درست سه سال پیش در روز سه شنبه ۴ ژوئیه ۲۰۱۴ نخستین روز ماه رمضان که در آن سال مصادف با یک روز جمعه بود، ابوبکر بغدادی بر منبر مسجد النوری شهر موصل ظاهر شد و مبانی خلافت خود، دولت اسلامی عراق و شام یا داعش، را – که هفته ای پیشتر تحقق آن اعلام شده بود، به اختصار تشریح کرد: “ای مسلمانان! سوریه از آن سوریان نیست، عراق از آن عراقیها نیست. این سرزمین ها از آن مسلمانان اند؛ تمام مسلمانان. به خواست خدا ما رُم را هم تسخیر خواهیم کرد و همۀ عالم را.”
بغدادی در همان سخنرانی، که اولین و آخرین برآمد عمومی او بود، تمام مسلمانان را به جهاد فراخواند. داعش به سرعت شگفت انگیز و نیزهول انگیزی توانست بخشهای وسیعی از عراق و سوریه را تسخیر کند. موصل، دومین شهر عراق، علیرغم حضور ۳۰ هزار نیروی عراقی، در عرض ۴ روز به دست نیروهای ۱۵۰۰ نفرۀ داعش افتاده بود. به دنبال اعلام دولت اسلامی نیز چندین شهر در عراق، به شمول تکریت، سپس رقه در سوریه و نوار پهنی بین موصل و رقه به تسخیر داعش درآمدند. فتوحات داعش در عراق تا نزدیکی بغداد و در سوریه تا پالمیرا گسترش یافتند. اما این پیشروی سریع چندان دوامی نیافت. داعش که در فتوحات خود گاه با حمایت نیروها و اهالی محلی مواجه بود، سرانجام از سوئی در ۱۰۰ کیلومتری بغداد، حوالی سامره، و از سوی دیگر در کوبانی در شمال سوریه از پیشروی بازماند و سپس تقریباً به همان سرعتی که رفته بود، راه برگشت را طی کرد.
نصیب داعش در ماه های اخیر جز شکستهای سنگین نبوده است. موصل، مرکز اصلی داعش در عراق، که نبرد برای بازپس گرفتن آن از ژانویۀ سال جاری جریان داشته است، در هفتۀ گذشته به تسخیر نیروهای عراقی درآمد. تنها بخش بسیار کوچکی از این شهر هنوز در اشغال نیروهای داعش است. در سوریه نیز رقه، “پایتخت” رسمی داعش، به محاصرۀ “نیروهای سوریۀ دموکراتیک” که از حمایت امریکا برخوردار اند، در آمده است و هم اکنون نبرد فوق العاده خشونتباری در اطراف رقه جاری است، که امروز به درون آن نیز کشیده شده است. قابل پیش بینی است که نبرد رقه، چندان که نبرد موصل، به درازا نکشد. شمارش معکوس روزانۀ حیات داعش مدتی است آغاز شده است. اما آیا با سقوط داعش در رقه و سپس دیرالزور، که آخرین سنگر مهم آن است، می توان کار داعش را پایان یافته تلقی کرد؟
برآمد داعش همراه با تحلیلهای متفاوتی از آن بود: بسیاری در ابتدا آن را شوخی و حتی “بچگانه” تلقی کردند. اوباما آن را “نمایش جوانی” نامید و اندیشکدههای پرنفوذ امریکائی از “خلافت کمیک” نوشتند. اما حیات سه ساله داعش نشان داد که تکرار تاریخ الزاماً به روال “نخست، تراژدی و دوم بار، کمیک” نیست. نیازی نیست برای “خوشآیند تاریخ” جنایاتی را که داعش به آنها دست یازید – دستکم در حق قربانیان آنها – کمیک (مضحک) نامید. شاید از جمله درک همین نکته بود که بعداً بسیاری تحلیلها از داعش را به آن سو متمایل کرد که از آن پدیده ای سختجان را ترسیم کنند، تا آنجا که برخی رودرروئی بسیار بلند مدت با داعش را پیش بینی کردند. داعش اما یک دولت مستعجل از کار درآمد؛ دولت مستعجلی، که بی بهره از توان تناسخ نیست.
تقریباً تمام عواملی که میتوانند برآمد داعش را توضیح دهند، گاه حتی به درجاتی شدیدتر، هنوز باقی اند. این عوامل را می توان به تاریخی، معاصر و تقویمی تقسیم کرد. شاید برآمد داعش و گرایشهای مشابه را بایست تا مناسبات تاریخاً شکل گرفته اما تعریف نشده ای، که مناسبات بین “جهان غرب” و “جهان اسلام” نامیده و تا جنگهای صلیبی کشیده می شوند، ردگیری کرد. اما این عامل چندان کلی [و مبهم] است، که می توان تأثیر آن را نه تنها در بروز گرایشهای افراطی اسلامی، بلکه در هر سمتگیری دیگری که پای این دو “جهان” در میان است، تشخیص داد. عامل مستقیمی که این برآمدها را، به عنوان پیامدهای یک عامل تاریخی، توضیح می دهد، همانا پیمان سایکس – پیکو[۱] است. داعش، از زبان ابوبکر بغدادی در همان خطابه اش در مسجد النوری، درست بر همین نکته انگشت گذاشت و اعلام کرد که “آمده است تا میخ آخر را بر تابوت سایکس – پیکو بکوبد.” اعلام خلافت در عراق و شام (سوریه) و نفی عملی مرز بین این دو کشور، مقدمتاً اقدامی بود برای نفی پیمان مذکور، که وجودش منشأ تنشهای بسیار در خاورمیانه، و دلالتی بر “حق هستی” داعش بوده است و خواهد بود.
پیمان سایکس – پیکو را می توان “ملتقای تاریخی و معاصر” دانست، و معاصر را تداوم تقریباً تمام عیار سایکس – پیکو. البته در این ارتباط نباید نقش اتحاد شوروی را در زمان حیات آن و حضوری که در توازن قوای بین المللی داشت، نادیده گذاشت. اما تا آنجا که موضوع مناسبات غرب با کشورهای خاورمیانه مطرح است، به واقع آنچه که در این رشتۀ صدساله بر این مناسبات حاکم بوده – جز در مقاطع کوتاهی – با جوهر پیمان مذکور قابل مقایسه است: از فلسطین تا افغانستان، از لیبی تا عراق: مناسباتی مبتنی بر “آقامنشی”، نابرابری و سرکوب یا حمایت از حاکمیتهای سرکوبگر.
با این حال پیدایش داعش صرفاً با نابرابری مناسبات غرب و کشورهای خاورمیانه، و نفرت و نکبت انباشته شدۀ ناشی از این مناسبات قابل توضیح نیست. از فلسطین تا افغانستان و از لیبی تا عراق، سروکار مردم این کشورها با حاکمیتهائی فاسد، مستبد و ناکارا بوده است. مقابلۀ “میهن سوز” بشار اسد با مطالبات دموکراتیک مردم سوریه پیش از آن که کار به جنگ داخلی “خونشار” کنونی بیانجامد، نمونه ای استثنائی از مناسبات دولت – ملت در کشورهای نامبرده نبوده است. اکنون دیگر تردیدی باقی نمانده که اجحافات نوری المالکی – بهره مند از حمایت جمهوری اسلامی – نسبت به پیروان تسنن در عراق، در شکل گیری تمایلات افراطی در این کشور و مشخصاً در شکل گیری داعش نقش بسزائی داشته است. پیشروی شگفت انگیز داعش در مقطع نخستین پس از اعلام موجودیت، مشخصاً مرهون حمایتی بود که از جانب این گروه ها نصیب آن شد و افول آن درست زمانی آغاز شد، که “حمایت مردمی” از آن رو به افول نهاد. گرایشهای افراطی خشونت ورز بدون استثنا در کشورهائی سر برآورده اند که شکاف دولت – ملت در آنها از زمره شکافهای فعال بوده است.
امروز موصل و فردا رقه آزاد خواهند شد؛ از داعش. اما چه نیروهائی قرار است بر مردم این شهرها حاکم شوند؟ آن چه امروز در سوریه و در اطراف رقه می گذرد، بی شباهت به روزهای پایانی جنگ جهانی دوم نیست. همه نیروها می کوشند جای پای خود را در پهنه ای هر چه گسترده تر محکم کنند: بشار اسد، امریکا، روسیه، ایران، اسرائیل، عربستان، ترکیه نیروهای سوریۀ دموکراتیک،… و این در حالی است که اگر بتوان یک مشخصه و وجه مشترک بین این نیروها یافت، آن چیزی جز شکاف عمیق با مردمی که می خواهند بر آنها حاکم شوند، نیست. اگر روابط مردم و نیروهای سیاسی کردستان سوریه استثنائی بر این قاعده اند، این دقیقاً استثنائی است که قاعده را ثابت می کند: در کردستان سوریه نشانه ای از بنیادگرائی افراطی نمی توان یافت.
زمان، بدون شک، نه در قامت آکتورهای کنونی فعال در کشورهای نامبرده بلکه در سیر جهانی خود، علیه داعش عمل می کند. شاید آزمون شکستی که نصیب این نیرو شد، همراه زمان، مزید علتی گردد تا شاهد سر برآوردن داعشهای دیگری – اگرچه نه در ابعاد سامان و سازمانیافتۀ داعش اما ای بسا خشونت ورزتر از آن – نباشیم. با این حال چنان که گفته شد، عواملی که این خشونت متجسم را به بار آوردند، تقریباً همگی و گاه به درجاتی شدیدتر هنوز باقی اند. تا آنجا هم که این یا آن باور مذهبی، ولو متناقض، ممکن است در انتخاب افراد مؤثر افتد، در این باره به مراتب بیش از آن که صدای نقد شنیده شود، صدای انکار شنیده شده است. داعش مرد. منتفی نیست اما که این گزاره با “… زنده باد داعش” تکمیل گردد. خواه فاجعه بارتر از بار نخست، خواه کمیک، چنین مباد!
—————-
[۱]– پیمان سایکس – پیکو یا موافقتنامه آسیای صغیر توافقی سری میان بریتانیای کبیر و فرانسه و با رضایت روسیه بود که در روز نهم ماه مه ۱۹۱۶ در جریان جنگ جهانی اول برای تقسیم امپراتوری عثمانی منعقد شد. این پیمان به تقسیم مناطق عرب تحت کنترل این امپراتوری غیر از شبه جزیره عربستان (سوریه، عراق، لبنان و فلسطین)، میان فرانسه و بریتانیا منجر شد. این پیمان نامش را از سر مارک سایکس بریتانیایی و فرانسوا ژرژ پیکو فرانسوی گرفته است.