شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۸

شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۸

يک نیمه‌روز
بوق ماشین آتش‌نشانی در همه جا پیچیده بود اما معلوم نبود که ماشین برای رسیدن به شعله‌های آتش چگونه می‌تواند راه خود را باز کند. راننده تاکسی با مسافری بر...
۳ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزير؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد
دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا،...
۲ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
دادخواهی و صلح
روز يک‌شنبه گذشته، 27 آبان‌ماه سال 1403 خورشيدی با عنوان دادخواهی و صلح و به‌یاد هزاران فرزند جان‌باختۀ ميهن و با تاکيد بر دادخواهی، خشونت‌پرهيزی و صلح‌طلبی در سامانه زوم...
۱ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: کارآنلاين
نویسنده: کارآنلاين
دنیایِ واژگون
کتاب در حافظه شهر فراموش شده‌ / و به انتها نزدیک / دنیا تعادلش را در نقطه لغزانی دنبال می‌کند / موریانه‌ها / به جانِ کتاب‌ها افتادند / شب است،...
۲۹ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: رحمان ـ ا
نویسنده: رحمان ـ ا
مسئله جانشینی و یا زمانی برای پرسش‌های اساسی درباره کارنامه ولایت فقیه؟
کارنامه اقتصادی، ژئوپولتیکی، اجتماعی، زیست محیطی و فرهنگی فاجعه آمیز حکومت در برابر همگان قرار دارد. حکومت دینی حتا در ماموریت معنوی خود هم شکست بزرگی خورده و مناسک و...
۲۹ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: سعید پیوندی
نویسنده: سعید پیوندی
تلاش جریان برانداز و سلطنت‌طلب در کسب قدرت و وظایف ما
امروز بیش از پیش لازم است که جریانات چپ، ملی و دموکرات صفوف خود را به هم نزدیک کرده و مانع گرایش به سمت راست و جریانات برانداز شوند. هیچ...
۲۹ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
وریشه مرادی
وريشه مرادی دوران دانشجویی از فعالان ان‌جی‌او های شهر سنندج و از قهرمانان رزمی‌کار استان کوردستان و یکی از بنیان‌گزاران انجمن مبارزه با اعتیاد شهر سنندج بود.
۲۸ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: سردبير ماه
نویسنده: سردبير ماه

جنگ و گلهای یاس مادر (١٠)

شب کە می رسد، سعی می کنیم با پتو و ملافە و نایلون جلو ورود هوای سرد را از پنجرەها سد کنیم. اما تنها می توانیم یک اتاق را درست و حسابی آمادە کنیم. پدر می گوید نگران نباشید فردا درستش می کنم. و مادر پیشنهاد می کند کە برای همیشە بە زیرزمین، پیش گلهای یاس نقل مکان کنیم. و زیرزمین یک خانە قدیمی حال و هوای خودش را دارد. و برای اولین بار از همان جا من زوزە بادی را شنیدم کە بالا از میان پنجرەها می گذشت و کل خانە را با صدای مداوم گذرای خود پر می کرد. زوزەای کە انگار از سرزمین دیگری بە گوش می رسید.

 

و روزی ناگهان شهر کە مدتی بود آرام بود، گر می گیرد. قبل از طلوع آفتاب در حالیکە دنیا هنوز تاریک است، شروع می شود. اول صدای توپها می آیند کە لحظەای آرام نمی گیرند. و بعد صبح کە می شود صدای غرش بی امان هواپیماها پیدایشان می شود کە تقریبا آسمان شهر را رها نمی کنند. صدای ضد هوایی ها با صدای هولناک هواپیماهای جنگی قاطی می شوند، و تن شهر و آدمها را بە لرزە در می آورند. جایی در همین نزدیکی ها صدای بمب هایی کە پشت سر هم منفجر می شوند، شیشەهای خانە ما را با صدای مهیبی می شکنند. انگار خردەشیشەها هر کدام دوست دارند سریعتر از بقیە، پنجرەهائی را کە سالها ماوایشان بودەاند را ترک کنند. ما با هم بە زیرزمین پناە می بریم. پدر رادیویش را فراموش نمی کند. مادر طبق معمول آرامش خود را از دست نمی دهد. و من از همە سراسیمەترم. در زیرزمین پدر هیجان آلود می گوید “می دانستم آرە می دانستم!… سکوت علامت فاجعە است. ضمنان هفتەهاست کە در جبهەهای جنوبی مرتب هر دو طرف بە هم حملە می کنند،… آرە،… درست حدس زدم، می دانستم نوبت ماست!” و صدای مارش نظامی کە از رادیو می آید، با صدای انفجارها قاطی می شود. مادر کە درست کنار گلهای یاس نشستەاست، زیرچشمی بە پدر نگاهی می اندازد. و پدر گوشهایش را بیشتر بە رادیو کە دیوانەوار از حملە رزمندگان غیور می گوید، می چسباند. و فراموش نمی کند سیگاری آتش بزند. لبانش پک لرزانی بە سیگار می زند، و دود بە چشمانش فرو می رود. انگار دود سیگار هم در پی پناهی می گردد. و من فکر می کنم کە مگر او از آدمهائی کە بیرون بە جان هم افتادەاند، چە کم دارد! و البتە کە ندارد. و خندەام می گیرد. رادیو می گوید شهری از دشمن را تسخیر کردەاند و هم اکنون دلاوران میهن در حال پیشروی بیشتر در عمق خاک دشمن اند. گویندە با هیجانی کنترل شدە و حرفەای می گوید کە تا از میان بردن لانە فساد و توطئە دشمنان، رزمندگان را سر باز ایستادن نیست. او از جهانی می گوید کە در آن دیگر ظلمی وجود نخواهد داشت و ریشە ظالمان برای همیشە کندە خواهدشد.

سعی می کنم بە آنچە کە در بیرون در حال اتفاق افتادن است فکر نکنم. اما دشوار است. شدت صدا کە از حدی بگذرد، حواس را با خود می برد. حتی فیلسوف محلە ما هم در این گونە مواقع حواسش پرت می شود. آخر مگر می شود در چنین لحظاتی از ‘میل و ارادە بە حیات’ گفت و اندیشە کرد کە همخوابگی انسانها با همدیگر بە نیروئی نهانی ربط دارد کە در طبیعت وجود دارد؛ نیروئی کە انسانها در یک خودفریبی بر آن نام عشق می نهند و بە آمیزش با هم ناچار می کند!؟ نە، غیرممکن است. صدا همە چیز را می بلعد. شدت حرکت ذرات، جهان را با همە تعلقاتش در خود فرو می برد. و گلهای یاس را می بینم کە ساقەهای نحیفشان می لرزند و رقص ناخواستەای را آغاز می کنند. و برگهای پژمردە زودتر از موعد مقرر می ریزند. قبل از اینکە دست مهربان مادر بە آنها برسد.

و ما درک زمان را فکر کنم از دست می دهیم. نمی دانیم چقدر از لحظەها می گذرند. ساعت مچی پدر، بی مصرف ترین موجود ممکن جهان است. ساعتی قدیمی با دستبندی چرمی کە اینجا و آنجا ترک خوردەاست و رنگش بە رویش نماندەاست. ساعتی بزرگ بر مچی باریک، اما قوی کە سالهاست او را در خانە و مدرسە همراهی کردەاست. گوشمان بە صدای انفجارها و صفیر هولناک هواپیماهائی است کە حال بیشتر از دور شنیدە می شوند. و صدا معیار گذشت و شمارش زمان می شود. و خوبی هواپیماها این است کە زیاد نمی مانند. و ما از زیرزمین تکان نمی خوریم. بە خودم می گویم کە هر لحظە می تواند آخرین لحظە باشد. و شاید ما همراە گلهای یاس در همین زیرزمین برای همیشە چال شویم. با گلبرگهای یاس بر گونەها در زیر خروارها خاک. و من بیشتر خودم را بە گلدانهای یاس نزدیک می کنم. و ناگهان آنچنان از مارش نظامی بدم می آید کە دوست دارم بر سر پدرم فریاد بکشم کە دیگر بس است و آن رادیوی لعنتی را خاموش کند. اما نگاهم بە خودی خود بە جای دیگری می رود. و بە سقف نگاە می کنم. و بەخودم می گویم کە اگر جنگ تمام شد، بی گمان پدر داستانهای زیادی برای تعریف کردن خواهد داشت. او تنها از خانە، حیاط و شهر خبر نداشت، او تمام جبهە را بە درازای مرز طولانی اش می شناخت و می دانست کە فلان رهبر یا فرماندە نظامی کی و کجا چی گفتە. و من از اینکە در مدرسە در مقابل معلمان حرفی برای گفتن خواهد داشت بە خودم می بالیدم. و ناگهان چشمهایم پر محبت می شوند. و بە پدری کە زیر بمباران هم از یاد گرفتن دست نمی کشد، به خودم مرحبا می گویم.

پدر می گوید حملە قبل از آمدن برف و فرارسیدن زمستان است. دارند آخرین تلاش هایشان را اینجا در جبهەهای شمالی می کنند، می دانند کە با آمدن زمستان همە جیز بە جنوب منتقل خواهد شد. و ناگهان کوههای پر از برف و سرما و یخبندان زمستان چنان در نظرم زیبا آمدند کە نگو! به خودم گفتم کە احتمالا با آمدن برف و زمستان مردم هم برخواهند گشت و مثل سابق، لااقل دو سە ماهی محلەمان همانی خواهد شد کە بود.

و مادر کە همیشە حس بویائی اش خوب بودە، می گوید کە بوی دود می آید. و بە حیاط، با اینکە پدر ندایش می دهد، سرکی می کشد. و فریاد می زند کە نگفتم! محلەای آن طرف تر، خانەای دارد در شعلەهای آتش می سوزد. دود سیاە غلیظی در آسمان پخش می شود. پدر می گوید مقر نظامیست ماشین هایشان دارند می سوزند.

و شب کە می رسد، سعی می کنیم با پتو و ملافە و نایلون جلو ورود هوای سرد را از پنجرەها سد کنیم. اما تنها می توانیم یک اتاق را درست و حسابی آمادە کنیم. پدر می گوید نگران نباشید فردا درستش می کنم. و مادر پیشنهاد می کند کە برای همیشە بە زیرزمین، پیش گلهای یاس نقل مکان کنیم. و زیرزمین یک خانە قدیمی حال و هوای خودش را دارد. و برای اولین بار از همان جا من زوزە بادی را شنیدم کە بالا از میان پنجرەها می گذشت و کل خانە را با صدای مداوم گذرای خود پر می کرد. زوزەای کە انگار از سرزمین دیگری بە گوش می رسید.

و پدر از اینکە باتری رادیویش ضعیف شدەبود، و برای شنیدن ناچار بود بیشتر گوشهایش را بە آن نزدیک کند اعصابش خرد بود. و آن شب قبل از خواب صدای ترانەای را شنیدم کە مدتها بود نشنیدە بودم. از اینکە پدر آن شب پیچ رادیو را چرخانیدە و بر روی ایستگاهی قرار دادەبود کە ترانە می خواند، لبخندی بر لبانم ظاهر شد. و لذت بخش ترین ترانە، ترانە بعد از یک روز لبریز از جنگ است. انگار آدم باور نمی کند کە در چنین دنیائی هستند و یا بودند آدمهائی کە بە یاد موسیقی بودند. بە خودم گفتم بعد از این حتما سعی خواهم کرد برای رادیوی پدر توی خانەها باطری پیدا کنم.

ادامە دارد… 

 

تاریخ انتشار : ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۱ ۸:۰۹ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

این‌جا، کس به‌کینه آلوده نیست

من جنگ را دیده‌ام. من دیده‌ام مردمانی را که هفتاد کیلومتر به‌دور از شهر به جست‌وجوی آب، به‌ما رسیده بودند. و دیدم یزید را که آب بر آن‌ها بست. من جنگ را دیده‌ام. من دیده‌ام زنی را در بیابان‌های خشک، بی ریالی در مشت؛ راه می‌جست. به‌جایی که نمی‌دانست کجاست.

مطالعه »
بیانیه ها

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

یک نیمه‌روز

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادخواهی و صلح

دنیایِ واژگون

مسئله جانشینی و یا زمانی برای پرسش‌های اساسی درباره کارنامه ولایت فقیه؟

تلاش جریان برانداز و سلطنت‌طلب در کسب قدرت و وظایف ما