۱. تحلیل شما از دلایل بازداشت آقای تاجزاده در شرایط این روزهای ایران که قاعدتاً بیشتر از گذشته به وفاق و وحدت نیاز هست چیست؟ و چه توصیهای به مقامهای تصمیمگیر درباره این مورد و ایجاد محدودیتهای مشابه دیگر دارید؟
این وظیفه مقامات قضائی است که دلایل بازداشت آقایان تاجزاده، آل احمد و رسول اف را توضیح دهند و سپس مردم و صاحب نظران در باره صحت و سقم ادعاهای حکومت اظهار نظر کنند. آنچه تا حالا از دلیل بازداشت آقای تاجزاده ما به نقل از حاکمان شنیده ایم «اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت کشور» است. قوه قضائیه متاسفانه لازم ندانسته است که دلایل سایر بازداشت و مدلول ماده قانونی که بازداشت را الزامی می کند، برای خانواده، وکلا و افکار عمومی توضیح دهد.
من، همانند عموم چهره ها و سخنگویان عموم طیف های سیاسی در کشور، عمیقا معتقدم که آقای تاجزاده خود را با وسواس لازم و کافی موظف و متعهد می داند و می دانست که نه تنها همه جهات کنشگری سیاسی و اجتماعی خود را در چارچوب قوانین اساسی و جاری کشور قرار دهد، بلکه همواره سایر نیروهای سیاسی کشور را هم به رعایت قانون دعوت کرده است. آقای مصطفی تاجزاده یک چهره شناخته شده و کاملا مطرح در سپهر عمومی کشور است. او یک شهروند عادی و ناشناس نیست. بازداشت او و آقایان رسول اف و آل احمد، یک ملاک و معیار کاملا قابل اتکا برای میلیون ها شهروند ایرانی است که قضاوت کنند قوه قضائیه تا چه میزان پای بند قانون است و تا کجا خودکامانه عمل می کند. این سکوت و بی اعتنایی به اهمیت قضاوت مردم یک سنت و رویه مستمر در جمهوری اسلامی است. حکومت گرانی که خود را ولی نعمت مردم و صاحب اصلی کشور تصور کنند بسیار محتمل است که چهره های مطرح و دارای اقبال عمومی گسترده در جامعه را دستگیر کنند، و با توضیح ندادن دلایل دستگیری ها، قدر قدرتی خود را به رخ مخالفان و منتقدان بکشند.
با توجه به توضیح فوق راهی برای من و امثال من باقی نمی ماند که به پرسش شما پاسخی مستند بدهم. در این و ضعیت من یا باید خودسرانه قضاوت کنم و یا به گمانه زنی قناعت کنم.
من فعالیت های آقایان تاجزاده و دو کارگردان مطرح ایران، آل احمد و رسول اف را، و نیز فعالیت های آقایان کیوان صمیمی و سعید مدنی را – با هر تعبیر از نصوص قانون اساسی و قوانین جاری کشور – مصداق ارتکاب جرم و نقض قانون تلقی نمی کنم. من اعتراض و تاسف عمیق خود را از این اقدام قوه قضائیه، و به ویژه به بی اعتنایی آنان به ضرورت ارائه توضیحات جامع و مستند، به خانواده، به وکلا و به افکار عمومی، را اعلام کرده ام.
با این همه – به عنوان کسی که موضوع کار و تخصص او تشخیص و تحلیل روندهای منتهی به تصمیم سازی در ارگان های حکومتی است – می توانم با اطمینان بالا تصور کنم که تصمیم به بازداشت های فوق حاصل تاثیر و تاثر روحیات متفاوت در عالیترین نهادهای حکومتی است.
یک اصل شناخته شده روانشناسی سیاسی می گوید هر تصمیم، در میان نیروهای حامی آن تصمیم، برداشت های متفاوت ایجاد می کند. برخی تهاجمی تر و بی مبالات ترند و تعابیری افراطی و حداکثری از آن تصمیم را به سود حکومت تلقی می کنند. برخی اما تدافعی تر و محتاطانه تر به صحنه نگاه می کنند و می کوشند تعابیری ارائه دهند که کمترین مشکل را برای حکومت درست کند.
بر اساس این اصل من تخمین می زنم که برخی از مدافعان حکومت مایلند تصمیم به بازداشت های اخیر در افکار عمومی و در میان فعالان این طور برداشت شود که سیاست های قلع و قمع های حداکثری که در دهه شصت اتفاق افتاد در حال تکرار است و منتقدین و مخالفین حساب خود را بکنند و کمتر حرف بزنند. از سوی دیگر برخی دیگر از مدافعان حکومت مایلند این بازداشت ها به نوعی «گفتگو با ناراضیان از موضع قدرت» فهمیده یا تصور شود. این که توازن قدرت میان این دو نگاه در حکومت چگونه است تابع شرایط لحظه و واکنش ها در سطح بازیگران سیاسی، رسانه ها و افکار عمومی نسبت به این بازداشت هاست و یک وضعیت ثابت ندارد. نظر به آنچه که مخالفان و منتقدان حکومت در شبکه اجتماعی و در رسانه ها گفته اند می توانیم بگوئیم که مجموعه نیروهایی که برای دو قطبی کردن بیشتر فضا و یک پارچه سازی اپوزیسیون تلاش می کنند بسیار مایلند که این تلقی در جامعه فراگیر شود که کِردگاران دهه ۶۰ از نو شمشیر از رو بسته اند و ایران را چهار نعل به سوی تقابل فراگیر و خونین می غلطانند. به این ترتیب مکث روی هر یک از این تلقی ها از دلایل بازداشتها خود یک بخش پایه ای و بنیادین از طراحی و پیشبرد یک خط سیاسی است:
- اصلاح طلبی تمایل دارد که از با بازداشت تاجزاده و دیگران فرصتی بسازد برای بسط طیف حامیان وی و تقویت موقع نیروهای مدافع حکومت قانون و تحمیل حق موجودیت دگر اندیشان به حکومت، از راه گفتگو برای فهم بهتر.
- براندازی تمایل دارد این بازداشت ها را آغاز و نشانه تکرار وقایع دهه ۶۰ تلقی کند و بخش بزرگتری از مردم و نیروهای سیاسی را برای مقابله به مثل با آن آماده سازد.
به این ترتیب هرگاه واکنش های روانشناختی نیروها را پیگیری کنیم به روشنی می بینیم که فهم آنها از دلایل بازداشت های اخیر بشدت تحت تاثیر گزینه های راهبردی (اهداف سیاسی) آنان قرار دارد.
من بازداشت های اخیر را ناشی از غلبه نگاهی در حکومت ارزیابی می کنم که ترجیح می دهد همه نیروهای سیاسی و اجتماعی کشور به این باور برسند که هیچ امکانی برای فعالیت های علنی و قانونی – حتی با هدف کاهش شکاف تقابل حکومت با منتقدان و مخالفان – وجود ندارد. من بر این باورم که می توان به گونه ای عمل کرد که نه تنها نهادهایی که با این نوع بازداشت ها خواهان رعب افکنی هستند به مقصود خود نرسند، بلکه در صفوف مخالفان نیز این تصور پا نگیرد که دوران تلاش های مصلحت طلبانه و صلح جویانه سرآمده و ایران به همان مسیر خونینی درغلطیده است که در دهه ۶۰ شاهد آن بودیم.
۲. با نگاهی به واکنشهای چهرههای اپوزیسیون ج.ا به این اتفاق شاهد هستیم که افراد و طیف وسیعی از آنان یا ترجیح دادند سکوت کنند و واکنشی نداشته باشند یا اینکه حتی از این برخورد استقبال هم کردهاند! فکر میکنید دلیل و ریشه چنین واکنشهایی از سوی اپوزیسیون چیست؟
اتفاقا در میان الیت سیاسی و اجتماعی کشور بازداشت آقای تاجزاده بازتاب فوق العاده گسترده داشته است. من در این چند روز اخیر هم در شبکه اجتماعی و هم در کلاب هاوس شاهد بوده ام که حتی به نوعی به صورت ۲۴ ساعته بحث و گفتگو پیرامون وضعیت حاضر با حضور ده ها هزار نفر جریان داشته است. کدام بازداشت در سال های اخیر تا این حد مورد توجه همه ناظران سیاسی قرار داشته؟ این تصور که بخش عمده ای از نیروها محافظه کارانه سکوت کرده اند اشتباه است. من هیچ یک از فعالین شناخته شده ی اصول گرا یا اصلاح طلب یا برانداز را ندیده ام که در مورد بازداشت های اخیر سکوت کرده باشد. این بازداشت ها از سوی طیف بسیار گسترده جمهوری خواهان به صورت یک پارچه مورد اعتراض و محکومیت قرار گرفته است.
اما ما شاهد واکنشی یک پارچه در میان حامیان سرشناس آقای رضا پهلوی نیستیم. برخی، به شمول خود وی، زیانِ تفرقه ای که محکوم کردن این بازداشت در میان هواداران درست می کند را بیش از حد دانسته و محاتاطانه سکوت کرده اند. طیفی نه چندان ناچیز از مدافعان آقای پهلوی، لب به محکومیت و انتقاد گشوده اند. برخی هم تاب نیاورده صراحتا از بازداشت آقای تاجزاده علنا ابراز خوشحالی کرده اند. مروری بر برنامه های تلویزیون های فارسی زبان در خارج کشور یا مرور برنامه های کلاب هاوس این جمع بندی را کاملا تایید می کند.
حالا پس از بازداشت آقای تاجزاده ما دیگر در اینجا در خارج کشور شاهد همصدایی در میان پهلوی طلبان نیستیم. این بازداشت حملات علیه تاجزاده و اصلاح طلبیِ وی را بشدت محدود و حتی خاموش کرده است. تنها افراطی ترین پادشاهی خواهان هنوز علیه منش و روش تاجزاده صحبت می کنند.
در میان اصول گرایان در داخل کشور هم که در طول یک ساله اخیر حملات و انتقاداتی پر سر و صدا و یک پارچه علیه تاجزاده به گوش میرسد، حالا بعد از بازداشت او به روشنی می بینیم که این یک پارچگی کلا از میان رفته است. سرشناس ترین چهره های اصول گرا هیچ کدام در حمایت از تصمیم نهادهای بازداشت کننده تاجزاده در میدان نیستند. در رده های میانی تعداد صداها در محکومیت این بازداشت به وضوح بر تعداد صداهای توجیه کننده این بازداشت فزونی دارد.
در جریان انتخابات ۱۴۰۰ شکاف ها میان صفوف اصلاح طلبان به اوج رسیده و قدرت تصمیم گیری اجماعی آنان کلا از میان رفته بود. برخی علیه تاجزاده و تاکتیک های مورد حمایت وی برخاسته بودند و برخی در حمایت از وی. بر بخش بزرگتری تردید در حمایت یا مخالفت غالب بود. این شکاف ها، کمتر یا بیشتر، تا روز دستگیری وی ادامه داشت. جالب این جاست که از لحظه بازداشت آقای تاجزاده مطلقا هیچ صدایی از میان طیف های گسترده اصلاح طلبان در نقد تاجزاده شنیده نشد. درست برعکس، تمام اصلاح طلبان، هر یک به شیوه خود، به این بازداشت اعتراض کرده و در عمل به دفاع از وی روی آورده اند. بسیار جالب توجه است که طیف گسترده نیروهای جمهوری خواه در خارج کشور، که در دوره های اخیر کوشش داشتند صفوف خود را از تاجزاده و برنامه مطرح می کرد متمایز کنند، اکنون به صورتی یک پارچه به بازداشت او اعتراض کرده و هر یک به نوعی از او دفاع کرده اند.
خلاصه کنم: تنها افراطی ترین نیروها در حکومت و در طیف اپوزیسیون از بازداشت تاجزاده انتقاد نکرده و یا از آن اسقبال کرده اند. وسیع ترین طیف فعالین سیاسی و اجتماعی ما به زبان ها و از زوایای گونه گون نارضایی، مخالفت یا اعتراض خود به این بازداشت را نشان داده اند. بازداشت تاجزاده به صورت یک «محک تجربه» عمل کرده است. صف بندی نیروهای سیاسی کشور اکنون صورت بسیار شفاف تری یافته است.
این بازداشت کمک کرده است که صفوف کسانی که برایشان دموکراسی، حقوق شهروندی و حقوق بشر وسیله ی کسب قدرت است از صف کسانی که این موازین برایشان هدف مبارزه است تفکیک شود.
در صفوف مدافعان نظام این بازداشت کمک کرده است که صف کسانی که به حاکمیت قانون و به کاهش تقابل با منتقدان، پای بند هستند از صف کسانی که مدافع خودکامگی و فشار بیشتر بر منتقدان هستند، تا حد محسوس از یک دیگر متمایز شود.
۳. برخی معتقدند که آقای تاجزاده و امثال او مانع حرکتهای مردمی تحولخواهانه هستند و حذف او اتفاقا به اجرایی شدن مطالبات تحولخواهان بیشتر کمک خواهد کرد. دربارهی این نگاه چه تحلیلی دارید و به نظرتان حذف تاجزادهها که در مرز بین سیستم موجود و اپوزیسیون قرار دارند کمک بیشتری خواهد کرد یا حضور آنان؟
مطالعه موشکافانه دیدگاه های نیروهای سیاسی کشور بر ما محرز می کند که:
- یک نگاه هم چنان معتقد است که رهبری و سازمان گری مطالبات اجتماعی باید در درون کشور شکل پا بگیرد و مستقر باشد و از راه های مسالمت آمیز و با بهره گیری از مکانیسم های قانونی برای بسیج نیروها و تغییر در توازن نیروها برای پیگیری اهداف جمهوری خواهانه و مردم سالارانه تلاش کنیم.
- نگاه دیگر معتقد است که جمهوری اسلامی تمام منافذ را بسته است و اصلاح از درون ناممکن شده و رهبری مبارزات مردمی نمی تواند از درون کشور باشد و باید با افزایش فشار از خارج برای تغییر کلیت حکومت تلاش کرد.
اگر در خرداد ۷۶ آقای خاتمی و در خرداد ۸۸ آقایان موسوی و کروبی رهبران نمادین راه حل اول بودند، امروز در تیرماه ۱۴۰۱ آقای مصطفی تاجزاده عملا به نماد مبارزه برای تحول از درون بدل شده است.
این که کسانی فکر کنند با دستگیری او فکر تحول از درون برچیده یا تضعیف می شود، یک تحلیل خود غرضانه است. این نوع تحلیل بیشتر ناشی از تاثیر اهداف راهبردی و از قبل طراحی شده است. تحلیل موشکافانه روند سیاسی جاری کاملا محرز می کند که بازداشت آقای تاجزاده در عمل نیروهای خواهان تحول از درون را منسجم تر، گسترده تر و نیرومندتر کرده است.
من در پاسخ به سوال های قبلی شما کوشیدم نشان دهم که این بازداشت به افسانه یک پارچگی حکومت همانقدر ضربه زد که تلاش های شبانه روزی پادشاهی خواهان برای یک پارچه نمایی اپوزیسیون ایران حول محور رضا پهلوی. برخلاف نگاه نیروهای ولایتی و وراثتی، و علیرغم تمام دشواری ها، کشور ما به سمتی در حرکت است که نیروهای سیاسی و اجتماعی کشور در چشم اندازهای پیش رو به طور قطع در سه جبهه متفاوت مجتمع خواهند شد و نه در دو جبهه. در دهه های ۷۰ و ۸۰ و ۹۰ شمسی ما شاهد دو جبهه نیرومند سیاسی، اصول گرایی و اصلاح طلبی، در کشور بوده ایم. اما امروز آرایش واقعی به صورت سه قطبی است.
از زمستان ۹۶ نیروهای برانداز با توپخانه های رسانه ای و حمایت بین المللی نیرومند، به دنبال تخریب زمینه های حفظ و احیای برجام، و با برچیده شدن هر بساط هر نوع انتخابات رقابتی در کشور، هجمه سنگینی را، علیه هر گونه اصلاح طلبی و امید به تحول از درون، آغاز کردند. بخصوص بعد از انتخابات ۱۴۰۰ بسیاری امید داشتند که موفق شوند نیروهای اپوزیسیون را حول محور رضا پهلوی پارچه کنند و «بساط هرگونه اصلاح طلبی و تاسیس رهبری در داخل کشور را جمع کنند». اما روند تحولات سیاسی و اجتماعی آنگونه که آنها می خواستند پیش نرفت.
جامعه ایرانی، به گونه ای نه چندان سرراست، به سوی سه قطبی شدن گام بر میدارد. در آخرین تحلیل تردید نکنیم که هر سه نیروی جمهوری خواه، ولایت مدار و وراثت گرا، در هر تحول سیاسی در اوضاع کشور، نقشی غیر قابل حذف خواهند داشت.
۴. و سوال پایانی؛ همانطور که مستحضرید ایران در شرایط خطیری قرار دارد و یکی از راههای مواجهه با این خطرات پیشِ روی کشور ایجاد آرامش و تعادل سیاسی است؛ بعضی معتقدند همانطور که برخورد با امثال تاجزاده نادرست است شکل کنشگری آقای تاجزاده هم خلاف مسیر آرامش و تعادل در کشور است. شما در این باره چه نگاهی دارید و به نظر حضرت عالی با توجه به وضعیت کشور «چه باید کرد؟» و مسیر درست سیاستورزی کدام است؟
عمده ترین و رایج ترین انتقاد مدافعان حکومت، و نیز طیف هایی از اصلاح طلبان، به کنشگری سیاسی آقای تاجزاده، تا آنجا که من شاهد آن بوده ام، نحوه مواجهه ایشان با رهبری جمهوری اسلامی است. اصلاح طلبانِ منتقد وی همیشه گلایه کرده اند انتقاد صریح به رهبری جمهوری اسلامی نوعی تند روی و اشتباه است. برخی حتی مدعی اند «کنشگری انتقادی» تاجزاده را از حیطه اصلاح طلبی دور و به براندازان نزدیک می کند.
من اصلا این انتقاد را قبول ندارم و اتفاقا معتقدم که نقد حکومت، که وجه مشخص آن نقد رهبری جمهوری اسلامی است، امری واجب و مطلقا ضروری است. زیان منع انتقاد از عملکرد حکومت، و در راس آن آقای خامنه ای، برای کشور به مراتب بیشتر از تائید بی قید و شرط همه کارهای ایشان ضروری است. فعالین سیاسی و اجتماعی ما باید جرات کنند که در باره عملکرد مسئولین کشور اظهار نظر کنند. این گفتگوی انتقادی به تصحیح رفتارها کمک می کند. کشور از انتقاد نکردن، از مدام بله قربان گفتن، از مداحی و مجیز گویی به مراتب بیشتر زیان خواهد دید یا از اظهار نظر آزادانه در باره خوب و بد رفتار مسئولین جمهوری اسلامی.
کشور در هر وضعی باشد، چه بحرانی و چه عادی، مسئولین کشور باید از اظهار نظر منتقدین، از شنیدن انتقادهای احزاب و رهبران سیاسی کشور استقبال کنند. تصور من این بود که ما حاکمان ما، از روشی که حامیان شاه با شاه داشتند، درس گرفته اند. این که هر نوع انتقاد به شاه معادل براندازی شناخته شد، خود بیشترین خدمت به براندازی شد. این که فضای دربار را صدای بله قربان گوها پر کرده بودند نظام شاهنشاهی را به خواب، و به لبه پرتگاه، برد. همین بله قربان گویی اصلی ترین عامل فروپاشی آن نظام شد.
من صدای یک انتقاد دیگر به آقای تاجزاده را هم از درون حکومت می شنوم. صدایی که مخالف این بوده و هست که کسی از منسوبین جمهوری اسلامی بانی گفتگو با نیروهایی شود که جمهوری اسلامی برای حذف و نابودی ایشان تلاش کرده است. تاجزاده با طیف بسیار گسترده ای از ایرانیان، از چپ و راسته، تا محلی و منطقه ای، باب گفتگو را گشود. او ضابطه دیر پای «خودی» و «غیرخودی» را زیر پا گذاشت. او با کسانی وارد مباحثه شد که جمهوری اسلامی برای آنها «حق موجودیت» قائل نیست. وسعت مخاطبان تاجزاده دست آورد یک ویژگی بسیار مثبت و یک نقطه قوت بزرگ برای اوست. با شناختی که از تاجزاده دارم، امید وافر دارم که وی در برابر فشارها، چه از جانب حکومت گران و چه از سوی رقبای سیاسی، نه پس می نشیند و نه تغییر سمت می دهد.
فرخ نگهدار – چهارشنبه ۲۲ تیرماه ۱۴۰۱ – لندن