به جدّ می توان گفت که اکنون چندین سال است که مذاکراتی علنی بین ایران و امریکا بر سر موضوعات متعدد، و مقدمتاً بر سر پروندۀ اتمی جمهوری اسلامی ایران، جریان دارند. منظور همین اظهارات رسمی غالباً پرتهدید و شداد و غلاظی اند که مقامات دو طرف با آنها یکدیگر را علناً خطاب می گیرند؛ اظهاراتی که غالباً وسیعترین برد رسانه ای را هم پیدا می کنند. موضوع مستقیم این مذاکرات چیزی جز تدارک مذاکرات رسمی بین طرفین نیست.
در جریان این مذاکرات، مثل هر مذاکرۀ دیگری، طرفین مطالباتشان را اعلام کرده اند، خط قرمز کشیده اند، رجز خواند اند، پسروی و پیشروی کرده اند، حدود آمادگی شان را به دست داده اند، …، و منصفانه باید گفت که علی العموم مراقب بوده اند چنان عمل کنند که دور بعدی مذاکره منتفی نشود. البته در این چندسال کم پیش نیامده که طرفی از طرفین این مذاکرات در ارزیابی از رفتار طرف مقابل به راه خطا رفته باشد. مثلاً مدتها طول کشید تا امریکائیها پی ببرند که در رأس هیئت نمایندگی جمهوری اسلامی ایران چه کسی نشسته است. شاید توافق اکتبر ۲۰۰۹ بر سر معاوضۀ ذخیره اورانیوم ۲۰ درصدی ایران، که احمدی نژاد آن را نشان فرادستی جمهوری اسلامی در مناقشات هسته ای با غرب اعلام کرد و جشن اش را گرفت، و سپس به هم زدن این توافق توسط خامنه ای بایست پیش می آمد تا امریکائیها و به طور کلی غرب دریابند که رئیس هیئت مذاکره کننده از جانب ایران در موضوع پروندۀ اتمی همانا خامنه ای است. همچنین شاید بایست تحریهما دامن نفت و گاز و بانک مرکزی را می گرفتند تا مقامات جمهوری اسلامی دریابند که اولاً وابستگی اقتصاد جهانی به نفت ایران ضعیفتر از آن است که زیان چنین تحریمی مقدمتاً متوجه خود تحریم کنندگان گردد و ثانیاً وابستگی اقتصاد ایران به نفت همه جانبه تر و عمیقتر از آن است که به سادگی بتوان عواقب چنین تحریمی را دور زد و باز هم اقتصادی داشت.
بسیاری از ناظران این مذاکرات نیز، در ارزیابیهایشان از وضع، بی خطا نبوده اند. خطای اصلی آنان این بوده است که گاه اصلاً جاری بودن مذاکره را نمی دیده و یا انکار می کرده اند. حتی زمانی چاشنی “همۀ گزینه ها بر روی میز اند”، یعنی جنگ نیز از زمره گزینه هاست” را تا حد احتمال نخست در مناسبات میان ایران و امریکا پررنگ می کرده اند. حال آن که وقتی در مناقشه ای یکی از طرفین جداً بر عدم مذاکره مصرّ باشد، کافی و مرسوم است اعلام کند که اهل مذاکره نیست؛ چیزی که در تمام این سالها از زبان هیچ یک از طرفین شنیده نشده است. صحنه سازی ای صرفاً برای سرپوش گذاشتن بر عدم تمایل به مذاکره را دشوار بتوان سالهای مدید برپا داشت. واقعیت این است که در این سالهای مدید مذاکره ای میان ایران و امریکا، اما در زیر پوشش ضخیمی از قهر و هل من مبارزطلبی علیه یکدیگر، پیش می رفته است.
آخرین دور مذاکره علنی را در همین هفته های اخیر شاهد بوده ایم. این دور مذاکره را این بار اوباما گشود. او در آستانۀ سفرش به اسرائیل، در مصاحبه ای با یک کانال تلویزیونی اسرائیلی، اعلام کرد که “ایران پس از یک سال دیگر قادر به ساختن بمب اتمی خواهد بود”. با تمام قراین واقعی و ساختگی که برای تعدیل ظرفیت مخرب این مصاحبه یافته شده اند، این اظهارات در حالی که تنها دو هفته پیشتر از آن، اجلاس آلماآتا به تصریح طرفین با امید نسبی و گشایش روزنه هائی برای تفاهم خاتمه یافته بود و “آلماآتای ۲” در پیش است، ابداً سازنده و متوجه مراقبت از روزنه های امید آلماآتا نبودند. شأن نزول این اظهارات سفر روزهای بعدی اوباما به اسرائیل بود و زمینه سازی برای تسهیل تفاهم با مقامات اسرائیلی. اما نکته این است که موضوع مرکزی دیدار اوباما از اسرائیل ابداً موضوع پروندۀ هسته ای ایران نبود و بنابراین مسئولانه این می بود اگر اوباما زمینه سازی برای تفاهم با مقامات اسرائیل را بر موضوع مرکزی دیدارش با آنان استوار می کرد. با این حال اگر به اظهارات اوباما به عنوان اظهارات یک طرف مذاکره با ایران نگریسته شود، آن گاه این سخنان معنای دیگری می یابند: “شما و ما از یک فرجۀ یک ساله برخورداریم”. “شما می توانید، اما من هنوز چیزی در این مورد که همچنین می خواهید تا یک سال دیگر بمب داشته باشید نگفته ام”.
انتخاب زبان وموضوع نادرست توسط اوباما در آستانۀ سفرش به اسرائیل، مقامات ایران را نیز به برداشتی نادرست از هدف این سفر کشاند. در اثر این انتخاب مشخصاً خامنه ای به این برداشت رسید که موضوع اصلی سفر اوباما به اسرائیل تفاهم بر سر ایران و بازگذاشتن دست اسرائیل برای حمله به ایران است. هم از این رو او نخستین روز سال نو را موقع مناسبی تشخیص داد تا از این بگوید که “سردمداران رژیم صهیونیستی ما را تهدید به حمله نظامی می کنند اما خودشان هم می دانند و اگر نمی دانند بدانند اگر غلطی از آنها سر بزند جمهوری اسلامی، تلآویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد”. البته روشن است که این جمله شرطی است و با خاک یکسان کردن تل آویو و حیفا مشروط است به این که اسرائیل تهدید حمله نظامی به ایران را عملی کند. اما این نیز روشن است که تهدید با خاک یکسان کردن تل آویو و حیفا در واکنش به هرگونه حمله نظامی هم “تهدید مسئولانه ای” نیست. با این احوال معنای این سخنان نیز، به عنوان سخنان یک طرف مذاکره با امریکا، چنین خواهند بود: “ما پیشقدم حمله به اسرائیل نخواهیم شد”.
هم از این قرار است که وقتی سخنان روز نخست سال نو خامنه ای در چارچوب مذاکره علنی جاری میان جمهوری اسلامی و امریکا تحلیل گردند و از آن پوشش ضخیم قهر و چالش پالایش یابند، می توان در آنها درست همانی را دید که احمد توکلی دیده است: “… هر چقدر لازم باشد در خصوص ارتباط با آمریکا انعطاف خواهیم داشت، البته انعطافی که در جهت تأمین منافع ملت باشد”. احمد توکلی نمی گوید منظور مشخص از “تأمین منافع ملت” چیست. اما ابداً دشوار نیست که معنای مشخص “منافع ملت” را از متن سخنان خامنه ای استخراج کنیم. خامنه ای در سخنرانی اش ۳ بار، به تصریح خودش، کنه مطالبه اش از امریکا را بیان می کند:
۱- “اگر آمریکائیها صادقانه می خواهند قضایا تمام شود، راه حل پیشنهادی ما این است که در گفتار و عمل ، دست از دشمنی با ملت ایران بردارند”؛
۲- “اگر آمریکائیها واقعاً تمایل به حل موضوع هسته ای ایران دارند، راه حل آن نیز آسان است و باید به حق غنی سازی هسته ای ایران برای اهداف صلح آمیز اعتراف کنند”؛
۳- “آمریکائیها برخلاف اظهار دوستیهای ظاهری به ملت ایران ، از اوایل سال گذشته تحریمهای شدید و گسترده نفتی و بانکی را برضد ایران آغاز کردند و اصرار دارند که با وجود این اقدامات خصمانه ، دشمن تلقی نشوند”.
مورد نخست بیسار کلی است، اما موارد ۲ و ۳ حاوی مطالبات روشنی اند: تأمین حق غنی سازی و خاتمه دادن به تحریمها. خوب هیچ یک از این موارد تازه نیستند. پیشتر و در جریان چندین دور مذاکره رسمی، از استانبول تا آلماآتا، این دو مورد از زمره خواستهای مقدم جمهوری اسلامی بوده اند. آنچه در سخنان خامنه ای تازه است و در آن پوشش ضخیم قهر و چالش به اوباما ابلاغ می شود، اولاً همین است که سرانجام گفته شود: “البته من مخالفتی هم [با مذاکره دوجانبه با امریکا] ندارم” و ثانیاً موضوع حق ایران برای غنی سازی با تصریح “اجرای مقررات نظارتی آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز می تواند نگرانی ها را از بین ببرد” تکمیل گردد. ترجمۀ این سخنان می تواند آمادگی برای پذیرش پروتکل الحاقی باشد.
واکنش اوباما به سخنان خامنه ای را نمی توان تضمین حل و فصل مسالمت آمیز مسائل فیمابین تلقی کرد. اما این واکنش، ضمن تکرار “رتوریک” حاکم بر سخنان طرفین، بر “اولویت حل مساله هسته ای ایران از راه های مسالمت آمیز” و ابراز امیدواری دایر بر این که “فصل بهار زمینه ای برای آغاز حل مساله هسته ای و روند بهبود در روابط ایران و آمریکا باشد” هم کم تأکید نیست.