گفتن ندارد که نه تنها شهروندان ایران، بلکه رویدادها و تحولات اجتماعی – سیاسی نیز، بر حسب آن که در کدام کشور رخ دهند، بر حسب آن که آن کشور دوست جمهوری اسلامی باشد یا خیر، برای مقامات جمهوری اسلامی به “خودی” و “غیرخودی” تفکیک میشوند. تفسیر این مقامات از آن رویدادها و برخوردشان با آن رویدادها هم، درست بر این پایه استوار اند. کیفیت عمل آنان نسبت به تحولات جاری در “دنیای عرب” و چگونگی انعکاس این تحولات در رسانه های جمهوری اسلامی، به خوبی این انفکاک را آشکار میکند. برآمد مردم مصر علیه حسنی مبارک “بیداری اسلامی” و برآمد مردم سوریه علیه بشار اسد “فنته خارجی” معرفی می شوند.
این البته جای تعجبی ندارد. هر حاکمیت ایدئولوژیک یا ایدئولوژیزده، به طور خاص، و حتی تقریباً هر حاکمیتی کمابیش به چنین تفکیکی در رویدادهای اجتماعی – سیاسی دست می زند. جالب اما این است که برای مقامات جمهوری اسلامی فجایع طبیعی و سوانح فنی نیز موضوع چنین انفکاکی اند و تعبیر آنان از فجایع و سوانح مذکور و برخوردشان به آنها بستگی تقریباً اکیدی به این دارد که آیا فاجعه “خودی” است یا “غیرخودی”. به تعبیر آنان یک فاجعه طبیعی، اگر در ایران یا در “کشوری دوست” رخ دهد، آزمون اللهی است و اگر در جای دیگری وقوع یابد، نشانۀ قهر اللهی به بی بندوباری و معصیتهای مردم آن کشور بلازده. برخورد آنان به سوانح فنی نیز از قاعدۀ مشابهی تبعیت میکند. در برابر “سوانح خودی”: سکوت، انکار، توجیه، کوچکنمائی، تحریم اطلاعاتی مردم، دروغ … – بر حسب آن که با توسل به کدام یک از این ابزار عقب نشینی بیشتر بعدی منتفی شود، و در برابر “سوانح غیرخودی”: جنجال، بزرگنمائی و در هر حال تحریم اطلاعاتی مردم و دروغ.
زلزله و تسونامی در ژاپن و فاجعه فنی متعاقب آنها در نیروگاه فوکوشیما نمونه حیرت آوری از رفتار پیشگفته مقامات ایران را به دست می دهد. این رویداد – جدا از برانگیختن همدردی و همبستگی وسیع قلوب انسانی با مردم ژاپن در حالی که کمک پرسروصدای جمهوری اسلامی به بازماندگان سانحه تاکنون به واقع ناچیز بوده است، دغدغه عمومی نسبت به کاربرد تکنولوژی هسته ای برای تولید انرژی را مجدداً در لایه های گسترده ای از مردم، البته در جوامعی که مردم توسط حاکمان تحریم اطلاعاتی نمی شوند، برانگیخته است. خیر یا شرّ استفاده از انرژی هسته ای (انرژی هسته ای و نه هر نوع استفاده صلحآمیز دیگر از تکنولوژی هستهای) امروزه به مراتب وسیعتر از زمانی که “چرنوبیل” اتفاق افتاد، مورد پرسش و نیز تردید قرار گرفته است؛ در میان مردم، اهل فن و دانش، جامعه مدنی، سازمانهای سیاسی و نیز دولتها.
اگر واقعه چرنوبیل و هشدارهای آن را میشد با توسل به “شکنندگی تکنیک روسی” از سوئی و “خرابکاری برنامهریزی شده” تخطئه کرد، “فوکوشیما” را با توسل به هیچ یک از اینها نمیتوان. ژاپنِ نشسته بر قله های مدیریت، کیفیت، معماری ضدزلزله، تکنولوژی، از جمله تکنولوژی هسته ای[۱]…، و فوکوشیمای طراحی شده برای زلزله های سخت، دستخوش امواج زلزله و تسونامی میشوند. در ابتدا، این پروسه اصلی تولید انرژی اتمی نیست که آسیب می بیند، بلکه آسیب از یک پروسۀ جنبی آغاز می شود و گسترش مییابد. درست آن چیزی الفاق می افتد که مخالفان انرژی هسته ای هشدار میداده اند: تمام پروسه ها را در برابر تمام عوامل نمیتوان ایمن کرد و فاجعه می تواند از یک گوشه کاملاً نامنتظر آغاز شود.
اگرچه دامنۀ اثرات مخرب “فوکوشیما” هنوز روشن نیست و ای بسا هرگز هم روشن نشود، اما شاید خبر امروز، چهارشنبه ۳۰ مارس، دایر بر ختم دائمی کار رآکتورهای ۱ تا ۴ و بررسی وضع ۲ رآکتور دیگر این نیروگاه را بتوان “خبر خوبی” تلقی کرد که مقدمتاً از مهار فاجعه و نیز از بازاندیشی سیاست انرژیائی در ژاپن حکایت دارد.
چنان که اشاره شد دغدغه ها و تردیدها به دولتها و حاکمان نیز کشیده شده اند. صد البته، و نه فقط در میان حاکمان که کاملاً قابل انتظار است مدافع منافع معینی باشند، بلکه در میان دانشمندان تراز نخست نیز، هستند کسانی چون پروفسور دکتر جوزف اومان از ام.آی.تی.، یعنی یکی از عالیترین مؤسسات تکنولوژیکی دنیا، که روزها پس از وقوع “فوکوشیما” انکارگرانه بگوید: “… تکرار می کنم، از رآکتورهای آسیب دیده نیروگاه فوکوشیما چندان میزان قابل توجهی از مواد رادیواکتیو آزاد نشده و آزاد هم نخواهد شد. منظورم از میزان قابل توجه هم، سطحی از تشعشع است که ممکن است کسی در جریان یک سفر هوائی راه دور و یا در اثر نوشیدن یک لیوان آبجو، که در مناطق با سطح بالای تشعشع طبیعی ساخته شده، دریافت کند.”
این حدود عدم احساس مسئولیت نسبت به جان انسانها و نادیده و ناشنیده گرفتن واقعیتها، با اظهاراتی که بدون مطالعه وضع از نزدیک صورت گرفته اند، اگر در تبعیت از این و آن منفعت و مصلحت گره خورده به تکنولوژیهای مربوطه نباشد، حداقل از تعصب به خویش و باورهای خویش ناشی می شود.
– عدم احساس مسولیت نسبت به جان انسانها،
– نادیده و ناشنیده گرفتن واقعیتها،
– اظهارات بدون مطالعه وضع از نزدیک،
– تبعیت از منفعت و مصلحت گره خورده به این یا آن تکنیک،
– تعصب به خویش،
– تعصب به باورهای خویش،
…
به نظر می رسد که صحبت دیگر نه بر سر اظهارات جوزف اومان پیشگفته، بلکه بر سر اظهارات دکتر احمدی نژاد در انکار خطرات مشابه برای کشور ما و ادعای ایمنی بیشتر نیروگاه بوشهر نسبت به نیروگاه های ژاپن باشد. به واقع هم اظهارات احمدی نژاد همۀ وجوه برشمرده را در خود دارد.
نیروگاه هسته ای بوشهر تا همین الان هم به یک فاجعه اقتصادی برای کشور ما تبدیل شده است و سوای تهدید از جانب سوانحی طبیعی چون زلزله، اگر آن را در چارچوب کلیتر برنامۀ اتمی جمهوری اسلامی قرار دهیم، پتانسیل بلایای دیگری را نیز دارد. هنوز مقامات جمهوری اسلامی توضیحی در باره تخلیه قلب رآکتور اتمی بوشهر از میله های سوخت، که چندی پیش به آن اقدام کردند، نداده اند و مادام که موضوع قابل سرپوشی بود، از این امر هیچ وانگذاشتند. احمدی نژاد می بایست به عوض باطل پراکنی در باره ایمنی نیروگاه بوشهر، مردم ما را از علل تخلیه آن از میله های سوخت مطلع می کرد و این واقعیت را با آنان درمیان میگذاشت که علیرغم سرمایه سوزیهای کلان ۴۰ ساله، این نیروگاه هنوز به راه نیافتاده است و این درحالی است که دورۀ استهلاک سرمایه گذاری در انرژی خورشیدی، مطابق بدبینانه ترین ارزیابیها، ۳۰ سال است.
“فوکوشیما” آیینه ای است تا پاسخ به مسئله استفاده از انرژی اتمی، طبعاً به عنوان پاسخی “اینجائی و اکنونی” و نه پاسخی لازمان و لامکان، بار دیگر در پرتو آن نگریسته شود. مطالبه سازمان ما از جمهوری اسلامی در ارتباط با استفاده از انرژی هسته ای این بوده است که برنامه بلندمدت اش برای تامین انرژی کشور را اعلام کند. این خواست نه از بی پاسخی به “خیر یا شرّ انرژی هسته ای” است، بلکه بر سازماندهی یک گفتمان و اخذ تصمیمی واقعاً ملی بر سر سیاست انرژیائی کشور نظر دارد. جامعۀ ما به این گفتمان نیاز دارد و “فوکوشیما” دلالت بر ضرورت آن.
[۱] – ژاپن به دلیل تسلطی که بر تکنولوژی هسته ای و توانائی ای که برای تولید بمب اتمی در مدت زمان کوتاهی دارد، یک “قدرت هسته ای مجازی” محسوب می شود. تخمین در مورد این مدت زمان بین چند هفته تا ۹ ماه متغیر است.