روز یکشنبه پانزدهم اسفند ماه ۱۴۰۰ (ششم مارس ۲۰۲۲) در شهر اِسِن آلمان (Essen) مراسمی به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن، برگزار شد. این مراسم به همت جمعی از تشکلهای زنان ایرانی، افغان، آلمانی، ترک و کرد و با حضور سخنرانانی از ایران، افغانستان، ترکیه و آلمان و همچنین هنرمندانی بینالمللی سازماندهی شده بود. از من نیز به عنوان عضو شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) برای حضور در بخشی از این برنامه دعوت شده بود. عنوان سخنرانیام را دستآوردهای مبارزات زنان ایرانی برگزیدم و تلاش کردم در فرصت کوتاه چند دقیقهای بخشی از این دستآوردها را برشمارم. در توضیح کوتاه آلمانی هم اشارهی به این دستآوردها داشتم. متاسفانه به دلیل بیماری، از امکان حضور مستقیم در برنامه محروم ماندم. اما متن سخنرانی را برای سازماندهندگان برنامه فرستادم.
خانمها، آقایان، حضار گرامی!
به همهٔ شما سلام میکنم و هشت مارس، روز جهانی زن را به سهم خودم به یکایک شما تبریک میگویم!.از برگزارکنندگان و میزبانان این مراسم سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند که بتوانم در روز جهانی زن با شما از زنان سرزمینم سخن بگویم.
ابتدا و پیش از آغاز سخنم اما، اجازه بدهید تاسف و نگرانیام را نسبت به وقوع جنگی دیگر در جهان پرآشوب کنونی و این بار در اروپا ابراز دارم. جنگی که مانند هر جنگ دیگری، به ویژه زنان و دختران جوان را با چالشهای خاصّ و چندگانهای روبهرو میکند که بار عواقب منفیاش را سالهای طولانی باید بر دوش بکشند. من نیز همراه و همدوش با همۀ صلحطلبان، آزادیخواهان و برابریخواهان دنیا امیدوارم که هرچه زودتر صلح و همزیستی مسالمتآمیز به کرۀ خاکی ما برگردد.
هشت مارس، روز زن، روز جشن و روز همبستگی بینالمللی زنان و روز پاسداری از دستآوردهایی است که مبارزهای سخت، پرتنش، نفسگیر و خونین را پشت سر خود دارد. پیش از هر سخنی، ادای احترامی ویژه دارم به زنان و همچنین مردانی که با زندگی و جان شیفتۀ خود پرچمدار این مبارزه و هموار کنندۀ راه ما نسلهای پیش و پس از ما بودهاند.
تاریخ مبارزات زنان ایران در عرصههای سیاسی و اجتماعی، تاریخی دیرینه است. گذشتن از تابوهای اجتماعی و فرهنگی و بیرون رفتن از چهاردیواری خانه، از چندین نسل پیش از من آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد. چالش پیش روی زنان سرزمین من در این راه فقط قوانین ضد زن و مردسالارانه نبوده، بلکه باید و نبایدهای عمق یافته در دل جامعۀ سنتی هم از عوامل و سدهایی هستند که زنان برای پیشبرد مبارزاتشان با آنها روبهرو بودهاند و هنوز نیز باید با آنها مقابله کنند.
مبارزات زنان ایران و زنان تاثیرگذار در تغییر سرنوشت خود و کل جامعه قدمتی طولانیتر دارد. اما اجازه بدهید که من تاریخ پس از انقلاب ۱۳۵۷ (میلادی۱۹۷۹) را گواه بگیرم.
زنان ایران شرکت وسیعی در روند انقلاب ایران داشتند و پابهپای همرزمان مردشان علیه استبداد، نابرابری طبقاتی و اجتماعی و برای استقلال، آزادی و رهایی جنگیدند، به زندان رفتند، در خیابانها کشته شدند و پس از انقلاب آستین بالا زدند که رهاییشان را جشن بگیرند و آرمانهای انقلاب را گام به گام متحقق کنند.
اما زنان میهن من اولین نیروی گستردۀ اجتماعی بودند که دو هفته پس از انقلاب با این واقعیت تلخ روبهرو شدند که نه تنها رهاییای در کار نیست، بلکه دستآوردهای به دست آمدۀ تا آن زمانشان نیز با خطرات جدی روبهرو است. آری! دو هفته پس از انقلاب، حجاب برای زنان اجباری شد و قانون حمایت خانواده لغو شد. در اعتراض به همین دو فرمان بود که اولین اعتراض گسترده علیه حاکمان جدید در ایران را زنان ایرانی برگزار کردند و در سراسر شهرهای ایران با شعارهایی مانند «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم» حاکمان تازه را به چالش کشیدند.
پس از آن، با آغاز حملۀ عراق به ایران و در دهۀ خونین ۶۰ در کنار سرکوب سایر آزادیهای سیاسی و اجتماعی، قانونهای تازه گام به گام عرصه را بر زنان تنگ و تنگتر کرد: سن قانونی ازدواج برای دختران به ۹ سال پایین کشیده شد، حق طلاق از آنان سلب شد، زنان سالها از حضور در میدانهای ورزشی محروم ماندند، راه ترقی شغلی بر زنان بیش از پیش بسته ماند، طنین انداختن صدای زنان خواننده ممنوع اعلام شد. زنان ایران در حالیکه از بحران اقتصادی ناشی از جنگ و انقلاب، نابرابریهای طبقاتی و خشونتهای سیاسی رنج میبردند، رنج دیگری را نیز باید بر جان میخریدند و هر روز قانون تازهای آزدیهای مدنی، اجتماعی و شهروندیشان را محدودتر از پیش میکرد. میلیونها زن قربانی روزمرهٔ اجرای خشن این قوانین غیر انسانی و به ویژه تحمیل حجاب اجباری و سلب حق انتخاب آزادانهٔ پوشش خود شدند.
پس از پایان جنگ هشت سالهٔ ایران و عراق که با تجاوز دولت صدام حسین به خاک میهن ما آغاز شد، در تمام طول دههٔ نخست خونبار پس از انقلاب و کشتارهای سیاسی صورت گرفته در طی آن دهه و به هنگام اوج آن فجایع، در جریان کشتار دستهجمعی زندانیان و مدفون کردن آنان در گورهای دستهجمعی، باز هم این زنان بودند که در پی فرزندان، همسران، برادران، خواهران و یارانشان در اوج سرکوب و بیداد، در پی کشف گورهای دستهجمعی برآمدند و با کمک همرزمان و رفقای مردشان، راز جنایتی فجیع را از پرده برون انداختند که قرار بود برای همیشه سر به مُهر بماند و پرچم دادخواهی علیه این بیداد و دیگر مظالم جمهوری اسلامی ایران را برافراشتند. پرچم دادخواهیای که بیش از چهار دهه است در اهتزاز است و نسل به نسل تا تمام اکناف گیتی گسترش یافته و پای یکی از عاملان جنایت را به محکمهای قضایی در سوئد کشانده است. این زنان دادخواه، طی سالها و دهههای بعد، نسلهای دیگری را در کنار خود یافتند که نخواستند پس از شوربختی کشتار فرزندان و همسران و خواهران و برادرانشان در دهههای ۷۰، ۸۰ و ۹۰ خورشیدی ساکت بنشینند و به جنبش دادخواهی نسل پیش از خود پیوستند.
زنان ایران هرگز اجازه ندادند سرنوشتشان به دست حکومت مستبد دینی و قوانین ناعادلانه و ارتجاعی آن سپرده شود و از همان آغاز استقرار حکومت اسلامی در همۀ عرصههای سیاسی، اجتماعی و مدنی مقابله، ایستادگی و مبارزهای سخت، خونین و همهجانبه را با استبداد و ارتجاع آغاز کردند و با پایداری در این مبارزه، با دست زدن به صدها ابتکار و خلّاقیت ناشی از ارادهشان در جستوجوی راه تن ندادن به این قوانین واپسگرایانه و منش خشن و غیرانسانی حکومت اسلامی برآمدند. آنان به گونهای مستمرّ قوانین حاکم را به چالش کشانده و گام به گام حاکمان را عقب رانده و وادار به تن دادن به خواستهایشان کردهاند. زنان جوان و پویای ایران در بسیاری از عرصهها نسلهای پیش از خود را پشت سر گذاشتهاند. علیرغم حکومت مذهبی مستقر در ایران، تعمیق خواستههای حقطلبانه و اشراف و باور به حقوق خدشهناپذیر انسانی زنان، در میان زنان و نیز کل جامعهٔ ایران مثالزدنی است.
مبارزه و حضور زنان آزادهٔ ایرانی محدود به مبارزه برای احقاق حقوق خود نیست. در کنار این مبارزه، زنان ایران همهٔ عرصههای دیگر مبارزاتی جامعه، از جمله مبارزۀ طبقاتی و مدنی را با نام خود گره زدهاند.
در دل همین جامعه و علیرغم حضور تبعیض جنسیتی نهادینه شده در جامعه و به ویژه قوانین حاکم بر آن، با افتخار میخواهم از دستآوردهایی سخن بگویم که زنان ایران در همۀ عرصههای سیاسی، اجتماعی، ورزشی، فرهنگی، هنری و همهٔ زمینههای دیگر زندگی اجتماعی از آن خود کردهاند.
امروزه زنان ایران موفق شدهاند حق مطلق طلاق را که از آنِ مردان بود، مشروط کنند و در همان آغاز پیوند زناشویی، حق طلاق را از همسرشان بگیرند. حق سرپرستی کودکان که تا سال ۱۳۸۲ (۲۰۰۳ میلادی) از آن پدران بود، اکنون تا هفت سالگی در اختیار مادر است و پس از آن در صورت عدم توافق پدرومادر، دادگاه بنا به مصلحت کودک و به صورت موردی تصمیم میگیرد. حجاب بر مبنای قانون اجباری است، اما سالهاست این قانون در بالاترین نهادهای حکومتی زیر سوال رفته و گذری در خیابانها و حتی مراسم رسمی نشان میدهد که از این «حجاب» و «روسری» تنها نامی به جا مانده است.
میزان دانشجویان دختر در دانشگاههای ایران در سال ۵۷ تنها ششدرصد بود. این میزان در سال ۲۰۲۰ بنابر آمار رسمی به حدود پنجاه درصد رسیده بود و بر مبنای همین آمار ۲۷درصد از هیئت علمی دانشگاهها را زنان تشکیل میدهند.
زنان ایران با وجود محرومیت چندین ساله از رقابتهای ورزشی، امروز نه تنها در بسیاری از رشتههای ممنوعه مانند فوتبال، کشتی، دوومیدانی و وزنهبرداری «تیمهای ملی» در ردههای گوناگون سنّی تشکیل دادهاند، بلکه با وجود محدودیتهای ناشی از پوشششان، در میدانهای ورزشی دنیا هم درخشیدهاند و صاحب عناوین چشمگیر میشوند.
زنان ایران در چالش و مبارزۀ خود با حکومت ایران، چنان سازمانیافته و گسترده پا به میدان گذاشتهاند که سالهاست در ایران از «جنبش زنان» نام برده میشود. در برنامۀ سازمان ما، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) که در سال ۲۰۱۳ تدوین شده است، از جنبش زنان به عنوان یکی از مؤلفههای اصلی جنبش دموکراسیخواهی یاد شده است. در این سند آمده است: «ما مبارزات زنان را پس از انقلاب، در قامت جنبشی پویا و ضد تبعیض جنسیتی در حوزه حقوقی، حقوق بشری و دموکراسیخواهی دیدهایم که ظرفیت تبدیل شدن به یکی از قویترین جنبشهای دمکراسیخواهی را دارد.»
جنبش زنان و جایگاه مستحکم کنونی آن در مجموعهٔ مبارزهٔ جامعهٔ ایران با نظام مبتنی بر استبداد دینی جمهوری اسلامی، صرفاً حاصل همین چهاردهه نیست، در تمام عرصههای مبارزۀ طبقاتی و سیاسی و اجتماعی یک صد سال اخیر ایران، زنان چپ نقش بارز و برجستهای داشتهاند. در همین رابطه، اجازه بدهید به صورت خیلی کوتاه از نقش تاریخی زنان چپ در این مبارزۀ خونین یاد کنم. از زمان آغاز مبارزات منجر به انقلاب مشروطیت ایران در بیش از صد سال پیش نیروهای چپ ایران پیشگام سازماندهی زنان برای مقابله با استبداد و تحقق خواستهای جامع انقلاب مشروطیت بودند. پس از آن نیز دو جنبش و تشکل اصلی چپ ایران یعنی حزب تودهٔ ایران و فداییان خلق ایران مهمترین و برجستهترین تشکلها و جریانات سیاسی موجود در جامعهٔ ایران بودند که مبارزه در راه رفع هرگونه تبعیض در مورد زنان و با هدف تامین و تضمین برابر حقوقی کامل زنان و مردان را از وظایف و اهداف اصلی خود قرار دادند. از جمله همین امر منجر به آن شد که هزاران زن به فعالیت در صفوف این دو نیروی سیاسی پرداختند.
در اولین گامها در راه تشکلیابی زنان، تشکل مستقل و غیردولتی زنان ایران، در سال ۱۹۴۳ با شعار «ما هم در این خانه حقی داریم» توسط حزب تودۀ ایران تشکیل شد. زنان بسیاری از هنرمندان، نویسندگان، شعرا و دیگر عرصههای اجتماعی با گرایشهای چپگرایانه و سکولار از دهۀ ۴۰ و ۵۰ میلادی میتوان نام برد که هنوز هم الهامبخش زنان و دختران جوان ایرانیای هستند که در زندانها کتابهایشان را میخوانند و سرودههایشان را زمزمه میکنند.
هرچند زنان ایران هنوز راه زیادی برای به دست آوردن برابری جنسیتی در پیش دارند و فراز و نشیب زیادی را پشت سر گذاشتهاند، اما دستآوردهایشان در این مدت نه تنها کم نبوده بلکه قابل تامل و مایۀ سرفرازی است.
اما زنان ایران نیز مانند همهٔ زنان جهان هنوز به پایان راه مبارزهٔ خود نرسیدهاند. چالشهای جهان امروز زنان را نیز با عرصهها و مشکلات و بحرانهای گوناگون اجتماعی مواجه میکند. راه سخت زنان برای رفع تبعیضهای اعمال شده در حق آنان و تأمین برابر حقوقی کامل متاسفانه هنوز به پایان نرسیده است. من شکّی ندارم که این مبارزه با پایداری مشترک همهٔ ما، روزی به این آرمان دیرین و عدالتخواهانه نائل خواهد آمد.
به امید هر چه زودتر فرا رسیدن آن روز!
بار دیگر روز جهانی زن را به همهمان تبریک میگویم و عزمی جزم در مبارزهٔ مشتکمان آرزومندم.
پروین همتی