یکی از واژگانی که سران و مسئولین ریز و درشت جمهوری اسلامی از آن تقریباً استفادهٔ روزانه میکنند، اصطلاح «جهان اسلام» است. در فرهنگ آنها گویا جمهوری اسلامی، دلسوزترین و واقعیترین نیروی پشتیبان و متحدکنندهٔ راستین چنین جهانی است.
با نگاهی کوتاه میتوان گفت که جمهوری اسلامی نه تنها نیروی دلسوز و متحدکنندهٔ جهان اسلام نیست، بلکه برعکس، خود یکی از عوامل اصلی ایجاد تفرقه در آن محسوب میشود.
جهان اسلام تقسیمشده بر مذاهب گوناگونی است که شیعه و سنی دو گروه اصلی تشکیلدهندهٔ آن هستند. دو گروهی که در بسیاری خطوط رقیب همدیگر محسوب میشوند، چنانکه هر گروه در هر کجا که مسلط باشد، به ویژه اگر قدرت سیاسی را در دست داشته باشد، به شدت به تحدید گروه مقابل دست میزند. جمهوری اسلامی خود در این مورد نمونهٔ بارزی است. از جمله اینکه حاکمان شیعی ایران در هیچ کجای مناطق شیعهنشین کشور اجازهٔ تاسیس مساجد سنیان را نمیدهند، و این علاوه بر انواع و اقسام محرومیتهای مدنی و شهروندی است که در قانون اساسی آن راجع به سنیمذهبیها قید شده است.
همچنین جمهوری اسلامی در همین جهان اسلامی مورد ادعا، رقیب اساسی کشورهای اسلامی دیگر از جمله عمدهٔ کشورهای عربی محسوب میشود که گاهی رقابت آنها تا سطح درگیریهای نظامی به ویژه در قالب نیروهای نیابتی هم پیش میرود. جنگ یمن و سوریه به خوبی شکاف عظیم دنیایی را نشان میدهد که تنها در اسم متحدالشکل به نظر میرسد، والا در عمل نشانی از آن به چشم نمیآید.
سران نظام آنگاه که به نفع سیاستهای جاری حاکمیتشان باشد، از جهان اسلامی میگویند که گویا آنها با اعمالشان در راه یگانگی و یا تفاهم آن گام برمیدارند، به عنوان مثال تلاش میکنند که آشتی دوباره با عربستان را زیر این مقوله تعریف کنند! آنان از در پیش گرفتن سیاستهای نامعقولی نمیگویند که همین چندی پیش به شدت مفهوم جهان اسلام مورد ادعای آنها را زیر سئوال برد و به آن ضربه زد.
عوامفریبی جمهوری اسلامی در مورد استفادهٔ سیاسی و گروهی از واژهٔ اسلام را مرزی نیست.