در سال ٢٠١١، هنگامیکه اعتراض های بخشی از مردم سوریه علیه حکومت بعثی بشار اسد در دمشق و دیگر شهرها هم زمان با جنبش عمومی خزان عربی درشماری از کشورهای عرب آغاز شد هیچکس گمان نمی کرد که آن ناآرامیها به یک جنگ داخلی درازمدت با صدها هزار کشته و بیش از ۱۰ میلیون آواره فرا روید، و به یک درگیری منطقه ای وجهانی بدل گردد. پیدایش گروه جنایت پیشه ی ارتجاعی داعش که اکنون بر بخش بزرگی از عراق و سوریه چیره است، شکل گیری گروه های مسلح سلفی، تقویت گروه های کرد سوری، ایجاد ارتش آزاد سوریه، دخالت همه سویه جمهوری اسلامی و عربستان و ترکیه به عنوان قدرت های منطقه ای در جنگ سوریه و دخالت گسترده روسیه و آمریکا و متحدانش در این جنگ ابعادی خطرناک به اوضاع سوریه بخشیده و آینده این کشور را بیش از پیش در پرده ای از ابهام فرو برده است. پس از دخالت مستقیم نظامی روسیه در جنگ و اسقرار موشکهای اس۳۰۰ و بستن قرارداد برای استقرار دائمی ارتش روسیه در بندر طرطوس احتمال درگیری مستقیم قدرت های بزرگ نظامی افزایش یافته و به بحران سوریه جنبه فرامنطقه ای و جهانی داده است.
پس از پایان جنگ سرد وفروپاشی اتحاد شوروی و پیمان ورشو، همه ی حکومت هایی که در کمپ غرب نبودند با چالش و رویارویی آمریکا و متحدانش روبرو شدند و با توجه به شرایط داخلی برای تغییر و سرنگونی شان ودر موردهایی هم مانند یوگسلاوی حتی تجزیه کشوربرنامه ریزی و اقدام های عملی صورت پذیرفت. سومالی، افغانستان،عراق، لیبی، کره شمالی، سوریه، ونزوئلا و یوگسلاوی از این زمره اند.
تلاش برای برچپدن حکومت بعثی سوریه با تحولات لبنان و پایان بخشی به حضور نظامی سوریه در لبنان آغاز شد و پس از آغاز شورش ها علیه حکومت اسد به مرحله نوینی پای گذاشت. حکومت سوریه مانند همه ی دیکتاتوری ها نظیر، بدون توجه به خواستهای برحق مردم برای ایجاد دگرگونی ها وبهبود شرایط زندگی و استقرار دمکراسی به سرکوب گسترده جنبش مردمی با دخالت ارتش و کاربرد توپ و تانک پرداخت و گره بر گره افزود و بر خشم و نفرت عمومی از حکومت افزود . باشدت گیری سرکوب ها زمینه برای دخالت نیروهای خارجی وتقویت گروه های تندروی داخلی فراهم شد.
در سوریه وجه ژئوپلیتیکی و بین المللی هم عمل می کند زیرا روسیه در بندر طرطوس دارای پایگاه دریایی است. این پایگاه برای نیروی دریایی روسیه اهمیتی حیاتی دارد و غیر از کریمه این تنها جایگاهی است که روسیه به مثابه یک قدرت بزرگ نظامی میتواند به آب اقیانوس ها و آنچنان که در ایران معمول است آبهای گرم دسترسی پیدا کند. در واقع بدون کریمه و بندر های سوریه، روسیه دیگر قدرت دریایی بین المللی و اساسن قدرت جهانی نخواهد بود ، به همین دلیل روسیه با همه ی عوارض جانبی احتمالی به کریمه که بخشی از سرزمین اوکراین بود لشکر کشید وبه تجاوز نظامی مستقیم به خاک یک کشور همسایه دست زد.
آمریکا و انگلیس با تلاش برای محروم ساختن روسیه از کریمه – دولت اوکراین چندی پیش از حمله روسیه به کریمه قرارداد نظامی استفاده از پایگاه دریایی کریمه با روسیه را لغو کرد – و با کوشش برای سرنگونی رژیم متحد روسیه در سوریه بر آن شدند که بساط قدرت دریایی روسیه را برچینند، و به نفوذ روسیه در خاومیانه و ساحل مدیترانه برای همیشه پایان دهند. دخالت نظامی مستقیم روسیه در سوریه را هم باید در همین چارچوب ودر پاسخ به این راهبرد ژئوپلیتیکی بررسی کرد. سیاست آمریکا و متحدانش در سوریه با توجه به نتیجه ی فاجعه بار سیاست دولتهای جرج بوش و تونی بلر در ماجرای دخالت مستقیم نظامی و اشغال کشور عراق و افغانستان، جنگ نمایندگی و عدم دخالت مستقیم نظامی بود. تقویت گروه های نظامی سوری نزدیک به آنها وپشتیبانی تسلیحاتی و مالی و سیاسی از آنها و فراهم ساختن شرایط مناسب برای گروه های نزدیک به عربستان وترکیه و حتی القاعده، خط مشی اصلی این سیاست را در بر می گرفت. سیاستی که با توجه به کمک های همه جانبه روسیه و جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان به حکومت اسد، برای سرنگونی این رژیم کاملن کارا نبود.
روسیه پس از تصرف کریمه و عدم واکنش نظامی آمریکا وناتوبه این اقدام و با توجه به خطر سرنگونی حکومت بشار اسد، شرایط را برای دخالت مستقیم نظامی در سوریه آماده دید و با کاربرد نیروی هوایی ودریایی و موشکی دست به کار شد و با توجه به عدم رویارویی ناتو با این اقدامات بر دامنه ی آن افزود و در آخرین اقدام، چندی پیش در بندر طرطوس موشکهای استراتژیک اس ۳۰۰ را مستقر نمود، و به دخالت نظامیش در سوریه وجهی مستمر بخشید.
پس از دخالت نظامی روسیه در گرجستان و کریمه این سومین اقدام ودخالت نظامی خارجی روسیه پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد است و نشان می دهد که روسیه بار دیگر همانند دو سده ی گذشته در چهره یک قدرت نظامی جهانی ظاهر می شود، و چنگ ودندان نشان می دهد و با تکیه برفراخوانی سنت ملی گرایی روسی و مذهب ارتدکسی و حکومت مقتدر که با اتوریته شخص اول نمود پیدا می کند به عرصه شطرنج جهانی باز گشته است. این باز گشت برای منطقه ی بحران زده ی ما و جهان و برای ایران به عنوان همسایه ی با واسطه ی روسیه پیآمدهای بسیار دارد.
با توجه به برجا ماندن حکومت اسد و کوتاه نشدن دست روسیه از سوریه ، جریانهای سیاسی و مرکز های گوناگون قدرت در حکومت آمریکا در زمینه چگونگی برخورد با این موضوع دیدگاه های متفاوتی ابراز کرده اند. نامه ۵۰ دیپلمات رده بالای وزارت خارجه آمریکادر باره اوضاع سوریه راکه چندی پیش منتشر شد باید به مثابه فشار آن نیروهایی در دستگاه سیاسی – نظامی آمریکا دید که خواهان برتری همه جانبه ایالات متحده در عرصه ی جهانی و برچیدن بساط قدرت دریایی روسیه وپایان بخشی به نفوذ این کشور در دریای مدیترانه و منطقه خاورمیانه اند.
به نظر می رسد با توجه به شکست سیاست های جناح محافظه کاران نو و دولت جرج بوش – چینی وعقب نشینی آمریکا از عراق و افغانستان و به پایان رسیدن ریاست جمهوری اوباما درچند ماه آینده شاهد دخالت گسترده نظامی مستقیم آمریکا در سوریه نباشیم. شاید اگر آمریکا در سال های ۲۰۱۴ و۲۰۱۵ و پیش از دخالت مستقیم روسیه به این کار مبادرت می کرد روسیه ریسک دخالت مستقم و رویارویی با آمریکا وناتو را پذیرا نمی شد و کار به روال دیگری پیش می رفت، اما امروز آمریکا و ناتو در موقعیتی قرار گرفته اند که اقدام مستقیم نظامی در سوریه به معنای جنگ با ارتش روسیه است، در این صورت پس از پایان جنگ سرد جهان به دوره جنگ گرم پامی گذارد که آینده آن از هیچ روی روشن ومشخص نیست. اشغال کریمه از سوی روسیه و دخالت مستقیم نظامیش درجنگ سوریه و از هم پاشیدگی حکومت در لیبی واعلام عقب نشینی آمریکا از خاورمیانه، دیدگاه رئیس سابق ام آی ۶ را تایید می کند که دوره ی تک قطبی بودن و یکه تازی آمریکا به سر رسیده است – البته او از این موضوع با تاسف یاد می کند- و آمریکا دیگر تنها قدرت برتر نظامی – جهانی نیست و نمی تواند هر آن چه راکه بخواهد انجام دهد. اما همه ی این ها به معنای حتمی بودن عدم دخالت مستقیم نظامی آمریکا در سوریه نیست.
بحران و جنگ در سوریه پای شماری از قدرت های منطقه ای را هم به این کشور باز کرده است که از جمهوری اسلامی، ترکیه وعربستان می توان نام برد. قدرت هایی که با تبلیغات و فعالیت هایشان شکلی از جنگ مذهبی ودرگیری میان شیعه و سنی پدید آورده اند و مدام بر طبل جنگ میان شیعه و سنی می کوبند، در عراق، بحرین، لبنان، یمن و سوریه به شکل های گوناگون با این وضعیت اسفبار وخطرناک روبروییم. آنها می کوشند به تضاد ها و مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ودر گیری بر سر منطقه ی نفوذ، جامه ای مذهبی بپوشانند و به این وسیله هدف هایشان را تامین کنند، قدرت های جهانی هم آتش بیار این درگیری و جنگ به ظاهر مذهبی هستند.
در بحران و جنگ داخلی سوریه هریک از قدرت های منطقه ای به دلایل ویژه خود به دخالت در این بحران وجنگ مبادرت کرده اند که تعلقات و منافع مذهبی کمترین نقش را در این دخالت های جنگ افروزانه داشته است.
جمهوری اسلامی ایران اززمان آغاز بحران سوریه با تمام توان در کنار حکومت اسد قرار گرفت و از هیچ گونه کمک و پشتیبانی مالی، نظامی و سیاسی از آن دریغ نورزید، و میلیاردها دلار از درآمدنفتی را به حکومت اسد بخشید.
برای استراتژی جمهوری اسلامی می توان از جمله دلیل های زیر را برشمرد
۱. حکومت بعثی – علوی حافظ اسد تنها دولت عربی پشتیبان ایران در جنگ عراق و ایران بود واین امر پیوند های نزدیکی میان دو دولت برقرار کرد
۲. سوریه و ایران در مورد کشور لبنان دیدگاه مشترکی داشتند و هردو دارای پیوندهای نزدیک با حزب الله لبنان بودند.
۳. با دشمن خواندن اسرائیل از سوی جمهوری اسلامی پشتیبانی از حکومت اسد دفاع از یک متحد اصلی است
۴. جمهوری اسلامی حکومت سوریه را عمق استراتژیک خود می داند
۵. سرنگونی حکومت اسد سبب می شود تا جمهوری اسلامی از مهمترین سرپل ارتباطی با حزب الله لبنان متحد اصلی جناح تندرو این حکومت در منطقه محروم گردد.
۶. با توجه به اینکه جمهوری اسلامی غیر از سوریه وتا حدودی عراق هیچ متحدی در میان کشورهای اسلامی و عربی ندارد سقوط حکومت اسد اورا در میان انبوه مخالفان کاملن تنها می کند.
۷. با دخالت ترکیه وعربستان در جنگ سوریه، سرنگونی اسد به معنای تقویت این دو رقیب منطقه ای و ضعیف شدن موقعیت جمهوری اسلامی در برابر آنان است.
تا زمانی که روسیه با نیروی نظامیش مستقیمن به جنگ سوریه وارد نشده بود جمهوری اسلامی مهم ترین پشتیبان رژیم بشار اسد بود، و با هم پیمانی حزب الله لبنان و کمک های مستشاری و نیروی زمینی در برپاماندن حکومت سوریه نقش موثری ایفا می نموداما در وضعیت کنونی به یک بازیگر دست دوم و اگر نه حاشیه ای در این جنگ بدل شده است وبا تداوم شعارهای دفاع از حرم و تقویت جبهه پایداری که هیچیک ربطی به واقعیت های موجود ندارند طرف چندانی از پشتیبانی از اسد بر نخواهد بست، و باید چشم به راه اقدامات قدرت های بزرگ بماند.
سرنگونی اسد ویا تجزیه سوریه ، بدون شک به نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی واز جمله، پیوندهایش با حزب الله لبنان آسیب های جدی می رساند وفضای بسیار امن تری برای اسرائیل فراهم می کند. تغییرات اساسی در حکومت سوریه شکستی سخت برای جناح تندرو وجنگ طلب جمهوری اسلامی خواهد بود وسبب تضعیف موقعیت این جناح درحکومت ایران خواهد شد. این جناح با سیاست های نظامی گرایانه و جنگ طلبانه اش وبا دخالت در دیگر کشورها می خواهد خود را قهرمان دفاع از ایران و منافع ملی ما معرفی کند. اما این سیاست واستراتزی خطر جنگ با قدرت های منطقه ای و جهانی و حتی جنگ داخلی را متوجه میهن ما می کند. در حالی که سیاست تنش زدایی و تعامل بهترین راه تامین منافع ملی و استراتژیک ایران در منطقه و جهان است.
دولت ترکیه به رهبری اروغان به عنوان یکی از همسایگان سوریه ، در بحران و جنگ سوریه نقش مهمی ایفا می کند. اردوغان که سودای احیای خلافت سنی اسلامی و امپراطوری عثمانی را در سر دارد، و پس از کودتای نافرجام بر تلاش هایش در این راستا افزوده است با دخالت در سوریه به الحاق بخش هایی از سوریه به ترکیه می اندیشدوبا پشتیبانی از اهل سنت که اکثریت بزرگی از ساکنان سوریه را تشکیل می دهند وسازمان هایی چون اخوان المسلمین خود را پشتیبان اصلی سنی ها نشان می دهد واز این رهگذر می کوشد بر دامنه نفوذش در میان دیگر کشورهای سنی مذهب بیافزاید و با رقیبان منطقه ای یعنی ایران وعربستان به رقابت بپردازد .
ترکیه با دخالت در اوضاع سوریه همچنین می کوشد موقعیت کردهای سوریه را که در این سالها بسیار پر توان شده اند تاجایی که ممکن است تضعیف کند و حتی در صورت فراهم شدن شرایط تجزیه سوریه به الحاق بخش کرد نشین سوریه به ترکیه اقدام ورزد.
ترکیه با پشتیبانی نظامی و تسلیحاتی از گروه های گوناگون نظامی مخالف دولت سوریه و در دوره ای حتی گروه داعش، از استراتژی آمریکا ومتحدانش برای سرنگونی دولت اسد و مهار روسیه در این کشور و بیرون راندن ایران ازسوریه حمایت می کند، و به گسترش نفوذش در سوریه می پردازد.
عربستان سعودی که از مرتجع ترین نیروهای دست اندر کار در جنگ سوریه است با یاری همه جانبه ی مالی، تسلیحاتی و سیاسی به گروههای مسلح سلفی و حتی داعش نقش مهمی در جنگ ایفا می کندو می کوشد ضمن یاری به مخالفان اسد برای سرنگونی حکومت سوریه، مواضع رقیب اصلیش در منطقه یعنی جمهوری اسلامی را ضعیف کند و خود را به عنوان رهبر جهان عرب و اسلام جلوه گر سازد.
جنبش اعتراضی وبرآمد بحق مردم سوریه علیه حکومت دیکتاتوری بعثی در سال ۲۰۱۱ به جنگی فراروییده است که قدرت های منطقه ای و جهانی به بازیگران اصلی آن بدل شده اند، و هر نتیجه ای هم که درگیری ها وتعاملات آنهادر آینده دور یا نزدیک به بار آورد بازنده اصلی این جنگ چند سویه وخانمان برانداز ملتی است که تاکنون صدها هزارکشته و نزدیک به ده میلیون آواره داده و از شهرهایش جز ویرانه چیزی بر جای نمانده است.
به نظر می رسد اگر دولت آمریکا بر مبنای خواست بخش های تندرو عمل کند وبه دخالت مستقیم نظامی در سوریه اقدام نماید، با واکنش جدی نظامی روسها مواجه شود، و جهان شاهد یک درگیری جدی میان آمریکا وهمپیمانان با روسیه در یک کشور سوم گردد. آنگاه از سوریه ومردمش چیز چندانی باقی نخواهد ماند و به احتمال زیاد این کشور تجزیه خواهد شد و ما پس از صد سال شاهد تغییر مرزهای برساخته ی قرارداد ساکس- پیکو در خاورمیانه خواهیم بود و به منافع ملی ایران هم به سبب دخالت همه سویه جمهوری اسلامی در جنگ سوریه آسیب های جدی خواهد رسید.
باید امیدوار بود که گفتگوهای برقراری آتش بس میان آمریکا و روسیه ودیگر حکومت های مداخله گر به سرانجام برسد وملت سوریه از شرایط اسفبار کنونی رهایی یابد.