سال ۲۰۲۱ به پایان خود می رسد. در این یادداشت نگاهی می اندازیم به سال گذشته و کارنامه دولت بایدن رئیس جمهور ایالات متحده در طول یکسال حضور در کاخ سفید. یک سال پیش در این روز ها نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مشخص شده بود و امید فراوانی در افکار عمومی وجود داشت که دوران سردرگمی های جهان در دوران ترامپ پایان خواهد یافت و جهان بسوی تعادل و ثبات باز خواهد گشت. آقای بایدن در مرحله مبارزه انتخاباتی خود چندین قول داده بود که این امیدواری را تشدید می کرد. یکی از قول ها بازگشت به معاهدات بین المللی بود که ترامپ از آنها خارج شده بود و توافقنامه محیط زیست پاریس و معاهده برجام مهمترین آن بود. در مجموع انتظار می رفت که آمریکا به دکترین سیاست خارجی دوران قبل بازگردد. دیگری افزایش حداقل دستمزد برای کارگران بود که هنوز در سطح فدرال بین هفت تا هشت دلار در ساعت است.
از همان هفته اول ژانویه ۲۰۲١، با اشغال کنگره بە وسیله ناراضیان طرفدار ترامپ، مشخص شد که این راه چندان هم صاف و سر راست نخواهد بود. جمهوریخواهان که هم انتخابات ریاست جمهوری و هم اکثریت در مجلس سنا را بدلیل سیاست های نامتعارف ترامپ از دست داده بودند، بجای حرکت از راست افراطی به میانه تصمیم گرفتند که برعکس بر نیروی راست گرای خود بیشتر تکیه کنند، و با تهییج نیروی خود حمله را به جناح دموکرات تشدید نمایند.
از آن زمان ببعد هرچه نیروی راست استحکام می یافت، در صف دموکرات ها شکاف بیشتر شد. جناح چپ و پیشرو حزب دموکرات که از انتخابات ۲۰۱۶ به بعد در انتخابات های میان دوره ای کنگره در ۲۰۱۸ و در نهایت در انتخابات سنا در ایالت جورجیا در ژانویه ۲۰۲۱ توانست نتایج حیره کننده ای بدست آورد، هدف حمله هماهنگ رسانه های وابسته به کمپانیهای بزرگ قرار گرفت که خطر واهی قدرت گرفتن سوسیالیست ها را پخش می کردند. سه نیروی بالقوه دموکرات ها یعنی جوانان، کارگران، رنگین پوستان و مهاجرین عوامل اصلی پیروزی بایدن در انتخابات ۲۰۰۰ بودند که عمدتا به نمایندگان مترقی کنگره در مجلس نمایندگان و سنا از جناح چپ (اصطلاحا دموکراتیک سوسیالیست) تمایل داشتند. حمله رسانه های وابسته به صنایع و کمپانی های بزرگ هم همین نمایندگان و سناتورها را هدف گرفته بود. علاوه بر این دو سناتور دموکرات از ایالات عملا راست و جمهوریخواه ویرجینیای غربی و آریزونا در مقابل برنامه های مترقی دموکرات ها برای راه اندازی اقتصاد راکد بعد از کوید، کاهش وابستگی به سوخت های فسیلی و افزایش مجموعه کمک های اجتماعی به خانواده ها از جمله افزایش حداقل دستمزد ها و معافیت مالیاتی برای هزینه نگهداری از کودکان ایستادند. سیاست های مهاجرتی ترامپ نیز همچنان ادامه یافت و بایدن عملا تغییر عمده ای در وضعیت پناهندگان و مهاجرین نداد. عدم هماهنگی در میان دموکرات ها بخصوص در سنا باعث شد دو لایحه اقتصادی با حذف مواد مترقی ان به تصویب برسد که باعث نا امیدی زحمتکشان و کارگران شد. در لایحه اقتصادی ماده مربوط به اموزش رایگان کالج های دوساله هم حذف شد. در نتیجه هرسه نیروی پشتیبان تیم بایدن جوانان، کارگران، مهاجرین و رنگین پوستان نیز به مرور از پشتیبانی دموکرات ها کنار کشیدند.
عدم موفقیت بایدن در اجرای برنامه های محلی خود در حالیکه هر سه ارکان حکومتی یعنی سنا، مجلس نمایندگان و دولت را دموکرات ها در دست دارند، هشدار خطرعمده ای برای آقای بایدن است. چرا که نوامبر سال ۲۰۲۲ زمان برگزاری انتخابات مجلس نمایندگان در آمریکاست. معمولا در سال دوم ریاست جمهوری شانس حفظ مجلس نمایندگان برای حزب رئیس جمهور بسیار دشوار است و عدم موفقیت آقای بایدن در به نتیجه رساندن قول های انتخاباتی اش به این احتمال می افزاید. از این رو هست که روسای جمهور در دوسال اولیه انتخاب خود سعی می کنند اولویت را به حل مشکلات داخلی بدهند تا بتوانند کنگره را در کنترل حزب خود داشته باشند، در حال حاضر اما این شانس برای آقای بایدن بسیار محدود شده است. مگر انکه در سال آینده بتواند قاطعانه تر عمل کند و دموکرات های کنگره را برای حفظ جایگاه خودشان ترغیب نماید.
در امور خارجی هم همانطوریکه گفته شد سیاست بایدن بیشتر ادامه رفتار دولت اباما است، یعنی کاهش توجه به خاورمیانه و توجه بیشتر به شرق آسیا و جلوگیری از نفوذ روسیه در شرق اروپا. این دکترین سیاست خارجی باعث خواهد شد که احتمال در گیری نظامی با ایران و مداخله در خاورمیانه باز هم کاهش یابد و اشتها برای تخاصم در منطقه کمتر باشد. خروج سراسیمه آمریکا از افغانستان نیز که در تابستان ۲۰۲۱ اتفاق افتاد حاکی از همین تغییر جهت بود. آمریکا مایل است نیروهای نظامی خود را به شرق آسیا و دریای چین منتقل کند و در عین حال برای هر نوع درگیری احتمالی بر سر اوکرائین نیروهای خود را از مخمصه خاورمیانه آزاد سازد. همزمان برنامه های زیر بنایی بایدن نگاه خود را از سوخت های فسیلی بیشتر بسوی انرژی های بدیل از خورشید، باد و آب منتقل میکند تا به تعهدات خود برای محیط زیست بهتر عمل کرده باشد. گسترش بازار اتومبیل های الکتریکی و تولید صفحات تولید برق از خورشید باعث کاهش نیاز آمریکا به نفت خاورمیانه است.
بدلیل مشکلات و گرفتاری های سیاست داخلی، علیرغم امید های حاصل از تبلیغات دوران مبارزات انتخاباتی، دولت بایدن اهمیت چندانی به روابط خارجی نداده است و عملا هیچ تغییر عمده ای بجز بازگشت نمادین آمریکا به تفاهمنامه زیست محیطی پاریس در سیاست خارجی روی نداد. در مورد برجام و مساله ایران دولت بایدن به هیچ وجه تغییر عمده ای در رابطه با ایران نسبت به زمان ترامپ را جایز ندانست و انتخاب رئیسی به ریاست جمهوری در ایران باعث از میان رفتن امیدها برای بازگشت سریع آمریکا به برجام گردید. مضاف بر این، طرف ایرانی هم دائما تعهدات توافق شده در برجام را به حد اقل رسانده است. ایران در آغاز سال اعلام کرد که حاضر به مذاکره با طرف آمریکایی نیست و نمایندگان آن کشور را بدلیل خروج ترامپ از برجام دیگر عضوی از قرار برجام نمی شناسد و در نتیجه نمایندگان اروپایی و چین به صورت میانجی در شش دیدار با نمایندگان دولت روحانی در بهار سال گذشته دیدار کردند اما نتیجه نهایی که متن توافق شده ای را شامل می شد بی نتیجه بر روی میز ماند.
دولت رئیسی در ماه مرداد تحلیف و سرانجام بعد از چندین ماه مذاکرات وین بازگشایی شد. این در حالی بود که در دیدار اول نمایندگان ایران با پیشنهادات کاملا جدیدی به مذاکرات وارد شدند، دیداری که پس از یک هفته برای بررسی های داخلی تعطیل شد. خبرهایی که این روز در ایران منتشر می شود همه حکایت از خوشبینی هایی دارد که در داخل دولت رئیسی آن را تبلیغ می کند، اما آنچه از کشورهای اروپایی می شنویم از داستان دیگری روایت می کند که چندان امیدوار کننده نیست. نمایندگان روسیه و چین هم در این میان دنبال منافع خود هستند و تمایلی به رفع کامل اختلافات نشان نمی دهند. در حالیکه تروئیکای اروپایی حال بعد از برکناری ترامپ راحت تر با بایدن می توانند کار کنند، قاعدتا حاضر نخواهند بود با خواسته های ایران و تجاوز به حدود توافق شده در برجام که تعداد سانترفیوژها، سطح غنی سازی اورانیوم و حجم موجود اورانیوم غنی شده را شامل می شود، کوتاه بیایند.
از سوی دیگر تحریم های ایران در دوره بایدن کاهش نیافته بلکه اخیرا افزایش هم یافته است. با این حال در مواردی دیده می شود که آمریکا برای مصارف ضروری با آزادسازی اموال بلوک شده ایران در برخی بانک های عمدتا آسیایی و پرداخت قسمتی از دارایی های ایران موافقت کرده است. نقش عمده ای که چینی ها در این میانه می توانند بازی کنند برای آمریکا و ایران هر دو حائز اهمیت است. چین می تواند بر ایران فشار وارد کند تا به برجام متعهد باشد و در عوض انتظار دارد که آمریکا از فشار بر آن کشور بکاهد، و اگر آمریکا نخواهد و یا نتواند از فشار خود بر چین بکاهد میتوان انتظار داشت که چین مجددا به خرید نفت از ایران که بسیار کاهش یافته بود باز گردد. نقش عربستان سعودی و امارات متحده هم در این میان مهم است، چرا که گرچه وابستگی آمریکا به نفت عربستان دائما رو به کاهش است اما عربستان و امارات خریدار عمده تسلیحات پیش رفته و گران قیمت آمریکا هستند که کشورهای معدودی در حال حاضر امکان رقابت با انها را خواهند داشت و بدیهی است که صنایع نظامی آمریکا اجازه نخواهند داد بایدن انها را از این بازار هنگفت محروم سازد.
مجموعه این مسائل باعث می شود که تصویر روشنی از آینده برجام و بطور مشخص بهبود روابط ایران و آمریکا که برای مدت کوتاهی در دوران پرزیدنت اباما رو به بهبود داشت وجود نداشته باشد. چند ماه آینده می تواند در روند مذاکرات برجام حیاتی باشد، و اگر ایران به تعامل با غرب روی نکند می توان شاهد تشدید گرفتاری های اقتصادی کشور و فشار بیشتر بر مردم در کشورمان باشیم.
ولی شاید مهمترین عامل تخریب رابطه بین ایران و آمریکا بجز نیروهای امنیتی نظامی در ایران و نیروهای دست راستی در آمریکا دولت اسرائیل است. گرچه امسال به حکومت بیست ساله بنجامین نتانیاهو خاتمه داده شد و نغتعلی بنت به نخست وزیری اسرائیل رسید، ولی حمایت های ایران از حزب الله در لبنان و نیروهای مقاومت در غزه و سوریه همچنان ایران را به بزرگترین هدف نظامی اسرائیل تبدیل کرده است. نخست وزیر جدید که خود از جناح راست اسرائیل است با تفاوت هایی با نتانیاهو، اما در دشمنی با ایران و تلاش برای تخریب هر نوع شانس نزدیکی بین دو کشور ایران و امریکا هیچ فرصتی را از دست نخواهد داد. نزدیکی اسرائیل به کشورهای عربی بویژه امارات متحده بعد از قرارداد ابراهیم خود باعث نگرانی ایران است که عملا با محاصره اسرائیل از جنوب (امارات و بحرین) و شمال (آذربایجان) روبرو شده است. البته نقش این خطر را در مناقشات بیسابقه جمهوری اسلامی با جمهوری آذربایجان در پاییز امسال شاهد بودیم. اگر تحرکات و تحریکات ایران در منطقه همچنان ادامه داشته باشد باید مطمئن بود که تهاجم اسراییل نیز به هیچ نحو کاهش نخواهد یافت. اما ناگفته پیداست که حمایت امریکا از اسراییل نیز مادام العمر نمیتواند باشد و تابعی از منافع دو کشور است. تا زمانیکه اسراییل در نقش نیابتی از طرف امریکا عمل می کند می تواند بر حمایت امریکا از خود و کمک های بلاعوض نظامی ان کشور حساب کند.