سالهائی متمادی در کمپهای متفاوتی در نروژ کار کردەام. در این کمپها معمولا بیشتر متقاضیان پناهندگی، افغانیها می باشند و من بە علت این کە می توانستم زبان فارسی را بفهمم و صحبت کنم، معمولا در ارتباط بیشتری با آنان بودم. بسیاری مواقع پیش می آمد کە فراتر از مسائل پناهندگی، کیس و قوانین نروژ در خصوص پناهندە پذیری، گریزی بە سیاست زدە و با آنان حول آنچە کە در افغانستان می گذرد، صحبتی داشتە باشم. در این بقول افغانی ها “گپ” زدنها هر آنگاە کە بحث طالبان، القاعدە، آمریکا و جنگ در افغانستان پیش می آمد، خندە تلخی بر لبانشان پدیدار می شد. آنان بیشتر مواقع خیلی سادە جواب می دادند: “آقا فرخ! طالبان چی و فلان چی، طالبان خود آمریکائیها هستند. شما خیال می کنید اگر پشتیبانی آنان نباشد طالبان می تواند چنین جنگی را راە بیاندازد و ادامە بدهد؟!” و اغلب مواقع، بحث در اینجا خاتمە می یافت، هر چند هم من تلاش می کردم بحث را کش بدهم، ولی معمولا آنان با سکوت و با همان لبخند معنادار کل ماجرا را همراهی می کردند، و من هم البتە بناچار بە عقب نشینی تن می دادم. فکر می کردم کە باید بە تجربە و اندیشە آدمیانی کە خود درون حوادث زیستەاند، باید احترام گذاشت و البتە فراتر از احترام باید بنوعی آنرا جدی هم گرفت.
درست در وسط همین ماجرا بود (سالها پیش) کە رسانەها اعلام کردند کە کشورهای اروپائی بویژە آلمان در صدد برگرداندن نیروهای خود از افغانستان اند. درست در همین سالها بود کە منابع خبری و تفسیری می گفتند کە این نیروهای آمریکائی و انگلیسی اند کە در جنوب کشور افغانستان حضور دارند و بنابراین آنانند کە بیشتر با نیروهای طالبان درگیر می شوند. گویا آمریکا از این تصمیم جدید کشورهای اروپائی ناخشنود بود و در همین اثنا حامد کرزای در یک سخنرانی خود در کابل اعلام کرد کە کسانی نیروهای طالبان را سوار هواپیما می کنند بە مناطق شمالی و امن تر می برند (بعنوان مثال جاهائی کە نیروهای آلمانی حضور داشتند)، تا با انجام علمیات نظامی و ناامن کردن منطقە، کشورهای اروپائی را ناچار بە اتخاذ تصمیم دیگری کنند.
آنگاە کە این را از رسانەهای معتبر جهانی شنیدم، بە یاد گفتەهای پناهجویان افغانی افتادم، بە یاد مردم عادی غیر متخصص در سیاست.
حال خبر غیر رسمی دیگری در خصوص هواپیمای گمشدە مالزیائی می رسد.
اخیرا رسانەها اعلام کردەاند کە یک روزنامه روسی بە نام “سکوفکسی کمسمولیتس” خبر دادە که هواپیمای مالزیائی گم شدە، نە سرنگون بلکه ربوده شده است. بە موجب خبری که این روزنامه از قول منابع امنیتی روسیه منتشر کرده، هواپیمای مذکور در نزدیکی قندهار در خاک افغانستان فرود آمده است. یعنی منطقه ای که تحت نفوذ طالبان افغانستان است.
در ارتباط با این ماجرا، تاکنون مهم ترین نکته ای که بصورت گمانه زنی مطرح شده حضور چهار دانشمند برجسته چینی در میان مسافران آن است که ظاهرا طراحان و کاشفان یک سیستم نوین الکترونیک اند که بازار را می تواند تکان بدهد. به همین دلیل دولت چین بسیار نگران کشته شدن آنان در جریان سقوط هواپیما بوده و گویا شاید حاضر به دادن بزرگترین امتیازها برای نجات آنها باشد.
البتە این خبر هنوز تائید نشدە و کماکان حدس و گمان می باشد، و شاید بتوان آن را جنگ تبلیغاتی روسها در شرایط بحران اوکرائین هم ارزیابی کرد. اما بهرحال در این مورد می توان خیال و اندیشە را بە پرواز درآورد و بە دادەهائی چند رسید؛ دادەهائی از جنس قدیم اما در همان حال مهم و بنیادی:
ـ سالها پیش قبل از این کە از ایران خارج بشوم، یادم هست کە نشریە نامە مردم حزب تودە ایران را دیدم. در نامە مردم ترجمە مقالەای بود از نشریە حزب کمونیست آمریکا. در این مقالە ذکر شدە بود کە استراتژیستهای آمریکائی و پنتاگون درصدد ایجاد جنگهای کنترل شدە منطقەای اند و این را نیز البتە در راستای کمک بە ایجاد بازار برای کنسرنهای نظامی غربی ارزیابی می کرد. درست یکی دو سال بعد از خواندن این مطلب، جنگ عراق شروع شد و دخالت آمریکا در منطقە خاورمیانە و البتە بدنبال آن همە آن جنگهای دیگری کە یکی بعد از دیگری در طی این دو سە دهە در گوشە و کنار دنیا اتفاق افتادەاند. این جنگها کە متوجە تغییر نقشە سیاست در بعد کوچک کشوری بودند، در نهایت البتە می توانستند و توانستە اند متوجە ایجاد تغییرات کلان در سطح جهانی بشوند؛ منظورم تغییرات کلان است در مقابل چین و روسیە.
ـ اما ظاهراً قدرت غرب و البتە بویژە آمریکا در تقابل با این دو کشور هنوز در سطح مطلوب نیست، زیرا کە اهمیت چین در اقتصاد و اهمیت روسیە در توان اتمی اش، چنین اجازەای را بە غربیها در راەاندازی جنگهای محدود در بعد منطقەای نمی دهد. بنابراین منطقا باید جنگ را وارد حوزەهای دیگری کرد.
ـ حالا جنگ عملا وارد حوزەهای دیگر شدە است: حوزە اطلاعاتی، تکنولوژی، امنیتی و سیبرنتیکی. بە این جملە در اخبار آمدە دقت کنید کە “… در ارتباط با این ماجرا، تاکنون مهمترین نکته ای که بصورت گمانه زنی مطرح شده حضور چهار دانشمند برجسته چینی در میان مسافران آن است که ظاهرا طراحان و کاشفان یک سیستم نوین الکترونیک اند که بازار را می تواند تکان بدهد.”
ـ با چنین خبری، این کە این هواپیما در افغانستان و در منطقە تحت کنترل طالبان فرود آمدە است، بیش از پیش هم اهمیت افغانستان بعنوان سرزمینی کە در همسایگی چین و روسیە است را آشکارتر می کند، و هم اهمیت جنگی محدود و کنترل شدە منطقەای برای پیشبرد جنگ نهانی دیگری کە در اساس اصل مسئلە است.
من نمی دانم کە کی و چگونە می توان جهانی بدون جنگ را تجربە کرد. اما می دانم کە آمریکا بە عنوان یکی از دمکراسی های معتبر موجود در دنیا در راەاندازی جنگها نقش کلیدی دارد، و البتە بویژە سیستم های دیکتاتوری و معضلات انباشتە شدە در آنها بهترین امکانات را در اختیار این نقش کلیدی قرار می دهد. ولی برای من مفهوم نیست کە چگونە می توان دمکرات بود، بە حقوق بشر اعتقاد داشت، دیگران را بە نقض آن متهم کرد، اما در همان حال خود از اعمال هیچ کرداری کە می تواند بە منافع کمک رساند، ابائی نداشت. البتە من می فهمم، این کە منافع مهمتر اند. این کە می توان در بیرون مرزها طور دیگری رفتار کرد، این کە افکار عمومی کشورهای دمکرات آنقدر هم بە رفتارهای جهانی رژیم های خود اهمیت نمی دهند، و بقول انگلس ملت بورژوازی می تواند ملت پرولتاریا را استثمار کند.
گاه دوست دارم کە همە تفسیرهای جهان متمدن را کناری بنهم و تنها بە چشمها و لبخندهای تلخ پناهجویان افغانی فکر کنم. آنجائی کە حقیقی ترین حقیقت ها نهفتەاند. حقیقت هائی از جنس سکوت.