از نگاه نیرویی مدافع صلح، آزادی، دمکراسی، حقوق بشر، محیط زیست و سوسیالیسم، نتایج گفتگوهای لوزان را چگونه باید ارزیابی کرد؟
برای پاسخ دادن به این پرسش، نخست باید دانست که چه روی داده است. از آنجا که روایتهای جمهوری اسلامی ایران و طرفهای غربی طرف گفتگوی آن و به ویژه آمریکا در مورد نتایج لوزان متفاوت است، دانستن اینکه طرفین در چه مرحله ای از روند دستیابی به توافق ایستاده اند، دشوار است. ظاهرا هر طرف آنچه را دستاورد خود می داند برجسته کرده است تا پاسخگوی منتقدان داخلی باشد. در نتیجه، گزارشهای وزارت خارجه ایران و وزارت خارجه آمریکا از «چارچوب مورد توافق» بر هم منطق نیست. اگر فرض را بر آن بگذاریم که تفاوتها محدود به مسکوت گذاشتن موارد عقب نشینی طرف خودی در هر گزارش است، و نیز فرض کنیم که در گفتگوها بر سر همه موارد مندرج در دو گزارش توافق شده است، گام برداشته شده در لوزان قابل توجه است.
اما صرف وجود روایت های مختلف، موید آن است که به ویژه دولت جمهوری اسلامی که گزارش مختصرتر را منتشر کرده است، هنوز نمی خواهد همه در ایران از همه موارد توافق آگاه شوند. انگیزه این خودداری از اطلاع رسانی کامل، می تواند نگرانی از واکنش مخالفان توافق در حکومت باشد.
هنوز نمی توان با اطمینان گفت که نیرویی غالب در حکومت ایران به چارچوبی که به عنوان «راه حل ها» اعلام شده است، تن خواهد داد. این اطمینان زمانی حاصل خواهد شد که تا ضرب الاجل نهم تیرماه، یا شاید پس از تمدید احتمالی این ضرب الاجل، موافقتنامه ای رسمی و مدون به امضای دو طرف برسد. خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی تا لحظه نگارش این متن درباره نتایج گفتگوهای لوزان اظهار نظری نکرده بود. او که مسئول اصلی تداوم بحران هسته ای به مدت یک دهه است، در ماه های اخیر درباره مذاکرات هسته ای اظهارات متضادی داشته است. خامنه ای از یک سو بارها گفته است که مخاالفتی با مذاکرات ندارد، و از سوی دیگر درباره نتایج آن اظهار بدبینی کرده است. این موضعگیری های ناروشن، هنوز جای این نگرانی را باقی گذاشته است که رهبر جمهوری اسلامی و نیروهایی که در ابراز وفاداری به او از همه افراطی ترند به تعهداتی که رژیم طبق نتایج لوزان پذیرفته است تن ندهند.
عدم اطمینان باقی مانده در مورد توافق هسته ای، بر موضعگیری یک نیروی ترقیخواه چپ در قبال مذاکرات اتمی بی تاثیر نیست. در بحران هسته ای، هر گزینه دیگری از توافق ایران با قدرتهای بزرگ بدتر است. ادامه تنش در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، ادامه تحریمهای بین المللی، به معنای فشار باز هم بیشتر بر مردم ایران و به ویژه زحمتکشان است. و اگر مداکرات هسته ای به طور قطعی به بن بست برسد و ادامه یابد، شبح جنگ به آسمان ایران باز خواهد گشت. هم ادامه وضع موجود فاجعه است و هم شکست مذاکرات. از این رو، اگر ارزیابی ما چنین باشد که توافق هسته ای قطعیت نیافته است، یکی از وظایف ما این است که بیاندیشیم چگونه باید سخن بگوییم که به سود قطعیت یافتن توافق هسته ای باشد.
اما این تنها وظیفه ما نیست. اگر هم حکومت ایران در مورد برنامه هسته ای خود بر سر عقل آید و از طریق هر توافقی که ممکن است، از تنش در مناسبات خارجی خود بکاهد، حکومتی سرکوبگر، فاسد، ناکارآمد و بحران زا خواهد ماند. در سال گذشته میلادی بیش از هفتصد نفر در ایران اعدام شده اند. سرکوب آزادی های سیاسی و فردی ادامه دارد. حکومت ایران کماکان علیه اقلیت های قومی و مذهبی تبعیض اعمال می کند. حتی اگر تحریمهای بین المللی علیه ایران تخفیف یابد یا لغو شود، اقتصاد بحران زده ایران گرفتار عواقب تسلط باندهای مافیایی حکومتی خواهد ماند. بخش اعظم منفعت رشد احتمالی پس از لغو تحریمها، به جیب این باندها خواهد رفت و مابقی در درجه اول نصیب اقشار بالایی جامعه ایران خواهد شد. حکومت ایران کماکان خواهد کوشید مانع تشکل یابی زحمتکشان در مبارزه برای دستیابی به خواستهایشان شود.
پس باید آماده دوران پس از بحران هسته ای شویم. اگر قرار است در این دوران به مبارزه خود برای آزادی و حقوق بشر، برای عدالت اجتماعی و حفظ زیست بوم ادامه دهیم، باید به صدای بلند حکومتی را افشا کنیم که با پافشاری بیش از ده ساله بر برنامه هسته ای ماجراجویانه خود، بر بحران ها و مصیبتهای گریبان گیر اکثریت مردم ایران افزود. نیروهای دمکراتیک تحول خواە از ابتدا تاکنون با آگاهی از خطرات و تهدید هایی کە پروژە ماجراجویانە و زیانبار هستەای رژیم برای مردم و کشور ما در بر داشتە با آن مخالفت نمودە و هموارە ضمن حمایت از تلاش هایی کە از هر سو برای پایان دادن بە مناقشە هستەای و رفع تحریم های اقتصادی از طریق مسالمت آمیز صورت میگیرد، حمایت کردە و میکنند. با این حال باید هوشیار بود و اجازە نداد کە دستاوردهای اقتصادی- سیاسی یک توافق نهایی محتمل توسط باندهای مافیایی حاکم مصادرە شود و مردمی کە در نتیجە تحریم ها و تسلط این باندها و سیاستهای اقتصادی نئولیبرال های حاکم دچار فقر و فلاکت شدەاند، از نتایج آن بهرە ای نبرند.
حکومت جمهوری اسلامی، در دوران پس از بحران هسته ای نیز مانع اصلی دستیابی مردم ایران به اصلی ترین خواستهای خود است. اگر مردم به این حکومت لگام نزنند، ماجراجویی هسته ای جای خود را به ماجراجویی های دیگری خواهد داد که صرفا به کار بقای استبداد مذهبی و سود بردن باندهای مافیایی می آیند.
مردم می توانند به حکومت لگام زنند اگر دریابند نه حکومت به حدی قدرتمند است که می نماید و نه مردم آن گونه بی توان که حکومت می خواهد. درست است که اگر عقب نشینی هسته ای رژیم تحقق یابد، در درجه اول به علت فشار قدرتهای امپریالیستی است. اما ترس حکومت از عواقب ادامه وضع کنونی در داخل کشور نیز انگیزه ای برای سران جمهوری اسلامی است که بخواهند از این وضعیت بیرون روند. این ترس، هراس از آن است که مبادا مردم نیروی خود را باور کنند، برخیزند و پایه های اسنبداد را به لرزه درآورند. شش سال پیش، رژیم با این کابوس تماس یافت. می توان اطمینان داشت که سران حکومت آن گونه که می نمایند آسوده سر به بالین نمی گذارند.
حتی اگر فعلا جنبشی همگانی مانند جنبش سبز نیز در کار نباشد، حکومت در برابر مطالبات مردم رویین تن نیست. مردم نیز می توانند در عرصه های مختلف حکومت را به عقب نشینی وا دارند. شرط نخست آن است که هر گونه توهمی درباره ماهیت و مقاصد حکومت شکسته شود. مردم حق دارند از توافق احتمالی هسته ای شادمان شوند، حق دارند این شادمانی را ابراز کنند و نیز این انتظار را که حکومت به تعهداتی که به منظور پایان دادن به بحران هسته ای متقبل شده است، پایدار بماند، از راه رفته باز نگردد و فصل بحران هسته ای را برای همیشه ببندد. اگر هم پایان بحران هسته ای تنها به معنای دور شدن کابوس جنگ باشد، باید از پایان این بحران استقبال کرد. اما احساس همراهی با این شادمانی نافی وظیفه افشاگری علیه حکومت نیست. در دوره پس از بحران هسته ای، این افشاگری شامل افشای نقش حکومت و به ویژه رهبر آن در تحمیل بحران ده ساله و آسیب ده ها میلیارد دلاری به اقتصاد ایران در یک دهه اخیر است.
سهراب مبشری