آزادی (هرچند موقت و به مرخصی آمدن) جعفر عظیم زاده فعال کارگری، علاوه بر مقاومت و ایستادگی خودش، نشان داد که اتحاد و انسجام و یکصدایی نیروهای آزادیخواه، می تواند به نجات زندانیان از زندان کوچک (اوین و..) منجر شود. با پیگیری و تمرکز روی آن، می توان آزادی قطعی را برای زندانیان حاصل نمود.
با توجه به این امر، می توان نتیجه گرفت که اتحاد و انسجام نیروهای آزادیخواه و یکپارچگی و همصدایی ِ آزادیخواهان در اقصی نقاط جهان، می تواند به آزادی های بزرگ بیانجامد.
می بایست این نکته را در نظر گرفت که «آرزوهای ما» اگرچه نیروبخش و زیباست، اما بین «آرزو» و «هدف»، تفاوت های اساسی وجود دارد. آرزو تا حدود زیادی «منفعل» است، اما «هدف» کاملاً فعال. مثلاً در «آرزو» همت و کوشش نقش چندانی ندارد. در «آرزو» فقط خواسته ی قلبی مطرح است بی آنکه برنامه ای برای تحقق آن ریخته شده باشد. اما در «هدف» کوشش و برنامه ریزی و برداشتن گام های مختلف در هر مرحله، نقش اساسی و کلیدی دارد. بدون برنامه و ترسیم نقشه ی راه، و بدون توضیح برای چگونگی پیمودن آن راه، رسیدن به آن و متحقق کردنش امکانپذیر نیست.
متاسفانه بعضی از ما، سالهای سال است که فقط «آرزوها» و «خواسته ها» ی خود را مطرح می کنیم و به آن لباس «هدف» می پوشانیم! درحالیکه برای تحقق آن، نه کوششی عملی و تاثیرگذار بخرج می دهیم، نه حاضریم مالی و جانی هزینه کنیم، نه برنامه ای داریم، نه تقشه ی راهی ترسیم کرده ایم، نه برای طی کردن راه، لوازم و ابزاری فراهم کرده ایم، و نه برای آینده و بعد از رسیدن به هدف، برنامه ریزی خاصی داریم، و نه حتی اصلاً انسجام و یکپارچگی در راه تحقق هدفهایمان!
نیروهای آزادیخواه باید توجه داشته باشند که با تئوری خالی، نمی توان به هدف رسید. تئوری هنگامی که نتواند به عمل تبدیل شود و نتواند خواسته ها و اهداف ما را تحقق بخشد، بی ارزش است.
«آرزو» و «تئوری» درحال حاضر آفت جان آزادیخواهی شده است. به این دو آفت، اگر عدم انسجام و پراکندگی نیروها را نیز اضافه کنیم، چیزی برای دلبستن به آینده ی روشن و فردای زیبا، برایمان باقی نمی ماند.
فردای ما، فردای ایرانیان، فردای همه ی ستمدیدگان، فقط وقتی میتواند زیبا و شاد و روشن باشد که هم خود ستمدیدگان ایستادگی و همت بخرج دهند و هم اتحاد و یکپارچگی بین تمامی نیروهای آزادیخواه حاصل شود.
یک نوازنده ی تنها در کوچه ای خلوت، هر چقدر هم زیبا بنوازد و هر قدر که سازش دلنشین و با کیفیت باشد، صدای سازش از دو کوچه بیشتر، گذر نخواهد کرد و شنیده نخواهدشد. اما وقتی تبدیل به یک ارکستر شود، می تواند شهری را پوشش دهد. ممکنست در یک ارکستر، نوازندگان سازهای مختلفی را بنوازند اما نت های اجرا، همه یکیست. درواقع هدف یکیست و بهمین دلیل اجرایی موفقیت آمیزتر و فراگیرتر خواهندداشت.
مهم نیست که تخصص افراد و مهارت آنها با هم متفاوتست، مهم اینست که این تفاوتها در چارچوب «اجرایی واحد و پرشور و موفقیت آمیز» بکار گرفته شود. اینگونه است که شاهکارهایی خلق خواهدشد که دنیا خواهانش می شود و اینچنین یکپارچگی و انسجامی، پیروزی حتمی را رقم خواهندزد. یعنی: «دوستیِ تفاوتها» برای «هدفی واحد و انسانی و زیبا!»