در توضیح حق طبیعی گفتە می شود کە “حقوق بشر نتیجە قانون گذاری بشری نیست “(۱). بنابر این توضیح، حق طبیعی پدیدەای ذاتی است کە با تولد بشر زادە می شود، و قبل از این کە بشر حتی بتواند آن را بصورت مکتوب درآورد، وجود داشتە است. سسیرون در این رابطە می گوید کە “حق والا همیشە و در همە زمانها وجود داشتە است و بوجود آمدە است قبل از اینکە هرگونە قانون مکتوب یا حتی دولتی وجود داشتە باشد “(۲). گوئی موجودی دیگر با انسان زادە می شود کە اگرچە در فرم کالبدی مادی وجود ندارد، اما در صورتی دیگر وجود دارد، وجودی بە صلابت و قدرت وجود بدنی انسان. در این حالت ما بە وجود قطعی موجودی باور می آوریم کە اگرچە قابل لمس و روئیت نیست، اما از زندگی برخوردار است. ما در اینجا بە وجود یک موجود معنوی باور می آوریم و بدین ترتیب باوری ایدەآلیستی ما را فرا می گیرد. باوری ایدەآلیستی کە بزرگترین نتایج را برای زندگی ماتریالیستی بشر دارد.
رواقیان اولین کسانی بودند کە در زمان یونان باستان بە مفهوم حق طبیعی پرداختند. و بعد از آنان سیسرو و آکویناس بودند کە همین مفهوم را دوبارە مورد تحقیق قرار دادند و سعی کردند حدود و ثغور آن را گسترش بدهند. سیسرو در زمان رم قدیم و آکویناس در زمان سدەهای میانە. برای این اندیشمندان هر انسانی در حالت طبیعی از چنان قدرت عقلی برخوردار است کە بتواند حق طبیعی را بشناسد و از قدرت تفهیم آن بهرەمند گردد، اما این شرایط مشخص هر جامعەای است کە گاها بر روی این قدرت درک تاثیر می گذارد و آن را مخدوش می کند. آنها معتقدند کە حق طبیعی همان عقل و فکر انسانیست با عقل سلیم، انسانی کە از عقل سلیم برخوردار است.
پس در فلسفە حق طبیعی ما با وجودی روبرو هستیم کە کاملا طبیعی است، طبیعی در فرم غیر مادی آن و با قدمتی فراتر از هر قدرت نوشتاری و ساختار دولتی.
حق طبیعی حاصل جمع عقول طبیعی انسان است، انسانهائی کە در شرایط نرمال هستند و همین امکان می دهد از طریق یک تفکر سلیم کە از خصلت بین الجمعی برخوردار است بە نتیجەای برسند کە می تواند همە انسانها را هم در مبدا حرکت و هم در نتیجە شامل شود.
اما آنچە در این تفکر و یا نگرش مهم و قابل توجە است، خصلت فرا زبانی آن است. این موجود اگرچە مادی نیست، اما با انسان زادە می شود و همین همزادگی با انسان بە او امکان حضور زیستی می دهد.
حال سئوال اینجاست چە گونە بشر می تواند بدون کلمات بە چنین نتیجەای برسد؟ چطور انسان می تواند بدون بە کلام درآوردن این نگرش بە این نتیجە برسد کە چنین تفکری در همە عقل های سلیم وجود دارند؟ آیا غیر این است کە این کلام هستند کە این ارتباط معنائی را سبب می شوند؟
در اینجا ما بە همان سئوال مهم ارتباط میان اندیشە و کلام ارجاع دادە می شویم، اینکە آیا اندیشە بدون کلام امکان پذیر است و یا اینکە بدون کلام اندیشە وجود دارند؟ فیلسوفان بە این سئوال جوابهای مختلف دادەاند، اما شاید نکتەای وجود دارد کە از همە بیشتر جلب توجە می کند و آن هم تنوع زبانیست، اینکە همان اندیشەها می توانند الباس کلامی گوناگونی بپوشند و از این منظر این سئوال پیش می آید کە تنوع زبانی از یک سو و وحدانیت اندیشە از سوئی دیگر ما را بە این نتیجە رهنمون نمی شود کە اندیشە قبل از زبان متولد می شود؟
حال فراتر از این گریز موقت کە ما را بە وجود حق طبیعی در قالب غیر کلامی آن رهنمون می شود، بگذارید بە مسئلە مورد نظر بازگردیم. اگر وجود اندیشە را بە وجود کلمە ربط دهیم در این صورت اندیشە می تواند بە بازی میان کلمەها هم فرا بروید (در این حالت بە دادائیستها توجە کنید کە چگونە شعر را بە اتفاق ارتباط میان واژەها تقلیل دادند)، در این حالت یعنی در صورت باورمندی بە وجود ارتباط اندیشە با کلام بە این نتیجە می رسیم کە حق طبیعی می تواند نتیجە یک بازی کلامی انسانها باشد، پس اگر این بازی صورت گرفت این حق وجود دارد و اگر صورت نگرفت این حق وجود ندارد.
شاید باورمندی تئوری پردازان حق طبیعی بە منشا طبیعی آن، همین اطلاع آنان از این بازیهای کلامی بود کە در آن می توان بە منشا غیر طبیعی حق طبیعی رسید (یعنی اینکە حق طبیعی می تواند طبیعی نباشد). آنان امکان صدمە دیدگی عقل طبیعی را در نظر داشتند، جائی کە در آن عقل صدمە دیدە بە همان نتیجە نمی رسد کە فرد دارای عقل نرمال و سلیم بە آن می رسد. کە از جملە این صدمە دیدگیها می تواند تعابیر دینی معینی باشد در مورد ارجعیت حق الهی نسبت بە حق طبیعی، جائی کە در آن حق الهی حق طبیعی را تعیین می کند و حق طبیعی بە تابعی از حق الهی تبدیل می شود.
نوع برداشت و طرح تئوری پردازان حق طبیعی هم چنین این ایدە را بە انسانها منتقل می کند کە حق طبیعی منشای متافیزیکی دارد طوری کە انسانها نمی توانند با وجود مسلم آن کاری کنند. آدمی می تواند آن را بپذیرد یا نپذیرد، اما نمی تواند وجود آن را انکار کند و همین تامین کنندە ادامە وجود آن در آیندە است. وجودی دشوار برای نفی کنندگان آن.
منبع:
۱- politisk tenkning, av Raino Malnes og Knut Midgaard, universitetsforslag, 1993, side 54
۲- politisk tenkning, av Raino Malnes og Knut Midgaard, universitetsforslag, 1993, side 56