هجوم سازمانیافته عوامل حکومتی خانه کارگر با سرکردگی حسن صادقی رئیس هیاتمدیره کانون عالی هماهنگی شوراهای اسلامی کار استان تهران و حمایت همهجانبه مدیر عامل شرکت واحد اتوبوسرانی به محل آموزش سندیکای کارگران شرکت واحد، موجی از نفرت علیه این تهاجم وحشیانه و آمران و عاملان آن را در سطح ملی و بین المللی برانگیخته است. در جریان این یورش، در و شیشههای محل سندیکا شکسته شده، اموال آن تخریب و یا مورد دستبرد واقع شده، و اعضای هیأت موسس سندیکای کارگران شرکت واحد توسط اوباشان به سختی مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند. آقای منصور اسانلو از اعضای مؤثر این سندیکا بر اثر ضربات وارده به شدت مجروح شده و مدتی در بیمارستان نیروی انتظامی بستری گردید. مهاجمان با حمل پلاکاردهایی چون ” سندیکا، پسمانده طاغوت “، آشکارا وابستگی خود به ارگانهای حکومتی و نهادهای وابسته به حکومت را به نمایش گذاشتهاند. هویت مهاجمان که اکثر آنان به نام و پست سازمانیشان افرادی شناختهشده هستند و نیز این واقعیت که نیروی انتظامی با اطلاع قبلی و حضوری گسترده در محل یورش فقط نظارهگر این وحشیگریها بوده است، جای هیچ تردیدی را در خصلت حکومتی این عملیات باقی نمی گذارد. در ماههای گذشته ارگانها امنیتی حکومت برای مقابله با حرکات کارگری دو تن از فعالین کارگری، پرویز سالاروند کارگر ایران خودرو و صادق امیری از اعضای کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری را دستگیر کرده اند.
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت ) ضمن محکوم کردن یورش سبعانه عوامل خانه کارگر به هیئت مؤسس سندیکای کارگران شرکت واحد و همدردی با کارگران مبارزی که بر اثر این تهاجم آسیبهای مالی و جانی دیدهاند، لازم می داند تا تأکید کند که ماهیت این واقعه ضد کارگری را تنها در پرتو همانندی آن با وقایع مشابهاش در نقاط مختلف کشور طی ماههای اخیر و نیز بر بستر مجموعه تحولاتی که در جنبش کارگری و دموکراتیک کشورمان جریان دارد، می توان و باید درک کرد.
در اول ماه مه امسال، کابوس وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی تعبیر شد!
وزیر اطلاعات در مصاحبه مطبوعاتی چندماه پیش خود به مقامات بالای حکومت، با طرح چند چالش جدی پیشروی جمهوری اسلامی، تأکید ویژهای بر چالشهای صنفی ـ اجتماعی داشته و از پتانسیل نیرومند اعتراضی و عملی کارگران و زحمتکشان سخن گفته بود. اول ماه مه امسال، به میدان تجلی تجربههای طبقه کارگر در جریان حرکات اعتراضی یکسال گذشته بدل شد. برگزاری مراسم اول ماه مه در محلها و سالنهای دیگر و جدا از مراسم نهاد حکومتی ” خانه کارگر ” به وضوح نشان داد که اکثریت کارگران در صف متمایز از ” خانه کارگر ” قرار دارند و در پی استقلال عملاند. گروه بزرگی از کارگرانی هم که در مراسم ” خانه کارگر ” به مناسبت اول ماه مه در تهران شرکت کرده بودند، همین تمایل و روحیه را از خود نشان دادند. این کارگران، وقتی متوجه شدند که دستاندرکاران ” خانه کارگر ” قصد کردهاند تا این مراسم کارگری را به اولین برنامه انتخاباتی ولینعمتشان – هاشمی رفسنجانی – بدل کنند، هشیارانه مراسم را ترک گفته و محجوب و دیگر ایادی رفسنجانی در ” خانه کارگر ” را رسوا نمودند. واکنش مذبوحانه مسئولان ” خانه کارگر ” در معرفی این حرکت کارگری به عنوان تحریک کارگران از سوی نیروهای چپ، نشان داد که حضرات هیچ شخصیتی برای خود کارگران قایل نیستند و آگاهی کارگران به منافع خود را همچنان انکار می کنند.
در اول ماه مه امسال در عینحال شاهد برگزاری مراسم روز جهانی کارگران از سوی دانشجویان در دانشگاهها بودیم. بعد از گسست دو دهه پیوند دانشجو و کارگر و از سال ۱۳۵۹ به اینسو، یعنی از آن زمان که در ِدانشگاهها به مدت سه سال و اندی بسته شد و از آن زمان که آزادی و عدالت اجتماعی در دانشگاهها سرکوب گردید و ارگان حکومتی شورای عالی فرهنگی وظیفه تأمین حاکمیت فقها در دانشگاهها را به اجرا گذاشت، این اولین بار است که دانشگاه شاهد تجلی همبستگی آشکار دانشجویان با کارگران بود. در جنبش دانشجوئی، سنت درخشان دفاع از منافع زحمتکشان دیگر بار سربلند کرده است. اندیشه عدالت اجتماعی و برآمد از موضع چپ در برابر راست اجتماعی در میان دانشجویان به سرعت رشد می کند. دفاع از حق سندیکای مستقل برای کارگران، جزء خواستهای اولیه جنبش دانشجوئی می شود که خود اکنون با چهره مستقل و ناقد قدرت رُخ می نماید. جنبش دانشجویی برای پیوندیابی با جنبش کارگری سمت گرفته است؛ و این، از چشم حکومتگران دور نیست و مشاهده چنین واقعیتی نمی تواند هراس و خشم آنان را بر نیانگیزد.
” خانه کارگر ” و شوراهای اسلامی وابسته از نیروگرفتن فعالین کارگری در بین کارگران و به ویژه گسترش اندیشه و اراده برای ایجاد تشکلهای مستقل بر پایه کنوانسیون های ۸۷و۹۸ سازمان بین المللی کار، سخت به واهمه افتادهاند. گردانندگان خانه کارگر که تاکنون به حساب و نام کارگران و به پاداش نقش سرکوبگرانهشان علیه تشکلهای مستقل کارگری به پست و مقام رسیدهاند، اکنون در وجود تشکلهای مستقل کارگری و شتابیابی در روند انفراد ” خانه کارگر ” و شوراهای دولتی کارگری، افتادن خود از اریکه قدرت را می بینند. آنها، در خشم از این تهدیدها علیه خود، صریحتر از هر زمان آمادهاند تا بعنوان چماق سرکوب حکومت عمل کنند و همچون دستجات انصار حزبالله برآمد داشته باشند. آنها حتی از نام سندیکا می ترسند و این در حالی است که ماهیت آن به عنوان یک سندیکای زرد هر روز بیشتر برای کارگران شناخته می شود. آنها در می یابند که دوره تحمیق کارگران با شعارهای کاذب وحدت اسلامی سپری شده و جنبش کارگری با خصلت مستقل و با شعار تشکل مستقل در حال خیز برداشتن است. ” خانه کارگر ” اکنون حتی از جانب بدنه خود نیز تحت فشار است و تصمیم آن برای کوبیدن چماق در روز روشن بر فرق سندیکای مستقل کارگران شرکت واحد را باید چماق تهدید علیه بدنه خود آن نیز دانست.
همراهی نیروهای انتظامی با یورش ” خانه کارگر ” به کارگران نشانگر تأیید این حمله از سوی گردانندگان حکومت بوده و اعلام غیرقانونیبودن سندیکای مستقل شرکت واحد از سوی وزارت کار که در دست جناح اصلاحطلب رژیم قرار دارد، بیانگر وعدههای دروغین آنان به کارگران و جامعه مبنی بر لزوم استقرار نهادهای مدنی در جامعه است. حکومتگران در برابر هر آنچه که خارج از حیطه میدان خودی جمهوری اسلامی است، همداستان هستند اما در برابر حرکات کارگری مستقل، متحدتر از هر جای دیگر عمل می کنند! واقعه اخیر که مشابه آن در ماههای گذشته نیز به نمایش در آمده است، حکایت از موضع و سیاست واقعی نیروهای جمهوری اسلامی در قبال جنبش کارگری دارد.
و سرانجام باید بر پیام اصلی این یورش سبعانه انگشت نهاد که مخاطب آن جز فعالین کارگری نیست. فعالینی که با انرژی تازهای، فعالیت در راستای احیاء و ایجاد سندیکاهای مستقل کارگری را انتخاب کردهاند. فعالینی که بسیاری از آنها کارگران جوانی هستند که یا در همین جمهوری اسلامی چشم برجهان گشودهاند و یا تحت آموزشها و مقررات آن رشد کردهاند. نسل جدیدی از کارگران با تکیه بر تجارب نسل پیشین خود، در حال شکلدهی به جبههای است که در آن کارگران برای اعمال اراده خود مبنی بر داشتن سندیکا و تشکل مستقل کارگری دور هم جمع می آیند و در برابر آن، ” خانه کارگر “، شوراهای اسلامی وابسته، کارفرمایان، وزارت کار، دولت و حکومت قرار دارند که همچون اندامهای یک جبهه دیرینه صف کشیدهاند. صفآراییهای اجتماعی، می روند که به یکی از مشخصههای اصلی وضع کنونی بدل شوند.
بازتاب این وضع در صحنه سیاسی کشور را اکنون آنجا می توان دید که اکثر کارگران واحدهای بزرگ به ویژه در کلانشهرها، در موضع مخالفت با انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری هستند. علیرغم تلاشهای ارگانها و نهادهای حکومتی برای ایجاد رغبت در میان کارگران برای اعلام استقبال از این نمایش حکومتی، روحیه عمومی همانا عدم شرکت اکثریت آنها در انتخابات ریاست جمهوری است. صرفنظر از باور مرکزی و عمومی در میان کارگران مبنی بر اینکه راه نجات کشور و مردم، کارگران و زحمتکشان ایران نه از انتخابات حکومتی که از امر انتخاب حکومت توسط مردم می گذرد، موضوع و ملاک مشخص برای کارگران ایناست که هیچیک از کاندیداها، یک کلمه درباره ” سندیکای مستقل کارگران ” نمی گویند! از یک کارگر که به حداقل حقوق خویش وقوف پیدا می کند نمی توان خواست که از حق طبیعیاش مبنی بر انتخاب آزادانه و مستقل نماینده خود برای تأمین حقوق صنفی بگذرد ولی در پای صندوق رأی انتخاب رئیس جمهوری کشور حاضر شود! عدم شرکت کارگران در انتخابات فرمایشی، نارضایتی آنان از جمهوری اسلامی و اراده آنان برای برقراری دموکراسی در کشور را نشان خواهد داد. کارگران آگاه می دانند که شرط تأمین و تضمین خواستهای طبقاتی آنان، وجود و قوام دموکراسی در کشور است.
هیات سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت )
۲۶ اردیبهشت ماه