بیش از سه دههای که از استقرار حاکمیت جمهوری اسلامی میگذرد تجربههای فراوانی وجود دارند که عدم تحمل حاکمان نسبت به انواع فعالیت دگراندیشان را آشکارا نشان میدهند.
مسلمانان سنی، دراویش گنابادی، پیروان آئین یهود، مسیحیان، بهائیان و زردشتیان در این سالها هرکدام به درجات متفاوت مورد ستم رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفته اند.
ایستادگی مسالمت آمیز دراویش یادآور مبارزات ماهاتما گاندی است که با استفاده از مبارزه ضد خشونت و نافرمانی مدنی به جنگ قوانین ضد انسانی رفت و فصل تازه ای در مبارزات همه ی ملل گشود، چنان که مبارزانی چون مارتین لوترکینگ، لخ والسا، آنگ سان سو کی و نلسون ماندلا در مبارزه از شیوه او پیروی کردند.
گاندی برای وحدت میان مسلمانان و هندوهای کشورش یک ماه روزه گرفت و امروز بیش از یک ماه از اعتصاب غذای ۹ درویش زندانی می گذرد و همچنان درخواست هایشان از طرف مسئولان بی پاسخ مانده است.
اکنون حال عده ای از این دراویش از جمله آقایان امید بهروزی، امیر اسلامی، مصطفی دانشجو، رضا انصاری، مصطفی عبدی و افشین کرم پور به دلیل ضعف شدید جسمی، افت شدید فشار خون و بیهوشی مقطعی وخیم گزارش شده است. آنان در بهداری مرکزی اوین بستری اند.
دراویش گنابادی طی نامه ای خطاب به سازمان ملل و نهادهای مدافع حقوق بشر، گوشه ای از تضییقات حکومت علیه خود را چنین توضیح داده اند: «ما دراویش نعمتاللهی گنابادی سالهاست که به بهانههای مختلف به سفارش نهادهای امنیتی از کار بیکار میشویم، از حق آموزش عالی محروم میشویم، خانه و محل کارمان و حتی اندیشهمان با رفتارهای خصمانه و حتی وحشیانه نیروهای امنیتی مورد تفتیش قرار میگیرد. محل عبادتمان را آتش میزنند و با بولدوزر خراب میکنند.»
این روزها در ایران دراویش را مورد ضرب و شتم جسمی و روانی قرار میدهند، به طور پیاپی آنان و خانواده هایشان را بازداشت کرده و در سلولهای انفرادی در حبس نگه میدارند و به روش قرون وسطایی مورد بازجویی قرار میدهند و در حالی که با رجوع وکلای دادگستری و با عنایت به اصول مصرح در قانون اساسی خواستار برخورد قانونی ماموران اند، وکلایشان را نیز دستگیر میکنند و آنان را نیز زندانی می کنند. اما این سرکوب و فشارها تاثیری بر همبستگی و پایداری دارویش گنابادی نداشته است و آنها اعلام کردهاند اعتراضات خود به بیعدالتیهای جاری و سرکوب امنیتی پیروان طریقت و عرفان را از طریق نمازگزاری ظهر و عصر دستجمعی در مهرماه در مقابل یکی از نهادهای دولتی، بار دیگر ابراز خواهند کرد.
همسر مصطفی دانشجو با ابراز نگرانی از وضعیت نامناسب شوهر خود و دیگر دراویش دربند می گوید: «ما هیچ ملاقات و تماس تلفنی با عزیزان خود نداشتهایم و اخباری را مبنی بر وخامت حال آنها از خانوادههای همبندهای آنان میشنویم.»
خانم دانشجو ادامه می دهد: «هفته گذشته به دادسرا رفتیم و آقای خدابخشی گفت که اصلا از اعتصاب غذای دراویش خبر ندارد. اما در حین صحبت مشخص بود که کاملا اطلاع دارد و حتی گفت به علت این که در اعتصاب غذا هستند ملاقات حضوری نمی دهیم!»
بعد از وقایع روزهای پیش که بسیاری از دراویش را مورد ضرب و شتم قرار دادند٬ مسئولین وعده دادند که به مطالبات این دراویش رسیدگی می شود اما با گذشت بیش از یک هفته هنوز خبری از رسیدگی نیست و دراویش هم همچنان به اعتصاب غذای خود ادامه می دهند و جان آنها در خطر است.
دراویشی که در این سالها مورد اذیت و آزار قرار گرفتهاند، نه تنها خود را مسلمان شیعه میدانند، بلکه به مثابه ی جمع درویشان، فعالیت سیاسی را نیز مجاز نمیشمارند؛ ولی اعلام آشکار این جهتگیری تأثیری بر داوری منفی حاکمان نداشته است و آنان با قاطعیت کمر به سرکوب این بخش از شهروندان کشور بستهاند و تا امروز در این مسیر از ضرب و شتم و خشونت علیه آنان نیز خودداری نکردهاند.
تاریخ روابط میان متعصبان به شریعت و اهل طریقت نشان می دهد که گروه اول نسبت به گروه دوم، که به علت مخالفت با تعصب و توجه بیشتر به دردهای همنوعان، معمولاً در میان مردم از اعتماد و عزت بیشتری برخوردارند، رشک می ورزند و تاب تحمل آنان را ندارند.
دراویش زندانی می نویسند: «ما مدت هاست که به “کوتاه آمدنها”، “خود فریفتنها”، “محدود شدنها”، “به فراموشی سپردنها” و شنیدن “شعارهای رویایی” و رسیدن به “رویاهای توخالی” عادت کردهایم. عادت کردهایم شعارها را بشنویم و به سرعت گذر یک یا چند “۱۰۰ روز” به فراموشیشان بسپاریم و چون قولهای دیروز را توخالی مییابیم، خود فریبی میکنیم، زیرا دل آن را نداریم که کذبِ وعدهها را باور کنیم. پس دیگر بار خود را میفریبیم و امید به قول و وعدههای مدعیان تازه میبندیم. عادت کردهایم که خس و خاشاکمان بنامند، کوچکمان بشمارند، به تکدی حق و حقوق ابتداییمان بکشانند، زیرا عادت داریم به صبر کردن و به فراموشی سپردن.»
دراویش گنابادی سراسر کشور نیز در اعلام حمایت از مطالبات دراویش زندانی با آنان همصدا شده و تا کنون دو تجمع ناکام برگذار کردهاند که با دخالت نیروهای امنیتی و سرکوب خونین دراویش، بیپاسخ مانده است.
شایان ذکر است که خواست دراویش زندانی از این اعتصاب غذای نامحدود، پایان دادن به نگاه امنیتی بر پیروان عرفان از طریق کوتاه کردن دست خودسرها در حملات برنامه ریزی شده علیه دراویش است.
با وجود این که مطالبات ایشان در چهارچوب قانون اساسی اند، معهذا از فشار به جامعه ی دراویش کاسته نشده است. حسینیههایشان را خراب کردند و خودشان نیز زیر نظر مقامات امنیتی اند.
خانواده های دراویش زندانی متحیر مانده اند که این چه قضاوت اسلامی است و با خود می گویند ای کاش این حکومت پسوند اسلامی نداشت تا اهل دیانت کمتر رنج می کشیدند.
در حکومت اسلامی ایران، بیش از سی و پنج سال است که تضییع حقوق شهروندان به امری روزمره تبدیل شده و محرومیت های اجتماعی، بازداشت، شکنجه و اعدام گروه های مخالف ادامه داشته است.
توقع از مدافعان حقوق بشر و آزادیخواهان این است که به یاری درویشان برخیزند. انسانهای آزاده اگر از سرکوب بیشتر درویشان بترسند و همچنان در خاموشی به این صحنه بنگرند، به آزادی و حقوق بشر پشت کرده، به اعتبار خود و به حیثیّت ایرانیان صدمات جبران ناپذیری وارد کرده اند.
ما باید صرف نظر از عقاید و باورهای خود، هرگونه تعرض به حقوق اولیه انسانی را به شدت محکوم کنیم و خواستار آزادی فوری دراویش گنابادی و دیگر زندانیان عقیدتی و سیاسی و احترام به حقوق شهروندی آنان باشیم.