شنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۴ - ۰۴:۳۸

شنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۴ - ۰۴:۳۸

باور، و یا انتخاب
صلاح جنگ ویرانی‌ست، نه آبادی میراثش نابودی خاطره‌اش اندوه و درد نوزادش کوچ و دربه‌دری ... دل‌دادهٔ صلح باشیم از صلح در آید پیروزی
۲۸ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
L'expulsion des demandeurs d'asile afghans de notre pays est inhumaine et contraire à la culture et à la morale iraniennes.
L'Organisation des Fedaians du Peuple d’Iran  (Majoritaire) insiste sur le respect des droits humains universels et met en garde contre la politique décrite et actuellement mise en œuvre d'expulsion de...
۲۷ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: Conseil Politique-Exécutif de l'Organisation des Fédaians du Peuple d'Iran (Majoritaire)
نویسنده: Conseil Politique-Exécutif de l'Organisation des Fédaians du Peuple d'Iran (Majoritaire)
میهن‌دوستی جمهوری‌خواهانه یا ملی گرایی؟
مرزی روشن میان وطن‌دوستی جمهوری‌خواهانه و ملی‌گرایی وجود دارد. تجربۀ تاریخی منطقه نشان داده است که بسیاری از کسانی که با شعار استقلال و رهایی ملی به قدرت رسیده‌اند در...
۲۷ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: جابر حسینی
نویسنده: جابر حسینی
وطن‌دوستی به سبک پادگان: وقتی نژادپرستی، نام مستعار "وطن‌پرستی" می‌شود
آهای تو، ای "وطن‌پرستِ" نوکیسه! و موافق اخراج افغان‌ها از ایران! وقتی جمهوری اسلامی با لگد نیم میلیون آدم فقیر و زحمتکش رو از خونه و زندگی‌شون پرت می‌کنه بیرون،...
۲۷ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد!
البته با تمام‌ نقدهایی که می‌توان به مسئلۀ رفراندم در شرایط کنونی داشت، باید گفت طرح آن توسط کسی چون‌ موسوی که سال‌ها خود جزیی از سیستم بوده است می‌تواند...
۲۷ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
تحلیل هفته: بیانیه موسوی؛ غنی‌سازی و رابطه با امریکا
تحلیل هفته همراه با فرخ نگهدار و گودرز اقتداری؛ در این هفته سه موضوع اصلی بررسی می‌شود: ۱. بیانیه مهندس موسوی درباره ضرورت تغییر رویکرد حاکمیت، آزادی زندانیان سیاسی و...
۲۶ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: تحلیل هفته، پرسش و پاسخ
نویسنده: تحلیل هفته، پرسش و پاسخ
میرحسین موسوی و تحول‌طلبی در راه تأمین حق حاکمیت مردم!
در طول حیات جمهوری اسلامی، بارها شاهد بوده‌ایم که هر وقت جامعه به صحنه آمده است، توانسته تغییراتی را به حکومت تحمیل کند اما پایداری این تغییرات منوط به تداوم...
۲۶ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

جهانی در شوک حمله به «شارلی‌ابدو»

در هر حال، جامعه‌ی اروپایی تا زمانی که نپذیرد، صدها جوان خشمگینی که یا به دام افراطی‌گری و تروریسم می‌افتند و یا بر علیه قوانین مدنی جامعه می‌شورند، بخشی از شهروندانش و در نهایت برآمده از همان جامعه‌اند و نه «خارجی‌هایی» که مسئولیت رسیدگی و کنترل آنان با خانواده‌ها و نهادهای اسلامی است، و تا زمانی که چاره را تنها در تنگ‌تر کردن عرصه بر حضور خارجی‌ها و وضع قوانین سخت و بالا بردن بودجه‌ی امنیتی ببیند، نمی‌تواند به راه‌حل مناسبی در ارتباط با مهاجران نسل دوم و سوم خود برسد.

 

ریشه‌ی افراط‌گرایی و خشونتی که این روزها به نام «اسلام» سراسر دنیا، از خاورمیانه تا آفریقا و اروپا و امریکا را در بر گفته، عمیق‌تر از آن است که بتوان در این مختصر به آن پرداخت، اما از یک سو واکنش جامعه‌ی سیاسی ایران در برابر این فاجعه و از سوی دیگر بازتاب چنین خشونت‌هایی در خود فرانسه و سایر کشورهای اروپایی که مهاجرینی مسلمان و یا مسلمان‌تبار در آن زندگی می‌کنند را می‌توان به کوتاهی به بررسی نشست.

«شارلی ابدو» که این‌ روزها تقریباً برای همگان به نامی آشنا تبدیل شده است، نشریه‌ای فرانسوی است که شخصیت‌های سیاسی فرانسوی و غیرفرانسوی گرفته تا مقدسین ادیان مختلف را از گزند طنز سیاسی‌اش در امان نمی‌گذارد. این نشریه که تا سال ۱۹۷۰ به نام «هاراکیری» چاپ می‌شد، پس از مرگ شارل دوگل به خاطر توهین به او، از سوی وزیر کشور فرانسه تعطیل شد. گردانندگان نشریه، چند هفته‌ی بعد هفته‌‌نامه‌ی «شارلی‌ابدو» را منتشر کردند.

زبان تند و بی‌پروای این نشریه و شیوه‌ی برخوردش با دین و مذهب و نژاد، در میان روشنفکران و روزنامه‌نگاران فرانسوی و غیرفرانسوی، منتقدان زیادی دارد، اما برای جنایتی که در روز چهارشنبه اتفاق افتاد، هیچ توجیهی نمی‌توان و نباید یافت؛ چنان‌که در واکنشی بجا و لازم، یک همبستگی جهانی بر علیه این اقدام شکل گرفت و نه تنها خود شهروندان فرانسوی از چهارشنبه شب، چند شب متوالی در میدان جمهوری فرانسه با شعار «من شارلی ابدو هستم»  گرد هم آمدند، بلکه جهانیان و به ویژه اروپاییان در اشکال مختلف از این جنایت اعلام انزجار کرده و به دفاع از آزادی بیان و رسانه پرداختند.

واکنش جامعه‌ی سیاسی ایران به فاجعه‌ی ۱۷ دی‌ماه در پاریس نیز ویژگی خاص خود را داشت. از یک سو، گروهی باز هم پای «تئوری توطئه» را به میان می‌آورند و دنبال سرنخ فاجعه در خود فرانسه و امریکا و سازمان سیا و… می‌گردند. و گروهی نیز هر گونه انتقاد به شارلی‌ابدو و نوع برخورد این نشریه را برنمی‌تابند و حتی تا آن‌جا پیش می‌روند که آن را توجیهی بر جنایت انجام گرفته می‌نامند. در حالی که شیوه‌ی برخورد شارلی‌ابدو در دنیا، در میان همتایان خود و هم‌چنین مدافعان بی‌چون و چرای آزادی بیان و رسانه، منتقدان زیادی دارد و بسیاری معتقدند به ویژه در فضای مسموم امروزی، چنین برخوردهایی می‌تواند بسترساز دوقطبی کردن جامعه و سوءاستفاده‌ی مروجان جنون و جنایت برای تحریک احساسات برانگیخته‌ در هر دو سو باشد.

دولت ایران هم هر چند در همان روز چهارشنبه، طی اطلاعیه‌ای رسمی که توسط مرضیه‌ افخم، سخن‌گوی وزارت خارجه خوانده شد، این اقدام تروریستی و “هرگونه اقدام تروریستی علیه انسان‌های بی‌گناه را” محکوم کرد و آن را با «تعالیم اسلام» بیگانه دانست، اما در عین حال “سوءاستفاده از آزادی بیان و تندروی فکری و ترور شخصیت‌های مورد احترام ادیان” را محکوم و غیرقابل قبول خواند. در اطلاعیه‌ی وزارت خارجه آمده است که “این قبیل رفتارها (حمله به شارلی ابدو) ادامه‌ی موج افراطی‌گری و خشونت‌ طلبی فیزیکی و فکری بی‌سابقه‌ای است که طی یک دهه‌ی گذشته در سطح جهان توسعه یافته” و در ادامه، سیاست‌های نادرست و برخوردهای دوگانه در مواجهه با خشونت‌ورزی و افراط‌گری را باعث ترویج این قبیل اقدامات و رفتارها می‌نامد.

حسن روحانی، رییس جمهور ایران نیز، با فاصله‌ای دو روزه، یعنی روز جمعه ۱۹ دی‌ماه در «کنفرانس وحدت اسلامی»، آن هم تلویحاً حمله به دفتر شارلی‌ابدو را محکوم کرد و گفت که افراط، خشونت و تروریسم، چه در فلسطین، لبنان و سوریه و چه در پاریس یا امریکا را محکوم می‌داند و آدم‌کشی و خشونت به نام جهاد و دین و اسلام را  قدم برداشتن در مسیر اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی دانست. اما آیت‌الله خامنه‌ای که در همان کنفرانس حضور داشت در این زمینه سکوت کرد.

هرچند سکوت آیت‌الله خامنه‌ای، مجلس، وزیر خارجه و دیگر مقامات ایرانی در برابر فاجعه‌ای که وجدان‌های آگاه جهان را به لرزه انداخت، برای ایرانی‌ها قابل قبول نبود و مورد انتقاد قرار گرفت، اما از آن سو جامعه‌ی مدنی و روزنامه‌نگاری ایران ساکت ننشست و به اشکال مختلف در محکومیت خشونت و تروریسم و حمله به آزادی بیان و رسانه واکنش نشان داد. احزاب و گروه‌های سیاسی درون و برون‌مرز، شخصیت‌های حقیقی و حقوقی، روزنامه‌نگاران، نویسندگان و… با انتشار بیانیه‌ها و یا شرکت در راهپیمایی‌های پاریس و… این عملیات تروریستی را یک‌صدا محکوم کرده و با جامعه‌ی روزنامه‌نگاری فرانسه و بازماندگان قربانیان فاجعه ابراز هم‌دردی کردند.

روزنامه‌نگاران ایران نیز قصد داشتند روز پنجشنبه ۱۸ دی‌ماه با تجمعی در برابر دفتر پلمپ‌ شده‌ی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران با شاخه‌های گل و شمع، به اعتراضات و ابراز هم‌بستگی‌های جهانی بپیوندند. اما مأموران امنیتی در کوچه‌های منتهی به این انجمن راه را بر آنان بستند.

از سوی دیگر، در حالی که راهپیمایی «اتحاد» در پاریس با حضور بیش از یک میلیون شهروند فرانسوی و با حضور رهبران و مقامات بلندپایه‌ی کشورهای جهان برگزار شد، «سازمان گزارش‌گران بدون مرز» طی بیانیه‌ای نسبت به حضور رهبران کشورهای «محدود کننده‌ی آزادی اطلاعات» که در آن‌ها “روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویس‌ها به صورت سیستماتیک مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند” در این تطاهرات اعتراض و ابراز انزجار کرد. در بیانیه‌ی سازمان گزارش‌گران بدون مرز، کشورهایی مانند مصر، روسیه، ترکیه و امارات متحده‌ی عربی از جمله‌ی این کشور نام برده شده‌اند. کریستف دولوار، دبیرکل سازمان گزارش‌‌گران بدون مرز در رابطه با این بیانیه توضیح داد که: “ما باید هم‌بستگی خود را با شارلی ابدو نشان دهیم، بدون آن که هیچ شارلی دیگری در جهان از یاد برده شود”.

و در همین راستا، نمی‌توان از کنار این نکته‌ی تاسف‌بار نیز گذشت که در حالی که واکنش و ابراز انزجار از حمله‌ی تروریستی در فرانسه، به حق گسترده و چنان بود که باید باشد، خبر نابودی و سوزندان شهر «باگا» در شمال شرقی نیجریه توسط «بوکوحرام» در همان روز چهارشنبه ۷ دی، که  منجر به قتل عام و آواره شدن ساکنین شهر شده و تنها گوشه‌ای از جنایات هرروزه‌ی جنون و خشونت در این گوشه از جهان است، تقریباً با سکوت خبری روبرو شد و جامعه‌ی جهانی آن‌گونه که باید نسبت به آن واکنش نشان نداد.

هر چند تجربه‌ی فضایی که بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ شکل گرفت و به چرخه‌ی مسموم جنگ و خشونت تداوم بخشید، همه‌ی آزادی‌خواهان دنیا، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، مذهبی و غیرمذهبی را بر آن داشت که این بار دست در دست هم تلاش کنند در حین محکوم کردن حمله به آزادی بیان و اندیشه، نسبت به مسموم شدن و دوقطبی کردن فضا و متهم کردن جمعی مسلمانان و فراتر از آن خارجی‌های ساکن جوامع اروپایی هشدار دهند، اما سوی دیگر فاجعه که چندسالی است دامن‌گیر اروپا شده، افتادن جوانان مهاجرتبار این جوامع در دام تروریسم سازمان‌یافته‌ای است که به نام اسلام، در سراسر دنیا قربانیان بی‌شماری داشته است.

رابطه‌ی نسل دوم و سوم مهاجران شرقی در اروپا که اکثراً یا در کشورهای میزبان به دنیا آمده‌اند و یا در سنین کودکی به آن‌جا مهاجرت داده شده‌اند با جامعه و برعکس، معضلی است که در سال‌های اخیر در این کشورها به پدیده‌ای قابل بحث و کنکاش تبدیل شده است. علت پیدایی داعش و اسلام‌گرایی افراطی و تروریسمی که به نام دین و مذهب جامعه‌ی بشری را به خود مشغول کرده، یک بعد ماجرا است، اما از سوی دیگر این‌که جوانانی که در قلب اروپا پرورش یافته‌اند، در دامن این افراطی‌گری می‌افتند نیز بعد دیگری است که اروپا باید در آن کنکاش کند، چرایی‌اش را بیاید و چاره‌ای برای آن بیاندیشد. مدیران و مسئولان جامعه نمی‌توانند، چنان‌که هم‌اکنون عمل می‌کنند، مشکل را به ارگان‌های اسلامی فعال در شهرها و کشورهای مختلف پاس بدهند و تنها از آنان توقع برخورد به این معضل را داشته باشند و یا این‌که چاره را در تدوین قوانین امنیتی بیشتر جست‌‌وجو کنند. ناآرامی‌هایی که در سال ۲۰۰۵ در پاریس، جوانان مهاجرتبار و حاشیه‌نشین جامعه را به خیابان و شورش برعلیه قوانین مدنی و اجتماعی کشاند، قاعدتاً باید زمینه‌ای می‌شد برای بررسی‌های دقیق و جامعه‌شناسانه در ارتباط با این بخش از جامعه.

جامعه‌ی اروپایی که پس از جنگ دوم جهانی، پذیرای نیروی کار جوان و آماده‌‌ی مهاجر شد، خود به این مسئله واقف است که تدوام این مهاجرت به سه نسل را پیش‌بینی نکرده بود و برای آن برنامه‌‌ای تدوین شده نداشت. و بر همین اساس است که نسل اول توده‌ی مهاجر تکلیف‌اش تقریباً با خودش روشن است و می‌توان گفت که «خارجی» بودن  را در جامعه‌ای که جوانی‌اش را در آن گذرانده و اکنون در آن به سن بازنشستگی رسیده، تا حدودی پذیرفته و جزیی از زندگی‌اش شده است. اما نسلی که در این‌جا پرورش یافته، از زادگاه خود و یا پدر و مادرش خاطره‌ای جز گذراندن تعطیلات ندارد و آشنایی درست و کاملی با آداب و رسومش ندارد، از یک سو «خانه» را جامعه‌ای می‌داند که در آن زندگی می‌کند و از سوی دیگر با این مشکل روبرو است که جامعه وی را کاملاً از خود نمی‌داند.

آمارهای بسیاری حاکی از آن هستند که نسل دوم و سوم مهاجرین بیش از نسل اول پای‌بند آداب و رسوم قدیمی و مذهب والدین خود هستند. که شاید بتوان یکی از علل آن را دوگانگی دائمی، به حاشیه رانده شدن و عطش این نسل به داشتن هویتی مشخص دانست. هویتی که نه جامعه به طور کامل به او می‌دهد و نه خانواده قادر به این کار است. شاید همین دوگانگی است که فضایی می‌گسترد برای دور ماندن بخشی از این نسل از تحصیلات مستمر و پی‌‌گیر و بعضاً زیر پا گذاشتن قوانین و بخشی هر چند کوچک را نیز در دام افراطی‌گری و اعتقاد بی‌چون و چرا به «اسلامی» می‌اندازد که آگاهانه از سوی مبلغین حرفه‌ای تروریسم و افراط‌گرایی به خوردشان داده می‌شود. این‌که چرا صدها جوان ۲۰-۳۰ ساله‌ی آموزش دیده در مهدکودک‌ها و مدارس‌ فرانسه، آلمان، انگلیس و… راهی سوریه و عراق می‌شوند و با خشونت و جنونی غیرقابل تصور دست به کشتار «مخالفین» و «کفار» و حتی مسلمان‌های «غیرخودی»، می‌زنند و دیگران را به پیوستن به راهی دعوت می‌کنند که سرانجامی جز مرگ ندارد، این‌که چرا بخش دیگری، هرچند راهی سوریه و عراق نمی‌شوند، اما با تعصبات و دُگم‌هایی غیرقابل انطباق با جوامع مدرن امروزی زندگی می‌کنند، پرسش‌هایی هستند که هر روز بیشتر ذهن تحلیل‌گران و جامعه‌شناسان اروپا را درگیر خود می‌کند.

اما مشکل این‌جاست که افراطی‌گری‌‌ و سیاست «صدور اسلام» و خشونت و تروریسمی که به نام اسلام در خاورمیانه اعمال می‌شود، زمینه را برای استفاده‌ی نیروهای راست‌گرا و ضد خارجی، از نگرانی‌های شهروندان اروپا باز کرده و در بسیاری از کشورهای اروپایی، احزاب دست راستی در این چند ساله رشد نسبی داشته‌اند. به طور مثال در آلمان، در حالی که ۵ درصد جمعیت ۸۰ میلیونی این کشور مسلمان هستند و در این میان کم‌تر از یک‌درصد از این مسلمان‌ها گرایش‌های رادیکال دارند و ۹۰ درصد بقیه به دمکراسی معتقدند، ۵۷درصد پرسش‌شوندگان آلمانی در یک نظرسنجی رادیویی گفته‌اند که اسلام را به عنوان خطری در جامعه‌شان می‌شناسند. همین احساس خطر زمینه‌ای را فراهم کرده است که «پگیدا» (میهن‌پرستان اروپا علیه اسلامی شدن غرب) قدرت بگیرد و بتواند طی چند هفته‌‌ی گذشته در تجمعاتی که در شرق آلمان برگزار می‌کند، هزاران شهروند را در «درسدن» با شعارهایی چون جلوگیری از حضور بیشتر مهاجران و… با خود همراه کند و یا بعد از آن‌که در سپتامبر ۲۰۱۳ حزب لیبرال دمکرات آلمان رأی کافی برای راه‌یابی به پارلمان را به دست نیاورد، حزب «بدیلی برای آلمان» با سیاستی ضد اتحادیه‌ی اروپا و ضدخارجی قدرت بگیرد و به مجالس ایالتی راه پیدا کند.

در هر حال، جامعه‌ی اروپایی تا زمانی که نپذیرد، صدها جوان خشمگینی که یا به دام افراطی‌گری و تروریسم می‌افتند و یا بر علیه قوانین مدنی جامعه می‌شورند، بخشی از شهروندانش و در نهایت برآمده از همان جامعه‌اند و نه «خارجی‌هایی» که مسئولیت رسیدگی و کنترل آنان با خانواده‌ها و نهادهای اسلامی است، و تا زمانی که چاره را تنها در تنگ‌تر کردن عرصه بر حضور خارجی‌ها و وضع قوانین سخت و بالا بردن بودجه‌ی امنیتی ببیند، نمی‌تواند به راه‌حل مناسبی در ارتباط با مهاجران نسل دوم و سوم خود برسد.

تاریخ انتشار : ۲۴ دی, ۱۳۹۳ ۱۰:۱۵ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

میرحسین موسوی و تحول‌طلبی در راه تأمین حق حاکمیت مردم!

در طول حیات جمهوری اسلامی، بارها شاهد بوده‌ایم که هر وقت جامعه به صحنه آمده است، توانسته تغییراتی را به حکومت تحمیل کند اما پایداری این تغییرات منوط به تداوم حضور مردم در صحنه بوده است. هم‌اینک نیز با توجه به روبه‌رو شدن کشور با یک تجاوز نظامی می‌توان انتظار فراروییدن تغییرات مشابهی را داشت. در چنین شرایطی رهبرانی نظیر آقای موسوی که مورد اعتماد و وثوق ملی باشند، می‌توانند در پایداری خواست‌های مردمی نقشی حیاتی بازی کنند.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

میرحسین موسوی و تحول‌طلبی در راه تأمین حق حاکمیت مردم!

در طول حیات جمهوری اسلامی، بارها شاهد بوده‌ایم که هر وقت جامعه به صحنه آمده است، توانسته تغییراتی را به حکومت تحمیل کند اما پایداری این تغییرات منوط به تداوم حضور مردم در صحنه بوده است. هم‌اینک نیز با توجه به روبه‌رو شدن کشور با یک تجاوز نظامی می‌توان انتظار فراروییدن تغییرات مشابهی را داشت. در چنین شرایطی رهبرانی نظیر آقای موسوی که مورد اعتماد و وثوق ملی باشند، می‌توانند در پایداری خواست‌های مردمی نقشی حیاتی بازی کنند.

مطالعه »
پيام ها

کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!

کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاست‌های غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایه‌داران در شرایطی به کار گرفته می‌شوند که از کم‌ترین حقوق برخوردارند و نماد بهره‌کشی عریان سیستم سرمایه‌داری‌اند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

باور، و یا انتخاب

L’expulsion des demandeurs d’asile afghans de notre pays est inhumaine et contraire à la culture et à la morale iraniennes.

میهن‌دوستی جمهوری‌خواهانه یا ملی گرایی؟

وطن‌دوستی به سبک پادگان: وقتی نژادپرستی، نام مستعار “وطن‌پرستی” می‌شود

هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد!

تحلیل هفته: بیانیه موسوی؛ غنی‌سازی و رابطه با امریکا