هانا آرنت با ارسطو موافق بود کە انسان را حیوانی سیاسی تعریف میکرد، اما او همزمان معتقد بود کە در جهان امروز قشری بە نام قشر خاکستری در جامعە وجود دارد کە اهل سیاست نیست، و زندگی را تنها در بعد مصرف و کار متصوراست. بە تعبیر او چنین انسانهایی از یک حیوان سیاسی بە حیوان اقتصادی تغییر ماهیت دادەاند، و بخش کنشگری سیاسی خود را کە بە نظر او مهمترین بخش هستی انسان است، بە فراموشی سپردەاند.
وجود قشر خاکستری پدیدەای همزاد جامعۀ مدرن است. در جوامع سرمایەداری بخش مهمی از مردم نسبت بە سیاست بیتفاوت هستند، و معمولاً وجود این قشر را از جملە در عدم حضورشان در انتخاباتها میتوان مشاهدە کرد. قشری کە نسبت بە سرنوشت خود و یا تصامیم سیاسی کە هستی و سرنوشت آن را متاثر میکنند، بیتفاوت است و تا جایی کە برایش امکان دارد تنها بە دنبال مصرف و کار، به دور از هیاهوی فضای زندگی سیاسی میباشد. وجود قشر خاکستری هم در جوامع دموکراتیک مشاهدە میشود، و هم در جوامع غیردموکراتیک؛ کە البتە بنا بر موقعیت اینگونە جوامع قشر خاکستری میتواند از خصایص متفاوتی برخوردار باشد. به عنوان مثال قشر خاکستری در جوامع پیشرفتە و دموکراتیک حداقل از وجود مکانیسمی کە میتواند حداقلهای زندگیاش را در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تأمین کند، مطمئن است؛ اما در جوامع غیردموکراتیک و غیرپیشرفتە چنین ضمانت حداقلی وجود ندارد.
در ایران نیز البتە ما با همین مقولۀ قشر خاکستری روبرو هستیم. قشری کە بە گاە شرکتش در انتخاباتهای قبلی، آنگاە کە اصلاحطلبان و یا میانەروها امکان حضور و رقابت داشتند، حضورشان مایۀ در دست گرفتن سکان دولت توسط آنها میشد. قشر خاکستری کە عمدتاً ریشە در طبقۀ متوسط کشور دارد، قشری است دارای امکانات مادی، مصرفی و شغلی کە زیاد آلودۀ سیاست نیست و سرش بە زندگی روزانۀ خودش گرم است.
خصلت برجستۀ این قشر در ایران این است کە خاکستری بودن آن از نبود امکان حضور در سیاست و هزینەهای خطرناک آن برمیخیزد، و نە از وجود امکان حضور در سیاست و تصمیم بە عدم مداخلە در آن! یعنی در واقع حیوان اقتصادی بودن و گریز از حیوان سیاسی بودن، اساساً نتیجۀ نبود شرایط لازم برای حضور نرمال و طبیعی است. در جامعەای کە دخالت در سیاست به شدت هزینەبردار است، افراد بیشتری بە قشر خاکستری میپیوندند و بنا براین الزاماً این قشر تنها بە طبقۀ متوسط محدود نمیشود.
اما خصلت دیگر این قشر در جامعۀ ایران این است کە جمهوری اسلامی بر خلاف نظامهای دموکراتیک، قشر خاکستری را عملاً مجبور بە پذیرش سیاستی میکند کە این قشر موافق آن نیست، اما در واقع باید لاجرم آن را پذیرفتە و بە پیش ببرد! بە بیانی دیگر قشر خاکستری کە یک حیوان اقتصادیست، بە یک حیوان سیاسی اجباری تبدیل میشود کە خود کمتر نقشی در آن دارد! در جوامع توتالیتر، در یک معنای معکوس همۀ مردم سیاسی میشوند، زیرا کە حاکمیت از آنان میخواهد خلاف آنچە هست، رفتار نکنند و گردن نهند بر سرنوشت محتوم خود.
شاید راە برونرفت از این وضعیت، فعال شدن این قشر از جملە بر اثر بحرانهای لاجرمی است کە نظامهای غیردموکراتیک و توتالیتر را در مینوردند. اما در یک معنای اگزیستانسیالیستی، فعال شدن لاجرمی هم بدون وجود یک تصمیم و یا انتخاب، بیمعنی و اساساً ناکافیست. برای گذار از حیوان اقتصادی بە حیوان سیاسی، ارادە از اجزای لاینفک است.