در کتاب “راە سوم”١ اثر آنتونی گیدنز، نویسندە بە نقل از دیوید میلر، مولف کتاب “در بارە ناسیونالیسم” می نویسد کە “ملت ها انجمن های داوطلبانە نیستند، بلکە اجتماعاتی هستند کە در آنها اکثر اعضاء متولد می شوند، زندگی می کنند و می میرند. اینگونە است کە ما با هم میهنانمان در سرنوشتی مشترک پیوند یافتەایم،…”
پس امر تعلق ملی، امری اتفاقی و کاملا بدور از ارادە انسانهاست. تعلقی کە پیش از تولد ما در انجمن خاصی بە اسم ملت از طرف کسانی پرورانیدە شدە، و بمحض تولد ما، در یک آموزش و یا تحمیل جمعی بە شهروندان تزریق می شود.
تعریفی کە شد در واقع معرف ک تعریف اجباری از هویت ملیست، اما تعریف دیگری هم از هویت ملی وجود دارد کە بر خلاف مورد یادشدە بنیاد سوبژکتیوی و یا اختیاری دارد. در این حالت، فرد خود انتخاب می کند کە بە کدام ملت تعلق داشتە یا نداشتەباشد. ارنست رنان، تئوری پرداز مشخص چنین نگرش و تعلقی است.
اما در میان تعلق اجباری بە یک ملت و تعلق اختیاری بە آن، فواصل معینی هم وجود دارند کە با تعاریف دیگری مشخص می شوند، از جملە با نوعی تلفیق از تعلق اجباری و تعلق اختیاری. در اینجا برای واضح شدن موضوع چند نمونە می آورم:
تعلق اجباری: تعلق فردی پاکستانی (بعنوان مثال) کە آنچنان این نوع تعلق در او اجباری شدە کە نمی تواند بە جز این، تعلق دیگری را متصور شود،
تعلق اختیاری: تعلق فردی مهاجر از پاکستان بە آمریکا. در این نمونە فرد مذکور کاملا خود را آمریکائی فرض می کند و هیچگونە احساس تعلقی بە گذشتە خود ندارد،
تعلق میانی: تعلقی دوگانە و یا پلورالی، فرد می تواند هم احساس پاکستانی بودن بکند و هم احساس آمریکائی بودن.
در دنیائی کە ما زندگی می کنیم، احساس تعلق انسانها بە ملت، بیش از پیش خصیصە فردی و ابژکتیوی می یابد. و این امر کاملا بە میزان بهرەمندی او از امکانات ملی وابستە است. در واقع، میهن دیگر مفهومی یکسویە از کشور بە فرد نیست، بلکە مفهومی برعکس (از فرد بە کشور)، و یا لااقل دو سویە است. میهن اگر شهروند خود را استثمار و سرکوب کند، مفهوم میهنی خود را تا حدود زیادی از دست می دهد، و می تواند منجر بە ایجاد نفرت در افراد و یا کوچ آنها شود.
در دنیای کنونی، بعلت پدیدە جهانی شدن و گستردگی ارتباطات، مردم بیشتر از پیش از نحوە زندگی در دیگر کشورها آگاهی یافتە و همین منجر بە تغییر نگاە ناسیونالیستی آنها شدەاست. خاک بمانند سابق دیگر مفهومی مقدس نیست. این انسان و حقوق اوست کە چنین جایگاهی را تصرف می کند. در واقع نقش انسان نسبت بە خاک و میهن برجستەتر می شود.
متاسفانە در دنیای کنونی شاهد آنیم کە در کشورهای بحران زدە، بویژە جوامعی کە در آن فقر و نبود حقوق انسانی بیداد می کند موج وسیعی از کوچ در حال اتفاق است. تازەترین مورد آن، یورش گستردە پناهجویان بە بلاروس و از آنجا بە سوی اروپا از طریق لهستان است. طبق برآوردەهای موجود در سایت “ئاوێنە” در سال جاری میلادی، ٣٧ هزار شهروند اقلیم کردستان خاک این دیار را ترک کردە و بە مهاجرت دست زدەاند.
نمونە کردستان عراق می تواند نمونە مهمی در مورد رابطە میان حس تعلق ملی اجباری و حس تعلق اختیاری باشد. در واقع جائیکە نتواند حس تعلق اجباری را از طریق ایجاد یک زندگی شایستە انسانی بە حس تعلق اختیاری برویاند، خود مفهوم ناسیونالیسم با بحران جدی مواجە می شود.
زیرنویس:
١ـ صفحە ١۵٣، متن فارسی