خلاصه و برگردان: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
۵– تحمل و مقابله با خشونت شریک زندگی
بیشتر مطالعاتی که بر روی واکنشهای زنان در مقابل خشونت شریکزندگی انجام شده است مربوط به زنانی بوده است که از امکانات حمایتی نظیر پناهگاهها و سرویسهای مشاورهای بهرهمند بودهاند. هرچند از نظر میزان جمعیت، در مورد واکنشهای زنان در مقابل خشونت، یا در مورد کمکهایی که آنها از شبکههای غیررسمی (نظیر خانوادهها و دوستان و غیره) و مراکز رسمی بهداشتی یا خدمات اجتماعی دریافت مینمایند، اطلاعات بسیار کمی در دست میباشد. تحقیقات سازمان بهداشت جهانی به همین دلیل، این مسئله را بعنوان یک بخش مهم از تحقیق خود قرار داد.
چه زنانی در مورد خشونت لب به سخن میگشایند
در همهی کشورها، فرد مصاحبهکننده غالباً اولین شخصی بوده است که زنان آزار دیده در مورد خشونت جسمی شریکزندگیشان با او لب به سخن گشودهاند. همانطور که شکل ۱۳ نشان میدهد دو سوم زنانی که در بنگلادش مورد خشونت جسمی شریکزندگیشان بودهاند، و حدوداً نیمی از آنها (زنان مورد آزار جسمی) در ساموآ و مناطق شهرستانی تایلند، قبل از مصاحبه هرگز در مورد خشونت (انجام گرفته) با کسی صحبت نکرده بودند. برخلاف این، هشتاد درصد زنانی که در برزیل و نامیبیا مورد آزار جسمی قرار گرفته بودند موضوع را قبلاً با یک فرد دیگر، معمولاً از اعضای خانواده یا دوستان، در میان گذاشته بودند. اما در این مراکز هم از هر ده زن، دو نفر در مورد تجربهی خویش سکوت کرده بودند.
بهطور نسبی در تمام مراکز تعداد بسیار کمی از زنان مورد آزار جسمی، در مورد خشونت انجام شده با کارکنان خدمات رسمی یا صاحب منصبانی نظیر رهبران مذهبی یا سنتی، کارکنان خدمات بهداشتی، پلیس، مشاوران، و کارکنان سازمانهای غیردولتی زنان صحبت کرده بودند. در همهی مراکز، زنانی که تحت آزار شدید جسمی قرار گرفته بودند با احتمال بیشتری در این رابطه لب به سخن گشوده بودند تا آنها که تجربهی آزار جسمی خفیفتری داشتهاند.
چه کسی اقدام به کمک میکند
گرچه تعداد زیادی از پاسخدهندهها اظهار کردند که خانواده یا دوستانشان را در جریان خشونت شریکزندگیشان قرار دادهاند، اما در مورد تلاش این افراد برای کمک به آنها گزارش چندانی ندادهاند. در واقع در تمام مراکز بین ۳۴% تا ۵۹% از زنان مورد آزار جسمی، اظهار نمودند که هیچ کس تلاشی در جهت کمک به آنها ننموده بود. بعنوان مثال در مناطق شهرستانی جمهوری متحده تانزانیا، با اینکه یک چهارم زنان با رهبران محلی صحبت کرده بودند اما تنها هفت درصد این رهبران اقدام به یاری آنها نموده بودند. البته مشخص نیست که اقدام آنها وضعیت را بهتر کرده است یا نه. در برخی از موارد، بعنوان نمونه، اعضای خانواده، خشونت مرد را نادیده می گیرند و یا شرایطی را پیشنهاد میکنند که منجر به در الویت قرار گرفتن نیازها و رفاه خانواده درمقابل امنیت و سلامت زنان میشود.
مراکز و مسوولانی که زنان به آنها مراجعه میکنند
تحقیقات انجام شده در بسیاری از کشورها نشان داده است که شبکههای غیررسمی مانند خانواده، دوستان، و همسایهها معمولاً فراهم کنندهی اولین امکان تماس برای زنان آزاردیده هستند تا سرویسهای خدماتی رسمیتر (۲۰). این یافته با نتایج حاصل شده از مطالعات سازمان بهداشت جهانی مطابقت دارد که از پاسخدهندهها در زمینهی استفادهی آنها از سرویسهای خدمات رسمی متفاوت (سرویسهای خدمات بهداشتی، مشاورهی قانونی، پناهگاهها) و یا در مورد اینکه آیا آنها با مسوولان مربوطه (پلیس، سازمانهای غیردولتی زنان، رهبران محلی، رهبران دینی) تماس داشتهاند سوال نموده است. شکل ۱۴ نشان میدهد که در همهی مراکز، حتی زمانی که زنان مسئله آزار جسمی را با شخص دیگری در میان گذاشته اند، نسبت بسیارکمتری از زنان بدنبال کمک بودهاند. درحقیقت اکثریت زنانی که مورد آزار جسمی قرار گرفته بودند (بین ۵۵% تا ۹۵%) ابراز نمودند که هرگز به هیچکدام از این مراکز مراجعه نکرده بودند.
این یافته که تعداد زنانی که اقدام به صحبت غیررسمی با یک شخص دیگر کرده بودند بیشتر از آنهایی بوده است که به دنبال کمکهای رسمی بودند، شاید تا حدی بیانگر این باشد که شکلگیری و یا تکامل واکنش یک فرد در مقابل خشونت ممکن است به زمان احتیاج داشته باشد. در بعضی از موارد ممکن است سالها طول بکشد تا یک زن شروع به مقابله یا به زیرسوال بردن خشونت در زندگیاش بکند و حتی زمان بیشتری طی شود تا بدنبال کمک برود (۲۱).
کمترین میزان بدست آمده از مراجعهی زنان به ادارات مختلف و مسوولان برای تقاضای کمک مربوط میشود به بنگلادش، ژاپن، ساموآ، و مراکز شهرستان تایلند. تنها در نامیبیا و پرو بیش از ۲۰% زنانی که مورد آزار جسمی قرارداشتند با پلیس تماس گرفته بودند. همچنین تنها در نامیبیا و مناطق شهری جمهوری متحده تانزانیا بیش از ۲۰% آنان از سازمانهای خدمات بهداشتی تقاضای کمک نموده بودند. در هشت مرکز تحقیق، کمتر از ۱۰% درصد زنانی که آزار جسمی دیده بودند، برای اخذ کمک به مراکز خدمات بهداشتی مراجعه کرده بودند. در اتیوپی و در مناطق شهرستان جمهوری متحده تانزانیا، به ترتیب ۱۵% و ۳۱% از زنان مورد آزار جسمی از رهبران محلی تقاضای حمایت کرده بودند. در حالیکه در مناطق شهری برزیل ۱۵% زنان برای کمک به رهبران مذهبی مراجعه نموده بودند.
چرا زنان به دنبال کمک هستند یا نیستند
در همهی مراکز احتمال مراجعه به یک اداره یا مسوول برای کمک برای زنانی که خشونت جسمی شدیدی را تجربه کرده بودند بالاتر بوده است از آنانی که خشونت خفیف تری را تجربه کرده بودند (شکل ۱۵). متداولترین دلایل ارائه شده برای تقاضای کمک، به شدت خشونت (مثلا وقتی زن دیگر قادر به تحمل نبود یا اینکه به طرز بدی مجروح شده بود)، تاثیر آن بر فرزندان، و یا تشویق دوستان یا خانواده برای تقاضای کمک، مربوط می شدند.
بیشترین دلایل مشترک ارائه شده از سوی پاسخدهندهها برای عدم تقاضای کمک این بوده است که آنها خشونت موجود را یا عادی تلقی نموده بودند و یا آن را چندان جدی نگرفته بودند (از ۲۹% مربوط به زنان در مرکز شهرستانی پرو که اقدام به دریافت کمک نکرده بودند تا ۸۶% در ساموآ)، و یا اینکه آنها از پیآمدهای آن نظیر خشونت بیشتر، از دست دادن فرزندانشان، یا اینکه با این کار موجب سرافکندگی خانوادههاشان شوند میترسیدند. تعدادی هم احساس کرده بودند که حرفشان را باور نخواهند کرد و یا بینتیجه خواهد بود.
این مقدار پایین بهرهگیری از خدمات رسمی، همچنین، تا حدی بیانگر محدودیت در دسترسی به چنین خدماتی در بسیاری از مناطق میباشد. اما حتی در کشورهایی که بهطور نسبی دارای امکانات بالایی برای زنان آزاردیده هستند، موانعی نظیر ترس، تهمت و تهدید به از دست دادن فرزندان، زنان زیادی را از مراجعه برای تقاضای کمک باز میدارد (۲۲).
آیا زنان از خود دفاع میکنند؟
زنان مورد آزار جسمیای که گزارش دادند در مقابل (خشونت) شریکزندگیشان از خود دفاع کردند در مراکز مختلف تفاوت چشمگیری داشتند، از ۶% در مناطق شهرستانی بنگلادش گرفته تا ۷۹% در مناطق شهری برزیل. در هشت مرکز از ۱۵ مرکز مورد بررسی (ژاپن، صربستان و مونته نگرو، و هردو مراکز شهری و شهرستانی برزیل، پرو و تایلند) بیش از نیمی از زنانی که مورد آزار جسمی بودند اعلام کردند که از خود دفاع نمودند. در همهی مراکز، احتمال مقابله زنان با خشونت جسمی در میان زنانی که خشونت شدیدتری را تجربه کرده بودند بالاتر از دیگرانی بود که خشونت خفیف تری را تجربه نموده بودند.
همانطور که پیشتر توضیح داده شد، تحقیقات سازمان بهداشت جهانی بطور مستقیم به مسئله خشونت اعمال شده علیه مردان از سوی زنان همراه زندگیشان نپرداخت. با این وجود از تمامی زنانی که مورد آزار جسمی بودهاند سوال شد که آیا در زمانیکه آنان مورد آزار شریک زندگیشان نبودند، هیچگاه خود آغازگر آزار جسمی علیه شریک زندگی مردشان بودهاند؟ تنها در تایلند بیش از ۱۵% از زنانی که زمانی آزار جسمی دیده بودند، اظهار نمودند که آنان بیش از ۲ بار در طول عمرشان آغازگر خشونت علیه شریکزندگیشان بودهاند. این میزان مخصوصا در جوامعی که بیشتر سنتی بودند کمتر بود. در مناطق شهرستانی بنگلادش و اتیوپی کمتر از یک درصد زنان مورد آزار جسمی اظهار کردند که آنان نیز در مواردی آغازگر خشونت علیه شریکزندگیشان بودهاند. این یافتهها با نتایج حاصل از سرشماریهای جمعیتی و بهداشتی در دیگر کشورها مطابقت دارد (۲۳).
ترک کردن یک شریکزندگی خشن یا ماندن با او
همانطور که در شکل ۱۶ نشان داده شده است، بین ۱۹% تا ۵۱% از زنانی که از سوی شریکزندگیشان مورد آزار جسمی بودهاند، حداقل تجربهی ترک آنان را برای یک شب داشتند. بین ۸% تا ۲۱%، ۲ تا ۵ بار را گزارش نمودند. مجددا در اینجا رابطهی قوی بین ترک کردن و شدت خشونت جسمی وجود دارد. در واقع شدت خشونت اعمال شده اصلیترین دلیل بیان شده برای ترک کردن بود (زن نمیتوانست بیش از این تحمل کند، او به طرز بدی مجروح شده بود، و یا شریکزندگیاش تهدید یا اقدام به کشتن او نموده بود).
در بیشتر مراکز، زنانی که خانهشان را ترک کرده بودند به وابستگانشان پناه برده بودند، و در موارد کمتری نزد دوستان یا همسایگانشان رفته بودند. با این وجود، در نامیبیا و در مناطق شهرستانی بنگلادش و جمهوری متحده تانزانیا، بین ۱۰% تا ۱۶% زنانی که حداقل یکبار خانهشان را ترک کرده بودند اظهار نمودند که بار آخر را نزد خانوادهی شریکزندگیشان رفته و با آنها بودهاند. پناهگاهها تنها در مراکز شهری برزیل و نامیبیا مورد اشاره قرار گرفت، آنهم در موارد بسیار معدود (توسط کمتر از ۱% زنانی که خانهشان را ترک کرده بودند). از طرف دیگر، این نمونهها میتوانند بازتاب دهندهی دردسترس بودن مکانهای امن برای زنان و بچههایشان باشند و نیز پارامترهای فرهنگی ویژه مربوط به پذیرفته شدن زنانی که خانهشان را ترک میکنند یا در جای دیگری جدای از شریکزندگیشان میمانند را منعکس کنند.
در همهی مراکز نسبت بزرگی (بین ۴۳% تا ۹۰%) از زنانی که خانهشان را ترک کرده بودند در مورد دلایلشان اظهار داشتند که “نمیتوانستند بیش از این تحمل کنند” یا اینکه خشونت بسیار شدت یافته بوده است. برای مثال، در نامیبیا و در مرکز شهرستان پرو و جمهوری متحده تانزانیا، بیش از۲۰% به دلیل اینکه شدیدا مجروح شده بودند خانهشان را ترک کرده بودند. در مرکز شهرستان برزیل، نامیبیا و در هر دوی مراکز شهری و شهرستانی پرو، بیش از ۱۰% اظهار نمودند که شریکزندگیشان آنها را تهدید به مرگ کرده بوده است.
*به نقل از یک زن در شهرستان پرو: بنابراین من یک پتو برداشته و به همراه بچههایم شب را در بیرون و در سرما میگذرانم به دلیل اینکه او بسیار زیاد کتکم میزند، و برای اینکه نگذارم بچهها را نیز کتک بزند مجبورم آنها را هم با خودم همراه کنم. میروم بالای کوه و تمام شب را آن جا میخوابم. این کار را بیش از ده بار انجام دادهام.*
چرا زنها باز میگردند؟
دربارهی بازگشت دوباره به خانهی شریکزندگیای که آنها را مورد آزار قرار داده بود، دلایل ارائه شده توسط زنان در مراکز مختلف طیف وسیعی را شکل میدهد. زنان اغلب اظهار میدارند که آنان به خانه بازمیگردند چون نمیتوانند بچههایشان رها کنند و یا اینکه “برای احترام به خانواده” این کار را میکنند. دلایل دیگر عبارت بودند از اینکه زن عاشق شریکزندگیاش بوده است؛ اینکه مرد از او خواسته که برگردد؛ اینکه زن او را بخشیده یا فکر کرده است که او عوض خواهد شد؛ یا به دلیل اینکه خانوادهاش گفتهاند که باید برگردد. زنانی که هرگز خانه را ترک نکردند نیز دلایل مشابهی را ذکر کردند و علاوه براین اشاره نمودند که آنها نمیدانستند کجا باید بروند.
*از گفتگو با یک زن در ژاپن: من نمیدانستم برای کمک به کجا میتوانم بروم. الان میدانم کجا میتوانم بروم. من به دنبال چنین جایی میگشتم. این خوب است که در یک تحقیق اینگونه مسائل مورد توجه قرار بگیرد.*
ادامه دارد
————————————-
منابع:
۲۰. Rose L, Campbell J, Kub J. The role of social support and family relationships in women’s responses to battering. Health Care for Women International, 2000, 21:27–۲۹.
۲۱. Landenburger K. A process of entrapment in and recovery from an abusive relationship. Issues in Mental Health Nursing, 1989, 10:209–۲۲۷.
۲۲. Dutton MA. Battered women’s strategic response to violence: the role of context. In: Edelson JL, Eiskovits ZC, eds. Future interventions with battered women and their families. London, Sage Publications, 1996.
۲۳. Kishor S, Johnson K. Profiling domestic violence: a multi-country study. Calverton, MD, ORC MACRO, Measure DHS+, 2004.