مطلبی از ایرج گلفام تحت عنوان “سرمایەداری جهانی بە پایان خط خود رسیدەاست”١ در کار آنلاین درج شدە کە حاوی بیانات ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیە، راجع بە سرمایەداری جهانیست. در این مطلب پوتین نظرات خود را در مورد موقعیت کنونی سرمایەداری جهانی بیان می کند کە بطور خلاصە از جملە خود را در چند نکتە باز می یابد:
ـ زمین زیر پای غرب هم در حال خالی شدن است،
ـ چالش های کنونی جهان با گذشتە متفاوتند، از جملە در زمینە ژئوفیزیکی،
ـ معضلات اقتصادی ـ اجتماعی جامعۀ انسانی بطور تشدید شده ای در مقیاس جهانی مطرح می باشند،
ـ ساختار کنونی سرمایەداری بە آخر خط خود رسیدەاست،
ـ جایگزینی سیستم مسلط غرب با یک سیستم متنوع دیگر در سطح جهان،
ـ در جهان امروز فقط کشورهای مستقل می توانند پاسخگوی معضلات مردم کشور خویش باشند.
***
بی گمان دنیا در حال پوست انداختن است و مدتهاست بسیاری از اندیشمندان و تحلیلگران دوران جدیدی را پیش بینی می کنند، اما آنچە در سخنان پوتین جلب توجە می کند، چندین مورد هستند کە باید بە آن نگاە انتقادی داشت:
ـ آیا پوتین نظام مسلط کنونی در روسیە را سرمایەداری می داند یا نە؟ و اگر آری، نقد او در خصوص سرمایەداری تا چە حد روسیە کنونی را در بر می گیرد؟
ـ غرب مفهومی یگانە نیست، در آن از یک طرف ایالات متحدە وجود دارد با سنت لیبرال دمکراسی، و از طرف دیگر کشورهائی مانند کشورهای اسکاندیناوی کە علاوە بر سنت لیبرال دمکراسی اما دارای خصوصیت برجستە سوسیال دمکراسی هم هستند. پوتین همە را با یک چوب می راند!
ـ پوتین در توصیف سیستم آیندە جهان از کشورهای مستقل نام می برد و معتقد است کە فقط چنین کشورهائی می توانند پاسخگوی معضلات مردم کشورهای خودشان باشند. اما او در این مورد از چگونگی این استقلال نمی گوید. مثلا او مشخص نمی کند کە آیا یک کشور مستقل با خصوصیت نظامهای تئوکراتیک، اتوریتەای و سرکوبگر می تواند جوابگوی معضلات مردم خود باشد یا نە،
ـ جایگزین سرمایەداری منطقا باید نظامی سوسیالیستی باشد، اما پوتین از آن نامی نمی برد. پیشنهاد او فقط وجود کشورهای مستقل است! او شکل را بر محتوی ترجیح دادە و در حقیقت با بازگشت بە روح اسلاوی (یکنوع ناسیونالیسم روسی کە در قرن نوزدهم نویسندگان برجستەای مانند داستایوسکی علمدار آن بودند و از طریق آن خود را در مقابل فرهنگ غربی معرفی می کردند)، منش و راهبرد خود را درمقابل غرب تعریف می کند. در واقع موضع پوتین همانند موضع ترامپ ناسیونالیستی بە اضافە روح اسلاوی است. در چنین جهان بینی ای دوبارە قرار است دنیا بە کشورهای بشدت مجزا از هم تبدیل شود،
ـ پوتین در گفتەهای خود از معضلات اقتصادی ـ اجتماعی در سطح جهان می گوید، اما در سخنانش جائی برای تلاشهای جهانی در این مورد وجود ندارد، او خواهان برجستەکردن اکید نقش دولت (منطقا دولتی با خصوصیات دولت خود) در مقایسە با بخش خصوصی است کە اساسا دولتی غیرمدرن با ویژگی های پیشامدرن است کە در آن فردی مانند پوتین می تواند از طریق انتخابات ناقص نقش تزار را در دوران کنونی ایفاء کند!
ـ او بدرستی از تجاوزگری های کشورهای غربی در سطح جهان انتقاد می کند، اما او انتقاد خودش را بە مفاهیم مهمی از قبیل گلوبالیسم و ارزشهای حقوق بشری تسری می دهد و متوجە نیست کە باید با غرب یک برخورد انتقادی از جنس دیالکتیکی داشت کە در آن از جملە بر ارزشهای حقوق بشری باید پای فشرد. و یا اینکە در جهان کنونی، گلوبالیسم یک پدیدە عینی است و ربطی بە سیاست گذاری هیچ کشوری ندارد و تنها اینکە باید ماهیت آن را در مسیر بهتری تغییر داد.
نهایتا اینکە برخورد پوتین نسبت بە روند رویدادهای کنونی جهان یک برخورد ناسیونالیستی با عدم توجە زمخت بە هویت دولتهاست، و این برخوردی ارتجاعیست کە تنها آب بە آسیاب نیروهای واپسگرا و پیشامدرن خواهد ریخت.
آری، جهان بطرف سیستم جدیدی می رود، اما در این سیستم جدید کشورها و دولتها باید از طریق ایجاد یک سیستم جهانشمول، بیشتر همکاریهای خود را با روح دستاوردهای مثبت غرب از جملە در زمینە حقوق بشری تطبیق دهند. جایگزین سرمایەداری کنونی جهان، بازگشت بە ناسیونالیسمی آغشتە بە سرمایەداری اتوریتەای، و یا سرمایەداری آغشتە بە روح ناسیونالیستی نیست. ناسیونالیسم، در عصر ما نە تنها تامین کنندە استقلال نیست؛ بلکە مخدوش کردن آن است اگر با دستاوردهای مثبت جهان سرمایەداری پیشرفتە عجین نشود. نمی شود تحت عنوان مبارزە با سلطەگری غرب، همە دستاوردهای آن را بە چالش کشید و نسبت بە فجایعی کە دولتهای مستقل می توانند بەبار آورند بی توجە بود.
زیرنویس:
لینک مطلب ایرج گلفام https://www.kar-online.com/node/17017