زندگی این طور است کە برای پیشروی در عرصە یا عرصەهای اصلی، باید اصل ماجرا را چسبید تا در صورت پیروزی در آن، در حوزەهای دیگر هم دوبارە کنترل و نفوذ خود را بدست آورد.
بعنوان مثال آمریکا را ببینیم کە درست از زمان باراک اوباما با چرخش و تمرکز بر روی شرق دور و ادامە آن در زمان جو بایدن، کاملا بە این نتیجە رسید کە برای اینکە موقعیت خود را د سطح جهان احیاء کند، باید قبل از هر چیز شاخ چین را بشکند. فرض بر این است کە اگر در این حوزە موفق شد، آسانتر می تواند در خاورمیانە، آمریکای لاتین و آفریقا پروندەهای موجود را بە نفع خود برگرداند. اگر امروز بعنوان نمونە دل فرانسە را از خود رنجانیدە است و شکاف میان خود و اروپا را عمیق تر کردەاست، اما می شود در فردای پیروزی بر چین و رفع تهدید پیشروی آن، دل همگی را دوبارە بدست آورد.
جمهوری اسلامی هم زیرکانە همین گونە عمل کرد. از ابتدای حملات آمریکا بە افغانستان و عراق، بە جای برجستەکردن تهدیدات کوچک، جانبی و غیر اساسی بە خود مقابلە با ایالات متحدە چسبید. بە این ترتیب همە تمهیدات در این مسیر، ماهرانە چیدە شدند. آنان شاخ گاو اصلی را چسبیدند و می دانستند اگر آن را بشکنند، دیگران هم شکستەاند و در دایرە نفوذ آنها خواهند افتاد.
اما مشکل نظام جمهوری اسلامی در اینجاست کە آمریکا تنها یک نیروی خطرناک علیە منافع آن نیست، بلکە حفظ منافع نظام هم بە تنظیم رابطە با آن گرە خوردەاست. یعنی موجودیت نظام، هم بە مقابلە با آن بستگی دارد و هم بە رابطە با آن. در واقع باید همزمان در حالیکە با دست آن را پس می زند باید با پا آن را بطرف خود بکشد! نفوذ جهانی ایالات متحدە بر شریانهای اقتصادی، مالی و ارگانهای بین المللی اکونومیک، وجود رابطە با آن، و یا هماهنگ کردن خود با آن را بنوعی تجویز و تحمیل می کند.
بە بیانی دیگر، آمریکا ستیزی شمشیر دو لبەای است کە هم دیگری را می برد و هم خود را. و چە بسا خود را بیشتر از آمریکا ببرد.
می گویند در زمان باستان، بعلت رقابت میان ایران و یونان هیچ وقت ایرانی ها از فلسفە متکی بر عقل گرائی یونانی نخواستند متاثر بشوند زیرا کە آن را بمثابە تسخیر خود از درون توسط یونانی ها تلقی می کردند، اما فلسفە یونانی اساسی تر و مهمتر از آنی بود کە بشود بر آن چشم پوشید، و بە همین دلیل ابتدا ایرانی ها نجوم و علم طب یونانی ها را آموختند و بعدها بتدریج از طریق فارابی و ملاصدرا و ابن سینا فلسفە یونانی را هم بە میان خود آوردند، البتە در شکلی کە دوست داشتند. بعنوان مثال ابن سینا مانند یونانی ها دوست داشت کە از حکومت قانون سخن بگوید، اما قانونی کە منشاء آن را الهی می دانست! و در واقع این روح معنوی گرائی دینی بود کە هویت ایرانی را در مقابل روح عقلگرای یونانی تعریف می کرد، و آن را پاس می داشت.
حالا هم همان داستان است. ایران بە تکنولوژی غربی نیاز دارد، اما از مدرنیتە آن می ترسد زیرا آن را تسخیر خود توسط روح غربی می پندارد. البتە با این فرق کە در مرحلە کنونی تحریمها، امکانات تکنولوژیکی غرب هم مانند سویفت بر روی آن بستە شدە و عملا وضعیت مالی آن را فلج کردەاست. پس در حالیکە بشدت بە غرب نیاز دارد، اما ادامە خود را در ابراز دشمنی با آن باز می یابد.
جمهوری اسلامی شاخ آمریکا را چسبیدەاست، اما بنابر وضعیت پارادوکسال خود، برای شکستن آن، آن را نچسبیدەاست، بلکە برای رام آن با آن کلنجار می رود. و این احمقانەترین نوع ابراز دشمنی با حریف است.
می شود در زمینە روحی، درست مانند دوران باستان، مدرنیتە غربی را رنگ و بوی مذهبی زد، اما نمی شود در زمینە امکانات مادی برخورد روحی و معنوی کرد. با کسی کە امکاناتش بە تو فرصت می دهد باید عقلانیت بکار برد و وارد حوزە دو گانە همکاری و رقابت شد، نە دشمنی.