پاره ای از باورهای سنتی، بخصوص آنهائی که ریشه دردین و مذهب دارند، به سادگی کنار گذاشتنی نیستند. این سنت ها از کودکی با ما بوده و در لحظه لحظه زندگی مان با آنها بزرگ می شویم. مادر و پدر؛ مادر و پدربزرگ؛ عمو و دائی؛ خاله و عمه، خلاصه همه فامیل ها و دوستان در دایره این سنت ها قرار دارند. خارج از این دایره دنیای دیگری است. دنیای دیگران است. و این دو دنیا برای جوامع سنتی، هزاران کیلومتر با یکدیگر فاصله دارند. اگرچه دربیشتر زمانها حتی همسایه خانه به خانه هستند. سنتهای “خودی” را دوست داشته وسنت های “بیگانه” را با چشم دشمنی می بینیم. ما با این سنت و باورها خود را تعریف کرده و با دیگران به مرزکشی می پردازیم. وقتی عینک تیره ی این سنت ها را برچشم داریم، دیگران را نمی بینیم. اگر چه هر روز از کناراین دیگران رد می شویم. فاجعه وقتی بیشتر چهره کریه اش را نشان می دهد که این دو دنیا در مقابل همدیگرقرار گرفته و به جنگ بپردازند. آنوقت تا نابودی دنیای دیگران و خود دیگران به پیش می روند.
پا گذاشتن دردنیای دیگر و تلاش برای فهمیدن دیگران و دنیای شان، پذیرفتن آن دیگری و ایجاد ارتباط، یعنی شکستن مرزها، یعنی شکستن تابوها. همه می دانیم که آنان که تابو می شکنند، چه هزینه سنگینی برایش می پردازند. برای دفاع از این تابوشکنی و برای کم کردن هزینه تابو شکنان، باید ازعمل اخیر خانم فائزه هاشمی حمایت کرد و همزبان و همدل در کنار این حرکتش ایستاد.