یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۲

یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۲

يک نیمه‌روز
بوق ماشین آتش‌نشانی در همه جا پیچیده بود اما معلوم نبود که ماشین برای رسیدن به شعله‌های آتش چگونه می‌تواند راه خود را باز کند. راننده تاکسی با مسافری بر...
۳ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزير؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد
دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا،...
۲ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
دادخواهی و صلح
روز يک‌شنبه گذشته، 27 آبان‌ماه سال 1403 خورشيدی با عنوان دادخواهی و صلح و به‌یاد هزاران فرزند جان‌باختۀ ميهن و با تاکيد بر دادخواهی، خشونت‌پرهيزی و صلح‌طلبی در سامانه زوم...
۱ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: کارآنلاين
نویسنده: کارآنلاين
دنیایِ واژگون
کتاب در حافظه شهر فراموش شده‌ / و به انتها نزدیک / دنیا تعادلش را در نقطه لغزانی دنبال می‌کند / موریانه‌ها / به جانِ کتاب‌ها افتادند / شب است،...
۲۹ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: رحمان ـ ا
نویسنده: رحمان ـ ا
مسئله جانشینی و یا زمانی برای پرسش‌های اساسی درباره کارنامه ولایت فقیه؟
کارنامه اقتصادی، ژئوپولتیکی، اجتماعی، زیست محیطی و فرهنگی فاجعه آمیز حکومت در برابر همگان قرار دارد. حکومت دینی حتا در ماموریت معنوی خود هم شکست بزرگی خورده و مناسک و...
۲۹ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: سعید پیوندی
نویسنده: سعید پیوندی
تلاش جریان برانداز و سلطنت‌طلب در کسب قدرت و وظایف ما
امروز بیش از پیش لازم است که جریانات چپ، ملی و دموکرات صفوف خود را به هم نزدیک کرده و مانع گرایش به سمت راست و جریانات برانداز شوند. هیچ...
۲۹ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
وریشه مرادی
وريشه مرادی دوران دانشجویی از فعالان ان‌جی‌او های شهر سنندج و از قهرمانان رزمی‌کار استان کوردستان و یکی از بنیان‌گزاران انجمن مبارزه با اعتیاد شهر سنندج بود.
۲۸ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: سردبير ماه
نویسنده: سردبير ماه

در ۹۵ سالگی؛ دوست من ماندلا از مرگ نمی‌هراسد

تاریخ ایرانی: به مناسبت سالروز تولد رهبر سابق آفریقای جنوبی، وکیل او جورج بیزوس خاطراتی از ایام گذشته را بازگو می‌کند:

شصت و پنج سال از دوستی من و نلسون ماندلا می‌گذرد ولی به اجبار، نتوانستم تولد ۹۵ سالگی‌اش را در کنارش جشن بگیرم.

 

ما با یکدیگر در سال ۱۹۴۸ یعنی نخستین سال آپارتاید آشنا شدیم. در نخستین دهه‌های دوستی‌مان، کارهایی که نمی‌توانستیم با هم انجامشان دهیم پایه‌های رفاقتمان را محکم‌تر می‌کرد. از تحصیل و اشتغال در رشتهٔ حقوق و انجام مسابقات ورزشی گرفته تا زمانی که من وکالت او را در سال‌های ۶۴-۱۹۶۳ طی محاکمات ریونیا به عهده گرفتم؛ جرم او تلاش برای سرنگونی حکومت بود. دلایل غیرمنطقی حزب ملی‌گرا، این بار زندگی ما را هدف حملهٔ خود قرار داده بود.

 

اما امروز به جای اینکه به جسم بیمارش فکر کنم، دوست دارم خاطرات روزهای خوش و اتفاقات مهمی که باهم پشت سر گذاشته‌ایم را به خاطر بیاورم.

 

روز هیجدهم ماه جولای همیشه برای ماندلا روز بسیار مهمی بوده است، روز تولدش را معمولا در خانهٔ خیابان ویلاکازی جشن می‌گرفت، اما آپارتاید به این معنی بود که من و دیگر دوستان سفیدپوستش اجازه نداشتیم تا در سووِتو به او بپیوندیم.

 

ماندلا هنگامی که در جزیرهٔ روبن زندانی بود من را به عنوان وکیلش برگزید. هر بار برای کسب مجوز می‌بایست دلیلی می‌یافتم تا بتوانم با او ملاقات کرده و از این طریق اطلاعات مهم را منتقل کنم. همسر سابقش، وینی مادیکیزلا- ماندلا، با خلاقیت بهانه‌هایی می‌یافت تا این ملاقات‌ها صورت بگیرد. برای مثال او می‌گفت: «من نمی‌توانم تصمیم بگیرم که بچه‌ها برای تحصیل به کدام مدرسه بروند و پدرشان باید تصمیم بگیرد»، به این ترتیب من به زندان فرستاده می‌شدم تا راجع به این موضوع با ماندلا صحبت کنم ولی تمام وقت ما صرف دغدغهٔ اصلی‌مان می‌شد: آزادی.

 

متاسفانه زندگی خانوادگی ماندلا با مشکلات و سختی‌های زیادی همراه بود. در سال ۱۹۹۱ و تنها یک سال پس از آزادی‌اش از من درخواست کرد تا وکالت وینی را در جریان محاکمه‌اش به جرم آدم‌ربایی بر عهده بگیرم؛ علیرغم اینکه زندگی مشترکشان از هم پاشیده شده بود. پنج سال بعد، ماندلا از من خواست تا او را در دادگاه طلاقش همراهی کنم در حالیکه پروندهٔ طلاقشان بسیار عمومی و جنجالی شده بود.

 

پس از آن روزهای خوشی نیز پدید آمدند. به یاد دارم که نلسون در دههٔ هفتاد زندگی‌اش، محجوبانه از زندگی مشترکش با گراسا ماشل سخن می‌گفت. مدت‌ها بود که او را این چنین خوشحال ندیده بودم. اسقف اعظم دزموند توتو عقیده داشت که زندگی مشترک آن‌ها شایستهٔ یک نماد جهانی همچون ماندلا نیست و از او خواست تا با گراسا ازدواج کند. آن‌ها در یک مراسم بسیار کوچک در سال ۱۹۹۸ به عقد رسمی یکدیگر درآمدند.

 

گراسا آشتی میان تمام اعضای خانوادهٔ ماندلا را در دستور کار خود قرار داد و بسیار تلاش کرد تا میان فرزندان و نواده‌های او از ازدواجش با اِوِلین مِیس و همسر دومش وینی، صلح و آرامش برقرار شود. جشن‌های بسیاری را به یاد دارم که ماندلا بر راس میز می‌نشست و تمامی اعضای خانواده‌اش به مناسبت تولد او گردهم می‌آمدند. خانواده‌ای که ماندلا همیشه در آرزوی نگهداری از آن بود ولی زندگی این فرصت را از او گرفته بود.

 

می‌توانم تصور کنم که اگر امروز در شرایط جسمی مناسب‌تری قرار داشت، تا چه میزان از مشاجرات خانواده‌اش که در معرض چشم جهانیان قرار دارند، دلتنگ و نا‌امید می‌شد. او خود را بر‌تر از دیگران نمی‌دانست و مطمئنم که این درخواست را از فرزندانش نیز داشت.

 

او سال‌ها پیش محل آرامگاهش را مشخص کرده است. در ماه ژانویه برای عیادت به منزلش در ژوهانسبورگ رفتم، او بار دیگر بر این موضوع تاکید کرد. به محض ورودم ماندلا به خدمتکار گفت: «چکمه‌هایم را بیاورید.»

– «چکمه‌هایتان را برای چه می‌خواهید تاتا؟»

– «جورج آمده است که من را به قونو ببرد.»

 

واضح بود که دلش برای خانه تنگ شده است. قونو در دل ماندلا جا دارد. همان جایی است که دوران خوش بازنشستگی‌اش را در آن سپری کرده است، جایی که هم‌نسلانش سرزده به دیدارش می‌آمدند، دیدارهایی که همواره برایش شادی‌آور بوده‌اند.

 

او می‌خواهد که در همان جا دفن شود؛ در کِرال، نزدیک مزرعهٔ پدری‌اش. او و گراسا با هم به این نتیجه رسیده‌اند و هر بار که به این موضوع اشاره کرده، لحن او بسیار جدی و واقع‌بینانه بوده است. نلسون از مرگ نمی‌هراسد. به من گفت که پس از مرگش به دنبال نزدیکترین شعبهٔ «کنگرهٔ ملی آفریقا» در بهشت خواهد رفت تا به عضویت آن درآید. بار‌ها به شوخی گفته است که پس از مرگش والتر سیسولو، گوان امبکی و آلبرت لوتولی و اولیور تامبو همراهانش خواهند بود.

 

آخرین باری که نلسون را دیدم یک هفته پیش از بستری شدنش بود. برای ملاقات به خانه‌اش در هوتون رفتم و به رسم همیشگی‌مان به مرور خاطرات پرداختیم. او سؤالی از من پرسید که من را بسیار غمگین کرد: «آخرین باری که اولیور را دیدی کی بوده؟ حال والتر چطور است؟»

 

نتوانستم به او دروغ بگویم، به یادش آوردم که سال‌ها از مرگ آن‌ها می‌گذرد. حالت چهره‌اش برای لحظاتی تغییر کرد و سپس به موضوع مکالمه‌مان بازگشتیم. قبل از خداحافظی به من گفت: «جورج، کُت‌ات را فراموش نکنی.» به یاد آوردم که کُتم را در ماشین فراموش کرده‌ام، ولی جملهٔ نلسون من را تحت تاثیر قرار داد. او به فکر من بود و می‌خواست تا در برابر سرمای زمستان این قسمت از زمین، از خودم محافظت کنم. امروز، در نود و پنجمین سالگرد تولدش، امیدوارم که او نیز از خودش محافظت کند تا سلامتی‌اش را بازیابد.

 

در جشن‌های تولدش به او می‌گفتم: «به امید ۱۰۰ سالگی‌ات». در جواب من با لبخند می‌گفت: «تو بسیار خوش‌بینی». امیدوارم که اشتباه کرده باشی دوست من.

 

 

منبع: Financial Times

تاریخ انتشار : ۲۸ تیر, ۱۳۹۲ ۱۰:۲۵ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

این‌جا، کس به‌کینه آلوده نیست

من جنگ را دیده‌ام. من دیده‌ام مردمانی را که هفتاد کیلومتر به‌دور از شهر به جست‌وجوی آب، به‌ما رسیده بودند. و دیدم یزید را که آب بر آن‌ها بست. من جنگ را دیده‌ام. من دیده‌ام زنی را در بیابان‌های خشک، بی ریالی در مشت؛ راه می‌جست. به‌جایی که نمی‌دانست کجاست.

مطالعه »
بیانیه ها

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

یک نیمه‌روز

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادخواهی و صلح

دنیایِ واژگون

مسئله جانشینی و یا زمانی برای پرسش‌های اساسی درباره کارنامه ولایت فقیه؟

تلاش جریان برانداز و سلطنت‌طلب در کسب قدرت و وظایف ما