مردم کشورما، کالای قابل فروش هستند
ما اگر نتوانسته ایم طی چهل سال گذشته در روش حکومتگران، در سیستم انتخاباتی، در مدیریت جامعه، در تشکیل اتحادیه های صنفی، در تشکیل احزاب سیاسی، در مورد حقوق زنان، در تغییر نسلی حکومت گران و حتی در حد چند مصوبه رفاهی پیشرفتی داشته باشیم، آنوقت لازم می شود به خود نهیبی بزنیم و از خود بپرسیم و جرات داشته باشیم خودمان را به عنوان ملت، شهروندان کشور، وابستگان سازمان ها و احزاب سیاسی، و یا افراد علاقه مند به سرنوشت کشور زیر سؤال ببریم. ما طی چهل سال اخیر، به چه اهدافی دست پیدا کرده ایم، چه قدم های اصلی و اساسی را پشت سر گذاشته ایم، و چرا تا اینقدر شبیه به هم مانده ایم؟ چطور نتوانسته ایم از قالب کهنه خود بیرون بیاییم؟ لطفا برای یک بار هم که شده به همدیگر نگاه کنیم و به خود آییم! ما طی این سال های سیاه تحت حکومترانی روحانیان، به عنوان کالا مورد داد و ستد آنها قرار گرفته ایم، همانطور که ملیون ها نفر از شهروندان کشور هیچ حقی در انتخاب محل سکونت خود ندارند و مجبور به خروج یا ترک محل سکونت خود شده اند، ملیون ها نفر از شهروندان کشور به دلیل نارسایی های در آمدی، مجبور به حاشیه نشینی در شهر های بزرگ شده اند.هزاران نفر مجبور به تن فروشی شده اند و چندین هزار نفر برای تامین ولع ایدئولوژی حکمرانان اسلامی، در خارج از خاک و سرزمین خود کشته و فراموش می شوند. ما کالا هستیم و حکومتگران اسلامی، در حال معامله جان و جسم ما هستند. فقر گریبانگیر بیشتر از هشتاد درصد مردم جامعه ما شده است، سیستم سرمایه داری انگلی و به غایت مرتجع حکومتگران اسلامی نشان داده است که فارغ ازهرگونه مسولیت پذیری و گمانه زنی های “اخلاقی” می باشند.
اشتباه راهبردی مردم ایران، در شناخت ایدولوژی اسلامی
از طرفی در چشم اندازهای واقعیت، بیشتر ازهر چیز، درد و هرمان و خشونت و تباهی، گسترده شده است. امروز افسردگی مردم کشور به یک پدیده ملی تبدیل شده است، خطر فلاکت جامعه و سقوط فرهنگ ملی و عدم مدارا نسبت به همدیگر، همه ما را به سوی پرتگاه می کشاند. تحریک پذیری و داوری ها و پیش داوری های نا مناسب، منجر به بازپروری خلق و خوی تندی شده است که توانسته، جو ارتباطات اجتماعی ما را تغییر دهد. تقریبا در همه مناظره های سیاسی واجتماعی، در همین انتخابات اخیر که بین سیاستمداران و نمایندگان دستگاه قدرت انجام گرفت، شاهد عدم تعامل افراد شرکت کننده هستیم. به طور مثال، در همین روزهای انتخاباتی، متوجه می شویم که بحث و جدل های جاری، کمتر اتفاق می افتد که در فضای مدارا و عدم خشونت به پایان برسد. همه همدیگر را به بد ترین ها متهم می کنند، هیچ نکته مثبتی در دیگری دیده نمی شود، همه آن دیگری را مجرم می دانند، همه بی گناهند! همه خود را در صحنه یک جنگ واقعی می بینند، بی اینکه از استراتژی جنگی که از سال ها پیش آغاز شده، بتوانند دفاع نمایند و اصولا از سود و زیان آن تعریف درستی داشته باشند. ما باید از حباب ملال آوررنگینی که دیگر از جلوه افتاده اند، خودمان را بیرون بکشیم و پیش تر از اینکه دست به اقدام تکراری شرکت در انتخاباتی بی نتیجه بزنیم و به این امام زاده هایی که با قوانین و اصول قرون وسطایی، کشور را مدیریت کنند دخیل ببندیم، آنچه در جریان است و در شرف وقوع است، نه به عوامل خارجی مربوط می شود و نه حاصل توطعه های پشت در های بسته، بلکه حاصل یک اشتباه تاریخی راهبردی مردم ایران در شناخت ایدولوژی اسلامی بود و است که در قانون اساسی مصوب سال ۱۳۵۸ و متمم آن که در سال ۱۳۶۸ به تصویب رسید. به تصویب ملتی که در اتوپیای شرقی خود غلت می زد و تا سال ها متوجه آن نشده بود و حال، بیش ز چهل سال است دارد تاوان آن را می پردازد. جامعه ما باید به خود آید و راه خود را باز کند، تا شاید از زندگی و چگونگی پیشرفت جوامع دیگر، نکاتی را بیاموزد.ملتی که بیش از چهل سال است که در قفس اسلام گرایی گیر افتاده اند در حالیکه می توانند و قادر هستند با تکانه ای،این قفس تحجر شیعی را برای همیشه بشکنند و در فضای بازتری به دور از قید و بند شریعت، به باز سازی مناسبات خود با خود و دیگران بپردازند.
رشد گرایش به سکولاریزم و خروج از باور های دینی
ما، به زندگی در کنار جامعه جهانی، بیشتر از هر وقت نیاز داریم. هر روز و هر زمان که در این امر فاصله بیفتد، ویرانگری از سوی فناتیک ها و حافظین واپسگرایی و طرفداران باز گشت به سنن دینی زمان پیغمبر و مناسبت عشیره ای شبه جزیره عربستان، عمیق تر خواهد شد، و امکان بازسازی مصائب حاصل از این روابط بدوی، به طور جدی سخت تر خواهد شد و جامعه مجبور به پرداخت هزینه های سنگینی خواهد بود. پیش از یک هزار و چهارصد و چهل سال از آن تاریخ گذشته است و دیگر اقتدا به باورهای دینی در سیاست گذاری، امور اقتصادی، روابط بین الملل، مساله پیچیده حقوق و قضاوت، حقوق بشر، حقوق فردی و شهروندی، مالکیت و مساله ارث، تنظیم روابط زن و مرد و تربیت فرزندان، گذشته است. دیگر با معیار های کهنه و نخ نما و فرسوده، با جهانی که به شدت عزم به نو کردن خود نموده است، امکان پذیر نیست. و دقیقا همه این در گیری ها، تعارض روبه رشد و سو گیری هر چه بیشتر قهر و خشونت، نمادی از فلسفه خیر و شر اندیشگی کهن ایرانی ست: این نگاه در بطن جامعه جوان ایرانی، در حال نضج گرفتن است.باید تاکید کنم که در جامعه ما هم، گرایش به سکولاریزم و خروج از باور های دینی و تمایل به همزیستی در چهار چوب قوانین مشترک بین المللی، در حال نشو و نماست.از نگاه من، ما ناگزیر به انتخاب و تنظیم روابط زندگی و شهر وندی خود می باشیم.و تاکید می کنم که در بن مایه فرهنگ کهن ایرانی، گرایش به همزیستی و تعامل بین المللی به دور از باور های دینی، ریشه دار است و همین امر نشانه و پتانسیل امیدواری ها می تواند باشد.
حقوق رای دهندگان، در کجای قانون اساسی منظور شده است
ما در آستانه انتخبات دوره سیزدهم ریاست جمهوری و همزمان انتخاب شوراهای شهر هستیم. دیگر همه می دانیم که دستگاه حکومت جمهوری اسلام، به چه فضاحتی رسیده است، دیگر نمی توانند خودشان را در پس و پشت مقدس نمایی پنهان کنند. تقلاهای آن ها هر چه بیشتر به ابتذال کشیده می شود. همه هم و غم دستگاه فاسد حکومتی، در واقع تنظیم روابط عمومی در چهار چوب و معیارهای فقه شیعی است. این نمایش های ملل آور باید ما را به خود آورد و با اراده ای قوی، به راه جدیدی بیندیشیم و برای برهم زدن این قوانین بازدارنده و متحجر و تکراری، دست به اقدام بزنیم. برای نضج بحث و روشنگری بین نحله های مختلف، بدون هر گونه پیش داوری، هر چه بیشتر تدارک ببینیم.در کنار هم بنشینیم و بی شک،چنین نشست هایی می تواند ما را با همه سلایق فکری و سیاسی مختلف، به هم متصل کند و بر روی همه موضوعات خرد وکلان تبادل نظر انجام گیرد. برای ما هیچ دلیل قانع کننده ای وجود ندراد تا در انتخاباتی شرکت کنیم که به هیچ وجه متناسب با عرف بین الملل نیست.ما نمی توانیم باز هم و باز هم به مسببین مصائب کشور رای بدهیم و بین بد و بدتر، یکی را با رنگ و روغن، جلا بدهیم و به آن دخیل ببندیم. دیگر بس است و باید جلوی این روند بایستیم ، ادامه این امر، خجالت آور است و توجیهی ندارد. ما باید نسبت به بیداری خود و مخاطبان خود مطمئن شده باشیم، باید گفت درد بزرگ جامعه ما این است که همه ما فکر می کنیم که آن دیگری خواب است و باید بیدارش کرد. و اگر بیدار نشد حتما به سیلی آب داری احتیاج دارد تا بیدار شود، شاید تا حدودی درست باشد و همه ما مستحق آن باشیم! اما مشکل اصلی دقیقا اینجاست که جامعه ما تا اکنون،برای تامین فضای هم اندیشی موفق نبوده و سعی کرده در برابر حوادث مختلف، فقط جا خالی بدهد، بی اینکه به خودش زحمتی داده باشد تا ارگان ها و نهاد های لازم را در جامعه نهادینه کند. در هشت سال حکومت آقای محمد خاتمی، به هیچ وجه حاضر نشد تا نهاد کانون نویسندگان ایران را به رسمیت بشناسند. اشتباه بزرگی خواهد بود که در انتخاباتی شرکت کنی و یا کسانی را به شرکت در آن ترغیب نمایی، بی آنکه چیزی در دست تو باشد.در انتخاباتی که هیچ چیزش روشن نیست، جز اینکه بگوییم همه افراد، عملا عروسک های یک تئاتر بزرگ عروسکی هستند. چنین انتخاباتی، تداوم شرایط موجود است، این امر وظیفه رفرمیست هاست که بگویند که حقوق رای دهندگان در کجای قانون اساسی جمهوری اسلامی منظور شده است؟
یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰- ۱۳ یونی ۲۰۲۱