آقای ظریف در همایش روز جهانی مقابله با آثار جنگ در محیط زیست(۱)، سخنانی را طرح کرده، که از یک مقام بلند پایه جمهوری اسلامی (ج.ا.) بسیار تازه و از سنخ دیگری است. در سخنانِ آقای ظریف نکاتِ مثبت فراوانی وجود دارد.
و اگر آنچنانکه آقای ظریف طرح کرده، مجموعه ی ج.ا. هم بتواند نظر ایشان را درک کند که؛ «…امروز در دنیایی زندگی میکنیم که از محیط زیست تا امنیت به عنوان کالایی عمومی مطرح میشود و هیچیک را به قیمت منع شدن بهرهبرداری دیگران نمیتوان به دست آورد…»،
از این رهگذر شاید کشورمان و منطقه بتوانند، در سایه ی صلحی پایدار، در حمایت و مراقبت از محیط زیست منطقه گامهای مشترکی بردارند.
بی تردید هر انسانِ صلح طلبی، پدیده ای به نام جنگ را بُن مایه ی ایجاد خرابیهای دهشتناک در زندگی دانسته و می داند. و جنگ ایجاد نمی شود، مگر آنکه طرفین درگیر به بن بست رسیده باشند. و بن بست ایجاد نمی شود، مگر آنکه طرفین درگیر استبدادی بیندیشند.
اما در کنار تمامی نکاتِ مثبتِ سخنانِ آقای ظریف، متأسفانه بویی از تعفنِ نیز به مشام می رسد. تعفنی که ریشه در ندیدنِ خطاهای خود دارد. بخصوص آنجا که آقای ظریف توضیح میدهد؛ «… دانستن این مسئله بسیار مهم است زیرا امروز به نام افراطیگری و به نام اسلام جنایتهایی آفریده میشود و جامعه بینالمللی باید توجه کند که اسلام به چه میزان به حوزه حفظ محیط زیست انسانی و حتی حفظ حیوانات توجه داشته است و چنین اسلامی نمیتواند اجازه دهد یک انسان گردن زده شود یا زنده زنده سوزانده شود…»
تصور نمی کنم، وقتی آقای ظریف به “گردن زده شدن، و سوازنده شدن انسانها” توسط سعودیها، و داعشی های عراقی و سوری واقف است، نداند یا اطلاع نداشته باشد، که در کشور خودش هم، انسانها را در ملاء عام قطع دست می کنند، شلاق می زنند، سنگسار می کنند و از داربست می آویزند. بنابراین تصورم این است، اگر آقای ظریف و شرکاء بواقع خوانشی انسانی از دین و مرام خود دارند، لازم است، قبل از درسِ انسانیت دادن به جهان، سعودیها و داعشی ها، خود مراعاتِ اصولِ انسانی را داشته، و هموطنان خود را با تنبیهاتِ قرونِ وسطایی مضحکه ی عام و خاص نگردانند.
برخلافِ تصویر ارائه شده توسط آقای سید علی خامنهای در دیدارش با رؤسای دانشگاهها(۲) در باره ی«… پیشرفتهای علمی…»، گزارش ایلنا از سیستان(۳) پس از چهار دهه زندگی تحتِ قیمومیت ولی فقیه می گوید؛ «…بیکاری بیش از ۷۰ هزار بهرهبردار بخش کشاورزی و سه هزار صیاد سیستان، با توجه به اینکه مذاکرات آب ایران و افغانستان درباره سرپیچی افغانستان از تعهداتش در اجرای مفاد تفاهمنامه پرداخت حقآبه، مصوب سال ۱۳۵۱ راه به جایی نبرده و همین امر خشکسالی وسیعی را در این استان موجب شده…»
به یقین مسئولیت بخشی از این محرومیتها در این استان محروم بر عهده وزارت خارجه کشور و دیگر مسئولینِ محیط زیستی و سیاستگذار کشور است. تصور می کنم، این همه محرومیت در این استان قبل و بیش از همه محصولِ عدم دخالتِ واقعی مردم این استان در سیاستگذاری برای امور استان خود است، چنانکه در گزارش ایلنا نیز میخوانیم؛ «…حدود ۶ میلیارد تومان برای ساخت ساختمان یادمان شهدای تاسوکی هزینه شده است, مرکز یادمان شهدای تاسوکی دارای ساختمان اصلی, نمازخانه و مسجد است؛ اما به دلیل خاطره تلخ و امنیت پایین کمتر کسی ساعتی را در این مرکز گذرانده است…».
شاید اگر مردمان خود استان، دست اندر کار سیاستگذاری برای نحوه ی هزینه آن شش میلیارد تومان بودند، این مبلغ هنگفت میتوانست خرج ساختِ مدرسه، درمانگاه، احداث راه و یا خرج ایجاد تسهیلاتی برای جلبِ توریسم به استان برای رونقِ بیشتر زندگی و کسب و کار شود.
باز جای خوشوقتی یا خوشبختی است که، خانم معصومه ابتکار رئیس سازمان محیط زیست کشور(۴)، پیشنهاد ثبت تالاب بینالمللی هامون در یونسکو به عنوان پارک صلح و دوستی را ارائه داده است، باشد که از این مجرا گشایشی در معاهدات بین ایران و افغانستان پدید آمده، و سیستان بتواند دوباره آهنگِ زندگیِ خود را بدست آورد.
همه این احوالات حاکی از آن است که، زندگی در کشور تحتِ لوای قیمومیت آقای خامنه ای بسوی تعفن و خرابیهای بیشتر پیش می رود، چنانکه ایشان در دیدارش با رؤسای دانشگاهها(۲) از یکسو می گوید؛ «…نیازسنجی علمی برای حال و آینده، جلوگیری از کاهش سرعت پیشرفت علمی…» و از سوی دیگر در همانجا مُصر است به «…میدان دادن به دانشجویان و اساتید ارزشی، انقلابی و متدین…» که معنایِ واقعی و عملی گزاره ی اخیر ایشان، فیلتر گذاشتن بیشتر بر دانشگاهها، و باز تولید روشهای استبدادی در اداره ی مجامع علمی کشور، و کشور است.
او حتی شادی را، تحتِ قیمومیت خود خواسته و می گوید؛ «…شاد بودن برای هر محیطی خوب است، اما به چه قیمتی؟…»
*********
منابع؛
۲-http://kayhan.ir/fa/print/60475
۳- سیستان در خاک جان میسپارد + عکس
۴- تالاب هامون به عنوان پارک صلح و دوستی در یونسکو ثبت میشود