جمعه ۲ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۴:۳۳

جمعه ۲ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۴:۳۳

قطعنامه سیاسی مصوب اجلاس شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت): مهم‌تر از همه، ما معتقدیم که نتیجه موفقیت‌آمیز مذاکرات ایران و آمریکا زمانی پایدار می‌ماند که به تقویت جامعه مدنی و افزایش فضا...
۲ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
جستاری درباره توان اندیشه
امروز، بخش عمده‌ای از جهان زیر سلطه یک ایدئولوژی واحد قرار دارد. نافرمانی و مقاومت هنوز، هرچند پراکنده و اغلب آشتی‌جویانه، زنده‌اند. این نبرد – که مسیری طولانی در پیش...
۱ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: په ری آندرسون
نویسنده: په ری آندرسون
گزارش وکلای حقوق بشر: اسرائیل مرتکب آپارتاید می‌شود.
ما اساتید دانشگاه و مدافعان حقوق بشر هستیم که در مورد فلسطین و اسرائیل تدریس  کرده ایم  و می‌نویسیم. ما به طور جمعی هزاران کلاس در مورد حقوق بشر، حقوق...
۱ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: ساندرا بابکوک
نویسنده: ساندرا بابکوک
قرمطی
ناگاه جَست و خیز خرگوشی همه را به وَجد می‌آورد. این همان تِم زندگی‌ست... هرکس به رویای خویش فرو می‌رود، در پرده‌ای از افکار اندوه‌بار پوشیده شده در سرنوشت این...
۱ خرداد, ۱۴۰۴
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
تا تشکیل دولت مستقل فلسطین، پانزدهم ماه مه زخمی ماندگار برپیکر عدالت است
شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت): سازمان ما همراه با همه مردمان آزاده و عدالت خواه جهان، خواهان احقاق حقوق پایمال شده فلسطینیان و تشکیل دو کشور هم جوار...
۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: ‌شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: ‌شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
خاطراتی از «ابوالقاسم طاهرپرور» در چهارمین سال درگذشت او
فرشین کاظمی‌نیا: اساساً روحیه‌ی مشدی او را در زمره‌ی افراد ویژه‌ای قرار می‌داد که عقیده‌شان را مقدم بر خود می‌شمرند و درک‌شان از جامعه در نسبت‌های پدیدارشناختی از عدالت و...
۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: فرشین کاظمی نیا
نویسنده: فرشین کاظمی نیا
اشتغال زنان در ایران؛ چالش‌ها و پیامدهای یک نابرابری پنهان
گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت): تغییر این وضعیت، مستلزم اصلاح قوانین کار، اجرای دقیق حمایت‌های قانونی، آگاه‌سازی عمومی نسبت به ارزش واقعی کار زنان، و به‌رسمیت شناختن...
۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

جنگ و گلهای یاس مادر (۶)

کتابها یار و یاور من می شوند. و ناگهان بە درون عمق زندگی پرتاب می شوم. پس زندگی تنها آن چیزی نیست کە می توان دید، لمس کرد و اندیشە کرد؛ بلکە آنی هم هست کە می شود خواند. و ناگهان این احساس به من دست می دهد کە دستی غیبی در کار هست تا این روزها را خلق کند برای اینکە من باشم و آدم دیگری شوم و در آیندە کارهای مهم، بسیار مهمی، انجام دهم. و گلهای یاس مادر را کلید باز کردن چنین دنیایی یافتم. و آن شب بە زیرزمین می روم، و مدت زیادی در کنار گلدانها می مانم. هرچند نور کم فروغ شب نمی گذارد رنگهایشان را از هم تمیز دهم. اما مهم این است آنها آنجایند.

مادر کە دیگر کسی را ندارد بە دیدارش برود، سعی می کند اوقات خود را بە چیزهای دیگری علاوە بر خانەداری همیشگی، کە در طی همە سالهای عمرش انجام دادەاست، مشغول کند. او شروع بە بافتن جوراب و دستکش برای زمستان می کند. اول برای من و بعد پدر. و هنگام بافتن می بینم کە همیشە آدامس دهانش است. آرام می جود و می بافد. مادر بیش از پیش بە سر را بە زیر انداختن و چیزها را از فاصلە نزدیک تماشا کردن، عادت می کند. مثل اینکە هر روز کە می گذرد از فاصلەها بیشتر فاصلە می گیرد. مادر بیشتر آدامس محلی می جود. آدامسی سفت و سفید و محکم کە بعد از اینکە در دهان آب می شود، بە دندانها و لثەها می چسبد و باید همیشە تلاش کرد کە با زبان و حرکت ویژە ماهیچەهای دهان آن را جدا کرد تا بهتر در غار دهان بچرخد. و مادر در این کار استاد است. و کار من از جملە می شود نگریستن بە مادر هنگامیکە می بافد و می جود.

و من کتابهای پارسال را می آورم و آنها را ورق می زنم. مادر غمگینانە بە من نگاهی می کند، و می گوید امسال مدرسە تعطیل است. و من کە نمی دانم این یک جملە خبریست یا پرسشی، با چشمانی منتظر بە مادر نگاە می کنم. و پیش خودم می گویم کە جملە حتما تاکیدی است، تنها اینکە مادر حواسش بە بافتن است. و من دوبارە یادم می آید کە مدرسە تعطیل است. و ناگهان احساس خوبی بهم دست می دهد. اضطراب روزهای جنگ را بە اضطراب روزهای مدرسە ترجیح می دهم. این روزها احساس می کنم بیشتر خودمم. انگار دارم بیشتر از وقتی کە در مدرسە بودم،  یاد می گیرم. بدون هیچ گونە معلمی. شاید علت آن بیشتر فکر کردن باشد. و شرایط بشدت غیرعادی زندگی جدیدمان. اما من واقعا دارم چی یاد می گیرم؟ نە، چیزی یاد نمی گیرم، نە شیمی و نە فیزیکی و نە ریاضی و…، نە صبر کن! من اما دارم یاد می گیرم. و ناگهان می فهمم کە در جنگ آدمها بیشتر فکر می کنند، درست بە اساسی ترین مسائل وجود، مثلا بودن و نبودن، مثلا اینکە چرا انسان زندگی می کند و چرا باید در راە میهن با آدمهائی کە نمی شناسد و هیچ وقت آنها را ندیدە، بجنگد، بکشد و بمیرد. و آیا حفظ میهن، ارزش این همە ویرانی و جان انسانها را دارد.

احساس من این است کە کتاب تاریخ بیشتر بە این روزها می خورد. اینکە تاریخ یعنی تاریخ جنگها و آدمهائی کە جرات کردند زندگی عادی را بەهم بزنند و برای خلق دورانی کاملا جدید شمشیرها و تفنگها را از رو ببندند، بیشتر از پیش برای من محرز شد. زندگی عادی هیچ تاریخی ندارد. تاریخ سازان، جنگجویان و جنگ طلبان بودند. بدون ناپلئون و بدون هیتلر نام فرانسە و آلمان هیچ وقت در این حد بر روی زبانها نمی افتاد. و یا تاریخ جنگ داخلی آمریکا، یا چنگیز و همە پادشاهان قدیمی کە در رویای کشورگشائی و بسط قلمرو از مرزها گذشتند، آن را تحقیر کردند و درست مانند خدایان در فکر خلق جهانی دیگر افتادند. ملت های بزرگ، ملتهای جنگجو و جنگ طلب بودند. تنها آنی تاریخ می سازد کە جرات دارد از لاک خود بیرون آمدە و بە ستیز با دنیا بپردازد. بقیە تنها ابزار آنهایند،… از جان و زندگی آدمها گرفتە تا تمام نعمات مادی کە تولید می کنند.

و من ناگهان از بافتنهای مادر، جویدن آدامس ها و نیز از گوش دادنهای بی پایان پدر بە رادیو متنفر شدم. و خودمان را بەناگاە چقدر حقیر یافتم. و حقیرتر از ما، همسایگانی کە از ترس جنگ کوچیدەبودند. و بازندگان تاریخ کوچندگانند. آنانی اند کە جرات ندارند در جنگها بمانند و تاریخ خود را در میان خون و ویرانی و ترس رقم بزنند. و ناگهان چقدر احساس غروری در خود یافتم! و این چنین من شدم انسانی ماندە در میان افکار و احساسات متناقض. و زندگی همین است. و بە آدمهائی فکر کردم کە روزها از شهر می گذشتند، غروب یا شبها بە جبهەها می رسیدند و ماهها در میان آتش و دود می ماندند. آنها بە آغوش طبیعت باز می گشتند. روزها و شب هایشان را در سوراخها و چالەهائی کە در زمین کندەبودند، می گذراندند. و زندگی در طبیعت پذیرش مرگ را آسانتر می کند. بوی خاک، ترس را می زداید. احساس تعلق راستین را زندە می کند و آدمها می فهمند کە خانەها چقدر آنها را ترسو بار آوردەاند.

و من هم می خواهم مرد بزرگ تاریخ شوم. اما چگونە؟ خیلی سادە، تنها با پیوستن بە جنگ. ولی خیلی سریع متوجە می شوم کە برای بزرگ بودن باید شروع کنندە هم بود. و هیتلر، در جنگ اول تنها سرباز سادەای بود و این تنها در جنگ دوم بود کە رهبر شد. و در جنگ دوم بود نامش بر سر زبانها افتاد. و من از خودم بدم می آید. و از سنی کە در آن قرار دارم، بدم می آید. زمان بە هیچ وجە بە نفع من نیست. اما مگر نە اینکە کسانی باید باشند تا زمانهائی از این دست را بە گونەای دیگر باز گویند. و آنانی کە می مانند بهتر تعریف می کنند. جنگ را باید زیست. امری کە پدر با آن موافق نیست. او شنیدن جنگ را ترجیح می دهد. و لعنت می فرستد کە چرا بە گاە خود رادیوی بهتری نخریدە است. و خانە ما غروبها و شبها لبریز از پارازیت می شود. اما پدر گوشهای خوبی دارد. او آنچە را کە لازم است می شنود و در تنهائی خود نشخوار می کند. پدر، مثل گاو چهار تا معدە دارد. و سالهای جنگ برای او می شوند تلفیقی از بوی سیگار، اخبار و هیجانی کە در هوا جاریست.

 و ناگهان بە درون عمق زندگی پرتاب می شوم

و من کتابهای مدرسە را بە کمد پستوی خانە نقل می کنم، و بە جایش شروع بە خواندن داستان می کنم. و در حیاط یکی از همسایەهای کوچیدە، مجموعە خوبی از کتاب پیدا می کنم. کتابهائی در اتاقکی در حیاط با دری بدون قفل، کە بە نظر می رسد بە علت عجلەای کە برای فرار از شهر داشتەاند، فراموش کردەاند قفل کنند. و کتابها یار و یاور من می شوند. و ناگهان بە درون عمق زندگی پرتاب می شوم. پس زندگی تنها آن چیزی نیست کە می توان دید، لمس کرد و اندیشە کرد؛ بلکە آنی هم هست کە می شود خواند. و ناگهان این احساس به من دست می دهد کە دستی غیبی در کار هست تا این روزها را خلق کند برای اینکە من باشم و آدم دیگری شوم و در آیندە کارهای مهم، بسیار مهمی، انجام دهم. و گلهای یاس مادر را کلید باز کردن چنین دنیایی یافتم. و آن شب بە زیرزمین می روم، و مدت زیادی در کنار گلدانها می مانم. هرچند نور کم فروغ شب نمی گذارد رنگهایشان را از هم تمیز دهم. اما مهم این است آنها آنجایند.

و چند روز بعد علمیات بزرگی می شود. شهر ما در زیر غریو ترسناک هواپیماها و انفجارهای مهیبی کە همە جا را در دوردستها می لرزانند، گرفتار می شود. و انفجارهائی کە شهر را نیز در آغوش سهمناک خود می گیرند. اما خوشبختانە خانە ما با اینکە دیوارهایش ترک بر می دارند، می ماند. گوئی کسی یا چیزی از آن مواظبت می کند. و روزی بە مادرم می گویم کە نگران نباشد ما زندە می مانیم. و گونەهای مادر از اشک خیس می شود و لبخندی می زند. و می گوید کە این را خیلی وقتە کە می داند!

در جنگ مهم زندەماندن است. و زندگی طوریست کە انگار نمی گذارد همگان با هم برای همیشە محو شوند.

ادامە دارد…

 

تاریخ انتشار : ۲۰ فروردین, ۱۴۰۱ ۶:۳۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

پیام به مناسبت سالگرد بنیان‌گذاری نهضت آزادی ایران!

ما، به عنوان یک نیروی چپ، عدالت‌خواه، دموکرات و مردمیِ خواهان آزادی و دموکراسی و برپایی جمهوری‌ِ متکی به آرای ملت در کشور، هرچند در بنیان‌های نظری و تحلیل اجتماعی و سیاسی تفاوت‌هایی با دیدگاه نهضت آزادی ایران داریم، اما در عین حال باور داریم که در مسیر دفاع از آزادی‌های سیاسی، حقوق بشر، برابر حقوقی زنان، رفع هرگونه تبعیض،گردش متوازن قدرت و پاسداری از حق حاکمیت مردم ایران، همسو و همراهیم.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

قالیباف و موضوع “حجاب و عفاف”: تاکتیک یا تحول؟

در شرایط کنونی، نشانه‌هایی چون پیروزی چهره‌ای چون پزشکیان در انتخابات ریاست‌جمهوری، افزایش تمایل به مذاکره، و تغییر نسبی در لحن مقامات، توجه‌برانگیز است. با این‌حال، این تغییرات، اگر با اصلاحات بنیادین همراه نباشند، از جمله بازنگری در قانون‌گذاری به‌ویژه در حوزه‌هایی چون حجاب، توقف برخوردهای سلیقه‌ای و امنیتی با جامعه مدنی، گشایش در عرصه‌های فرهنگی، احترام به آزادی‌های دموکراتیک و اصلاح رویه‌های پلیسی، نمی‌توان از آن‌ها به‌عنوان نشانه‌ای از بلوغ سیاسی یا اجتماعی یاد کرد.

مطالعه »
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

پیام به مناسبت سالگرد بنیان‌گذاری نهضت آزادی ایران!

ما، به عنوان یک نیروی چپ، عدالت‌خواه، دموکرات و مردمیِ خواهان آزادی و دموکراسی و برپایی جمهوری‌ِ متکی به آرای ملت در کشور، هرچند در بنیان‌های نظری و تحلیل اجتماعی و سیاسی تفاوت‌هایی با دیدگاه نهضت آزادی ایران داریم، اما در عین حال باور داریم که در مسیر دفاع از آزادی‌های سیاسی، حقوق بشر، برابر حقوقی زنان، رفع هرگونه تبعیض،گردش متوازن قدرت و پاسداری از حق حاکمیت مردم ایران، همسو و همراهیم.

مطالعه »
پيام ها

جان شما، جان ایران و سوگ شما، سوگ ایران است!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) وقوع این فاجعۀ شوم را به مردم میهن‌مان، به شهروندان بندرعباس و خانواده‌های داغ‌دار و آسیب‌دیده تسلیت می‌گوید. ما در این لحظات سخت همراه و هم‌دوش مردم  بندرعباس سوگوارِ جان‌های از دست رفته و نگران و چشم‌به راه بهبود زخمی‌های این حادثه‌ایم.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

قطعنامه سیاسی مصوب اجلاس شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

جستاری درباره توان اندیشه

گزارش وکلای حقوق بشر: اسرائیل مرتکب آپارتاید می‌شود.

تا تشکیل دولت مستقل فلسطین، پانزدهم ماه مه زخمی ماندگار برپیکر عدالت است

خاطراتی از «ابوالقاسم طاهرپرور» در چهارمین سال درگذشت او