جمهوری اسلامی بازی پیچیدەای را در رابطە با برجام بە پیش می برد. بازی ای کە بە نظر می رسد میان دو تمایل گیر کردەاست: تمایل اول تحمیل خواست حداکثری بە غرب، و تمایل دوم خواست خروج از برجام است. بە نظر می رسد هر دو تمایل حساب ویژەای روی جنگ اوکراین و عواقب آن بازکردەاند. اما آنچە این دو تمایل را جدا می کند این است کە دستە اول بە احتمال زیاد در صدد استفادە تاکتیکی از جنگ اوکراین بە نفع خوداند، و دستە دوم در صدد استفادە استراتژیکی از آن. بە نظر گرایش اول جنگ اوکراین نمی تواند بە این زودی ها بە نتیجە دلخواە کە همانا ایجاد جهان چند قطبی است برسد، بنابراین در صدد است کە از آن موردی بە نفع خود استفادەکند. گرایش دوم هم جنگ اوکراین را نقطە آغاز جدیدی می داند کە کلا جهان را وارد فاز دیگری کردەاست، بنابراین برجام را پروژەای مردە حساب می کند کە باید هر چە زودتر از آن خارج شود.
بر خلاف دوران اصلاح طلبان و میانەروها کە تاکید بر کسب تفاهم بر اساس برد ـ برد بود، جمهوری اسلامی در نظر دارد در دوران فعلی یا بە بردی برسد با سنگینی کفە ترازو بە نفع خود، و یا شکست قاطع برجام.
ضدیت این دو گرایش، و یا ماندن در تعارض میان آن دو، معرف روندهای کنونی مربوط بە مذاکرات برجامیست.
اما هر انسان کمی آشنا بە مسائل سیاسی می داند کە جنگ اوکراین هنوز با ایجاد جهانی کە در آن بتوان بطور قاطع از چند قطبی بودن آن گفت، فاصلە دارد. روسیە نە توان آن را دارد منطق تسلط اقتصادی غرب را از طریق جنگ بە چالش بکشد، و نە در جنگ اوکراین از چنان توانی برخوردار است کە بتواند توازن نظامی در سطح جهانی را وارد مرحلە جدیدی کند. آرایش نظامی میان روسیە و غرب هنوز تابع پارامترهای توازن اتمیست.
جمهوری اسلامی این را می داند و برای همین علیرغم گذر از فاز دوران اصلاح طلبی ـ میانەروی، و گذار بە فاز تندروی، اما از اعتماد بە نفس کافی برای پیشبرد سیاست فعلی خود بهرەمند نیست و با نگاهی کە بە عقب دارد نمی خواهد کل پروژە برجام را فعلا کنار بگذارد.
جمهوری اسلامی در مسیر راە خود ماندەاست، و سرگردان در میان گذشتە و آیندە هم بە وهم چسبیدەاست وهم بە واقعگرائی. اما واقعیت آن است کە نمی توان با چنین منشی تا آخر بازی را ادامە داد.