن وبحرین و سوریهجنبش مردمی و مبارزه برای دموکراسی وآزادی ادامه دارد ولی آینده آنهاروشن به نظر نمی رسد. درارتباط با مبارزات حق طلبانه مردم سوریه که ماههاست ادامه دارد ، دفتر حقوق بشرسازمان ملل متحداعلام کرده است: گزارش های معتبری دریافت کرده که نشان میدهند شمار کشته شدگان در سوریه از آغاز ناآرامی هادرماه مارس تاپانزده دسامبر۲۰۱۱ ازپنج هزار تن فراتر رفته است. ولی با همه اعتراضاتی که به کشتاربشار اسد در سوریه از سوی آزادیخواهان جهان ازطرفی و آمریکا و اتحادیه عرب و اتحادیه اروپا می شود، چون روسیه و چین درشورای امنیت از سوریه حمایت می کنند، شورای امنیت نتوانسته است قطعنامه ای علیه سوریه صادرکند و فقط دبیرکل سازمان ملل به بشار اسد اخطارهای شدید کرده است که نتیجه ای ببار نیاورده است. سوریه اکنون میدان برخوردهای امریکا و متحد ینش ازسوئی و روسیه و چین از سوی دیگر است، و باید درانتظار تحولات آینده بود و این نمونه ای ازبرخورد منافع ابرقدرتها دریک سرزمین است که منافع ملی آن کشور چگونه با همه هزینه های انسانی و مادی که مردم میدهند همچنان پایمال خواستهای بیگانگان شده و می شود.
لیکن ملت های جهان میدانند که آزادی و دموکراسی کالای صادراتی نیست. آگاهی ها ی مردم راه دستیابی به آزادی و دموکراسی است. آزادی از راه لوله های توپ تانگ و مسلسل و یا بمباران های هوایی حاصل نمی شود. سرنوشت لیبی تجربه ای پیش روست که دخالت و حمایت نظامی بیگانگان ویرانی و مرگ بهمراه دارد. تجربه های شکست خورده برای رسیدن به آزادی و دموکراسی نباید تکرار شود. درس گرفتن از تجربیات پیشین راه های سعادت ملت ها را می گشاید و راه را برهرگونه استبدادنوین خواهد بست.