چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۶

چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۶

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!
سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!
یادمان باشد که هرچه جامعه ضعیف‌تر شود، از فرصت‌ها و شانس‌هایی که در مسیر بهبود، تغییروتحول  پیش خواهد آمد، کمتر می‌توانیم استفاده کنیم و شانس‌های آینده ایران را از دست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کیوان صمیمی
نویسنده: کیوان صمیمی
انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!
نیروی تجدد و دموکراسی یک قرن است که ایران مال همه‌ی ایرانیان است شعار اوست. اکنون نیروهای وسیعی از جنبش اسلامی نیز به همین نگاه پیوسته اند. در پهنه‌ی سیاست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: امیر ممبینی
نویسنده: امیر ممبینی
جزئیات کشته شدن راضيهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!
سوم تیر ماه جاری رسانه‌ها نوشتند که دختری جوان به نام «راضیهٔ رحمانی» اهل روستای گویژه در شهرستان نورآباد استان لرستان با شلیک یکی از مأموران نیروی انتظامی جان باخت....
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!
نهضت آزادی ایران در ادامه راهبردی که در مرحله اول در پیش گرفت، اتحاد ملت و تجمیع همه معترضان در مرحله دوم انتخابات را برای مقابله با مخالفان آزادی و...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
انتخابات مهندسی شده، راه يا بی‌راهه؟
    خانم وسمقی در ارتباط با انتخابات ریاست حمهوری در ایران تحلیلی داشته است. خانم وسمقی، زین میان؛ بر این باور است که اصلاح‌طلبان، اگر گمان می‌کنند که حکومت...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: صدیقه وسمقی
نویسنده: صدیقه وسمقی
جرون
جرون، ای سیلی خورده ی زمان، ای معامله های پشت پرده ی آن زمان، ای تاریخ دیروز و امروز من، از رنگ و شرنگ، تا کیسه های زر ...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد

خواسته «میدان استقلال»، نه فاشیسم بود و نه فدرالیسم

اين نگاه يکسويه نمی خواهد بپذيرد که اگر از همان آغاز انقلاب نارنجی، مردم، سياستمداران و قدرتهای اقتصادی اين مناطق که درصد بالائی از روسها را در خود اسکان داده اند، به بازی گرفته می شدند، و به خاطر زبان و فرهنگ روسی، مورد بی توجهی و بی مهری تعيين کنندگان سياست، چه در کيف و چه در پايتختهای حامی و خط دهنده به کيف، قرار نمی گرفتند، هرگز برای دستيابی به حق تعيين سرنوشت، پا به خيابانها نمی گذاشتند

نگاهی به اکنون

سیر رویدادها در اکرائین با شدت هر چه تمامتر در جهت افزایش تنش در این کشورحرکت میکند. اکرائین که در گذشته یکی از بزرگترین و نیرومندترین جمهوری های اتحاد شوروی سابق محسوب می شد، اکنون در آستانه از هم پاشیدگی و تبدیل به اکرائین غربی و شرقی، قرار گرفته است. روشن است که نه تنها دولت موقت کنونی، بلکه دولت آتی کیف که رئیس جمهور آن قرار است از انتخابات ۲۵ ماه میلادی جاری سر برون آورد، نیز در برابر این جدائی خواهند ایستاد. دلیل آنهم بیش از آنکه از علاقه به حفظ یکپارچگی کشور ناشی شود، خطری است که دولتمردان کنونی و آتی کیف، آنرا در همه ابعاد ژئوپلتیکی و اقتصادی نظامی آن حس می کنند. هم آمریکا و هم اتحادیه اروپا و قطعا خود «کیف» بر این نکته مهم وافقند که اکرائین بدون مناطق  نیرومند صنعتی – کشاورزی و معادن غنی شرق کشور، در بحران عمیق و ورشکستگی کامل فرو خواهد رفت؛ اما سیاست های اتخاذ شده چه از جانب آمریکا و چه از جانب کیف، نه در جهت تحفیف و تعدیل بحران، بلکه در سمت و سوی تعمیق و شدت بخشیدن به آن بوده اند. در اینجا آگاهانه حساب سیاستهای اتحادیه اروپا را که با کمی دوراندیشی و عدم تخریب همه «پلهای» ارتباطی با شرق اکرائین و روسیه، همراه است را، از آمریکا و کیف جدا کرده ام. 

 “انتظارات” از میدان استقلال 

در ظرف ۱۰ سال گذشته،  میدان استقلال در شهر کیف، ۲ بار شاهد اعتراضات گسترده مردم  گشته است. نخستین بار در سال ۲۰۰۴ میلادی  که به انقلاب نارنجی شهرت یافت، و بار دوم سال جاری ۲۰۱۴. در هر ۲ بار ، مردم جان به لب رسیده از فقر و فساد دستگاه حکومتی، با امید به تغییر به میدان آمدند. اگر در بار نخست، رنگ «نارنجی» “چشمان مردم ” را در جایگاه عقل و خرد قرار داد، این بار اما میوه چنینان جنبش نارضایتی توده ها، تعارف با مردم به کنار نهاده و با ایجاد درگیری مسلحانه از طریق گشودن آتش، هم به سمت تظاهرات کنندگان و هم به  محل استقرار نیروهای پلیس، عملا حرکتی را سازمان دادند که بر خلاف توافق ۴ جانبه اروپا- مخالفین، از یکسو و دولت یانوکویچ و مسکو از سوی دیگر، دولت  را برکنار و رئیس جمهور را متواری کردند. نتیجه این شد که دولت موقتی با سمتگیری  آشکارا فاشیستی در کیف مستقر گردید.

روشن است که آمریکا و اتحادیه اروپا از حضور نیرومند نیروهای فاشیستی، در ترکیب رهبری مخالفان نه تنها مطلع بودند بلکه در دیدارهای مقامات مختلف آمریکائی و اروپائی، ازجمله سناتور مک کین و خانم کاترین اشتون، دستهای رهبر این جریانات را بگرمی نیز فشردند و عکسهائی نیز برسم یادگار ، انداخته شدند؛ آنهم نه فقط با قهرمان بوکس جهان، بلکه با رهبر حزبی که آغاز و پایان جلسات حزبی اش با ژست ویژه ای که در اذهان یاد آور حرکت شوم و شرم آور «ادای احترام هیتلری »، همراه اند. نا گفته پیداست که اگر حضور خانم اشتون را بتوان در کادر تلاشهای اتحادیه اروپا در کشیدن اکرائین به سمت این اتحادیه و در چارچوب منافع سیاسی – اقتصادی اروپا ارزیابی کرد، اما حضور مک کین  با سابقه “درخشان” اش در عرصه بین المللی، و وعده های پشتیبانی وسیع مالی و سیاسی را که وسیعا نیز پی گرفته شده اند را فقط می توان در کادر ایجاد مرکز جدیدی از تنش بین المللی با پتانسیل شدت گیری آن و وقوع جنگی جدید ، قرار داد.

 جالب اینجاست که از همان بدو آغاز بکار دولت موقت اکرائین، نه اتحادیه اروپا و نه دولت آمریکا هیچگونه اعتراض و یا حتی “تذکری ” دوستانه به مسئولین دولت موقت در قبال تصمیمات اتخاذ شده و قوانین تصویب شده از سوی مجلس اکرائین ، به جز یک مورد که قانون منع استفاده از زبان روسی در سراسر اکرائین بود که پس از اعلام نارضایتی از جانب دولت آمریکا و اتحادیه اروپا، این قانون پس گرفته شد، و نیز تمامی جنایتهائی که از جانب نیروهای فاشیستی چه در کیف و چه در شهر بندری اودسا  و چه در دیگر شهرها که تاکنون منجر به کشته شدن مردم عادی کوچه و خیابان گشته است، نکرده اند. از آنجمله اند: به آتش کشیده شدن کاخ اتحادیه ها در شهر اودسا، ارسال نیروهای مسلح جهت سرکوب نیروهای طرفدار فدرالیسم در شرق کشور، حمله به برگزار کنندگان جشن پیروزی بر فاشیسم در شهرهای مختلف، که در برخی شهرهای شرق اکرائین منجر به کشته شدن تعدادی از مردم نیز گشت، حمله و ضرب و شتم هر آنکس که بر خلاف نطر حزب راست افراطی سوابودا ( این را نیز بگذاریم به حساب طنز تلخ تاریخ: سوابودا در زبان روسی به معنای آزادی است) سحن بگوید و قلم بزند، از جمله فعالین حزب کمونیست اکرائین، و در نهایت ، پیشنهاد ارائه طرح پیگیری و ممنوعیت حزب کمونیست اکرائین است که توسط رئیس و سخنگوی دولت موقت از صحن مجلس اعلام گردید.

 تجربه «کریمه»،  شرق اکرائین و  جدائی طلبی در پوشش فدرالیسم

آنچه که اکنون در شرق اکرائین در جریان است را می توان نتیجه آن سیاست مخربی دانست که همواره روسیه و شهروندان روس  را به عنوان کشوری عقب مانده و متعاقبا مردمی عقب مانده مورد قضاوت قرار می داد ، و بر اساس همین قضاوت نیز سیاست «نگاه از بالا» را در تمامی عرصه ها، چه در اقتصاد، چه در فرهنگ و حتی ورزش نیز بکار می بست و همچنان نیز بکار می بندد.  آغاز روند تدوین این سیاست را نه دروقایع این چند ماه و نه در درگیری های هفته های اخیر بلکه در سالهای نخست به قدرت رسیدن پوتین در روسیه باید جستجو کرد. پس از دوران سیاه یلتسین، و به قدرت رسیدن پوتین که سیاست “باز گرداندن اقتدار و غرور ملی به روسها و روسیه” را در عرصه داخلی و بین المللی اتخاذ نمود ، در حقیقت بهترین امکان به او در جهت تحکیم  قدرت خویش و سر پوش گذاشتن بر معضلات بسیاری که دامنگیر افتصاد و جامعه روسیه است، فراهم گردید.  آمریکا و بویژه اروپا در برابر پرسشها و معضلاتی قرار گرفتند که تا پیش از آن براحتی و با خرید این و یا آن مقام دولتی و کشوری امکانپذیر بودند. تلاش به یافتن راهای گوناگون تامین سوخت اروپا، شتاب گرفتن پیمان ناتو در گسترش مرزهای خویش، بر خلاف توافق با مقامات وقت اتحاد شوروی، مبنی بر عدم پیشروی مرزهای ناتو به سمت شرق، و … اقداماتی هستند که از آمدن پوتین به اینسو در مواقع گوناگون بکار گرفته شده اند و همچنان نیز در دستور روز محافل سیاسی – اقتصادی آمریکا و اروپا قرار دارند.

تجربه «کریمه» و نیز آنچه که این روزها در مناطق شرقی اکرائین بوقوع می پیوندد، در نگاهی یکسویه از جانب غرب، می تواند به عنوان تجاوز و ضمیمه کردن خاک دیگری نامگذاری شود، اما این نگاه یکسویه نمی خواهد بپذیرد که اگر از همان آغاز انقلاب نارنجی، مردم، سیاستمداران و قدرتهای اقتصادی این مناطق که درصد بالائی از روسها را در خود اسکان داده اند، به بازی گرفته می شدند، و به خاطر زبان و فرهنگ روسی، مورد بی توجهی و بی مهری تعیین کنندگان سیاست، چه در کیف و چه در پایتختهای حامی و خط دهنده به کیف، قرار نمی گرفتند، هرگز برای دستیابی به حق تعیین سرنوشت، پا به خیابانها نمی گذاشتند، که در نتیجه آن یا زنده در آتش سوزانده شوند، و یا آنگونه که در روز ۹ ماه می در شهر ماریوپل اتفاق افتاد، به هنگام برگزاری جشن پیروزی بر فاشیسم، هدف تیر سربازان ارتش اکرائین قرار گیرند.  لازم به یاد آوری است که جامعه بین المللی قبل از کریمه نیز شاهد همه پرسی هائی از این نوع و با هدف تعیین سرنوشت بوده است که برای نمونه از استان زارلند در جنوب غربی آلمان، که در سال ۱۹۳۵  به دنبال یک همه پرسی، به آلمان پیوست، و یا جزایر مالویناس در آبهای آرژانتین که ساکنین آن نیز به مانده در چارچوب دستگاه حکومتی انگلستان رای دادند. با این تفاوت که فاصله کریمه تا روسیه بسیار کوتاهتر از فاصله انگلستان تا جزایر مالویناس است.

مقامات دولت کنونی کیف حتی در پی تحولاتی که منجر به متواری شدن یانکویچ گردید، و نیز پس از برگزاری رفراندم و پیوستن کریمه به روسیه نیز نخواستند که در دیدگاههای شان در قبال مناطق شرقی تجدید نظر کرده و آنها را در زندگی سیاسی جاری در کیف، وارد نمایند. در عوض با ارسال نیروهای نظامی به مناطق شرقی، فضا را هر چه بیشتر متشنج کرده و با بستن هر گونه راه مذاکره، عملا این مناطق را به وضعیتی کشاندند که سیاست رفراندم حق تعیین سرنوشت با هدف قبولاندن فدرالیسم به کیف، براحتی به سیاست پیوستن این مناطق به یکدیگر، و در تداوم آن جدائی از اکرائین، فرا روئید.

 نقش روسیه در تحولات اخیر اکرائین

در رابطه با درک بهتر از نقش روسیه در تحولات اخیر اکرائین و نیز رابطه روسیه، چه با نواحی شرق اکرائین و چه با کیف، لازم است که این روابط نه از وقایع «میدان استقلال» به اینسو و حتی نه پس از وقایع موسوم به «انقلاب نارنجی»، بلکه بسیار قبل تر از آن، یعنی از دسامبر سال ۱۹۹۱، و ا ز زمان امضای موافقتنامه میان یلتسین، کراوچوک و شوشکویچ، روسای جمهور وقت روسیه، اکرائین و روسیه سفید، و سالهای پس از فروپاشی شوروی، مورد بررسی قرار گیرند تا بتوان به عمق در هم تنیدگی روسها و اکرائینی ها در همه ابعاد سیاسی – اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و حتی جمعیتی نیز پی برد. این که شرق اکرائین خواهان حق تعیین سرنوشت و در ادامه حتی پیوستن به فدراسیون روسیه است، علتش نه فقط زبان و فرهنگ مشترک، بلکه منافع عمیق اقتصادی اند که با پیوستن اکرائین به اتحادیه اروپا، مناسبات تا کنونی اقتصادی و موافقتنامه های گمرکی با این استانها، هم از جانب روسیه از یکسو و هم از جانب دولت مرکزی در کیف، تحت فشار اتحادیه اروپا، همگی متوقف خواهند شد و  بازندگان اصلی،  در درجه اول مردم اکرائین، و بویژه استانهای شرقی اکرائین خواهند بود. کما اینکه روسیه نیز از این ضرر و زیانها بی نصیب نخواهد ماند.

در اینجا باید یک نکته را نیز مورد توجه قرار داد، آنهم تفاوت در اتخاذ تاکتیک از جانب مسکو در قبال مسئله کریمه و تحولات شرق اکرائین است. بود و نبود کریمه برای روسیه، جدا از تعلقات تاریخی و بیش از ۶۴ درصد جمعیت روس آن، از جنبه سیاسی و نظامی، به معنای بود و نبود ناوگان دریای سیاه روسیه بود. پوتین با آگاهی از این دو نکته با اهمیت، با استفاده ماهرانه از “غرور ملی روس” توانست بخش اعظم افکار عمومی و نظر مردم روسیه را به پشتیبانی از  «سیاست مسکو در قبال کریمه» جلب نموده و در خود کریمه نیز اکثریت بالائی از مردم را به پای صندوقهای رای بکشاند. این که در برخی از رسانه های غربی “فاکتها و شواهدی” از آمادگی نظامی روسها جهت حمله و اشغال کریمه، انتشار می یافت، را می توان در چارچوب جنگ رسانه ای غرب و روسیه قرار داد و نه بیش از این. آخر در جائی که بیش از ۸۴ درصد جمعیت به پیوستن کریمه به روسیه رای می دهند که دیگر نیازی به استفاده از نیروهای نظامی وجود نداشت. در رابطه با شرق اکرائین، معادلات به نوع دیگری عمل می کنند. در اینجا دیگر پوتین نمی تواند در داخل روسیه از تاکتیک “غرور ملی روس” استفاده نماید. ضمن آنکه هر گونه حرکت ناسنجیده از جانب مسکو می تواند “هدیه ای” باشد آسمانی در جهت توجیه ارسال هر چه بیشتر واحدهای ارتش و نیز مراجعه مستقیم کیف به پیمان ناتو، جهت مقابله با نظامی گری روسها. در اینجا سیاست صبر و پشتیبانی معنوی از طریق پوشش خبری به تحولات استانهای شرقی و نیز استفاده از “سلاح” نفت و گاز در رابطه با کیف، به پوتین این امکان را خواهند داد که با یک تیر همزمان چند نشان را بزند. نخست غلبه موقت بر معضلات اقتصادی عمیق در داخل خود روسیه. آخر اقتصاد متکی بر مواد خام نمی تواند در دراز مدت پاسخگوی نیازهای اقتصادی کشوری به وسعت روسیه باشد؛ موفقیت تاکتیکی دیگر پوتین، جلب افکار عمومی نه فقط جمعیت روس زبان، بلکه حتی اکرائینی های ساکن در این استانها هستند که به دنبال موارد متعدد سرکوب خشن و وحشیانه از جانب نیروهای نظامی و شبه نظامی ارسال از کیف، داوطلبانه خواهان پیوستن به فدراسیون روسیه شده اند. این امر برای دولتمردان کنونی و آتی مستقر در کیف، یک باخت بزرگ خواهد بود.

دولت موفت کیف که هنوز در لذت مستی “پیروزی” از وقایع میدان استقلال بسر می برد، تنها در صورتی می تواند خود را از این سرنوشت فاجعه بار برهاند که: به عملیات نظامی در شرق کشور پایان داده و به جای ارسال واحدهای نظامی، پیکهای آشتی و دعوت به شرکت در حکومت را به این استانها روانه نماید. اما چنین حرکت جسورانه ای از جانب کسانی که حتی تاب تحمل حضور اندک اعضای حزب کمونیست اکرائین در مجلس قانونگذاری را ندارند، امری بعید بنطر می رسد.

 

 

 

 

تاریخ انتشار : ۲۵ اردیبهشت, ۱۳۹۳ ۱:۵۵ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!

انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!

جزئیات کشته شدن راضیهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!

بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!

انتخابات مهندسی شده، راه یا بی‌راهه؟