دو هدف برای مهندسان این انتخابات مهم بوده است. اول نشاندن شخص مناسب و از خود بجای آقای خامنه ای، چرا که خبرها نشان از بیماری حاد “رهبر” می دهد؛ و دوم تثبیت و گسترش موقعیت قدرتمند سپاه در دایره سیاست و سیاست گذاری و اقتصاد.
دستیابی به اولین هدف نیاز به مهندسی انتخابات مجلس خبرگان رهبری داشته و دومی مجلس شورای اسلامی را نشانه گیری کرده است. در این بازی قدرت، چهار ارکان مهندسی کننده، بشمول بیت رهبری، شورای نگهبان، سرداران سپاه با توان مالی افسانه ای و دست دراز و مخوف امنیتی شان، و دستگاه قضائی با ریاست همشهری مان آقای صادق آملی لاریجانی شرکت داشته اند. آنها که هر یک دارای تجربه و امکانات فراوان در رد و حذف غیر خودی می باشند، با هماهنگی های لازم دست به دست هم داده و اینبار مهندسی را تا حد فرمایشی کردن انتخابات به پیش برده اند.
هدف اول تقریبن حاصل شده است. چینش و رد صلاحیت ها آنچنان صورت گرفته که از هم اکنون تکلیف ترکیب مجلس خبرگان روشن است. نتیجه این خواهد بود که اگر در زمان حیات آقای خامنه ای برایش جانشینی تعیین شود، حتما فرد مورد قبول این کارتل سیاسی چهار عضوی، انتخاب خواهد شد. کارتلی که درحال حاضر تصمیم گیرنده اصلی در حیات سیاسی ــ اقتصادی کشور بوده و دقیقا در قد و قواره یک کارتل خواهان بە کرسی نشاندن برنامه های سیاسی ــ اقتصادی اش، بدون دادن نقشی تعیین کننده به دیگران است.
آنها می خواهد با خیال راحت و با برنامه ریزی از قبل، وارد فاز پسا خامنه ای شده و سرنوشت و آینده سیاسی شان را بیمه نمایند. و اگر فاکتور و یا بازیگر دیگری (مانند جنبش میلیونی مردم) وارد میدان نشود، این هدف از هم اکنون حاصل شده است. اینکه در آینده این کارتل باقی بماند یا نه، باید منتظر رویدادهای آینده بود.
دستیابی به هدف دوم، اگر خبرهای رسیده، دال بر اینکه سرداران سپاه خواهان سهم حداقلی ۱۸۰ نماینده در مجلس آینده شورای اسلامی می باشند، درست باشد؛ و با حذف فله ای کاندیداهای جناح اصلاح طلب، دیگر مشکل بنظر نمی رسد. اگر چه در این مجلس هم اقلیت “مخالف” کوچکی نمایندگی خواهد داشت. اما اکثریت مطیع این کارتل خواهد بود. با رسیدن به این هدف، موقعیت سیاسی سپاه، در کنار موقعیت بی بدیلش در اقتصاد کشور تثبیت خواهد شد و علاوه بر این هدف اصلی، هدفهای ریزتری مانند، جلوگیری از “بازی گوشی های” رئیس جمهوری هم ممکن.
بر این اساس برای اولین بار در حکومت جمهوری اسلامی، وجهه فرمایشی انتخابات بر دیگر وجوه آن، یعنی غیر دمکراتیک، ناسالم و غیر رقابتی بودنش، می چربد. اینبار با “دقت ریاضی” ترکیب و سهم هر یک از جناح های اصلی نظام در این دو مجلس، قبل از رای گیری مشخص شده است.
ولی چرا کارتل حاکم این چنین به مهندسی در این انتخابات پرداخته است؟ آنها از چه چیزی در هراس هستند؟ چه خطری را جلوی خود می بینند؟ پاسخ را در این دو وجه می توان دید:
الف ــ هسته اصلی حکومت دیگر تاب تحمل پس لرزه های یک انتخابات غیر قابل پیش بینی را ندارد؛ و ب ــ در نبود آقای خامنه ای با نقش تعیین کننده او بعنوان حلقه ارتباطی بین اعضای این کارتل سیاسی ــ اقتصادی و قضائی و داشتن نقش مهم عمود خیمه نظام، شرایط برای آن کارتل سخت و غیر قابل پیش بینی خواهد شد. و این خود از یک سو نشان از نازک شدن پایگاه اجتماعی نظام داشته، و از سوی دیگر ترس از برآمد مستقل و میلیونی مردم می کند. یعنی آینده بسود این کارتل نخواهد بود.
و دقیقا در همین دو حلقه ضعیف است که حکومت ضربه پذیر می باشد. اپوزیسیون واقعی و دمکرات با ایجاد هماهنگی و همکاری بین خود، با توجه به ضعف نظام، باید برای برآمد بعدی مردم در ابعاد میلیونی آماده شود.
حتی با انتخاب ولی فقیه جانشین آقای حامنه ای، و در زمان حیات او، دوران پسا خامنه ای دوران متفاوتی با اکنون خواهد بود. هیچ کس مانند او نمی تواند مانند او نقش خیمه عمود نظام را بعهده گرفته و تمامی جناح های حکومتی را با هدف حفظ نظام در کنار یکدیگر نگهدارد. نبرد قدرت بعد خامنه ای، بین نیروهای تشکیل دهنده این کارتل، در مقابله با ائتلافی از اصلاح طلبان، رفسنجانی و روحانی، تا حدف یکی از این دو طیف از ساختار قدرتی ــ سیاسی جمهوری اسلامی شدت خواهد گرفت. دیگر تقسیم قدرت بصورت فعلی ممکن نخواهد بود. یکی از این دو جناع باید کنار رود. طرفین بر این امر واقف بوده و بی دلیل نیست که یک طیف اینچنین دست به مهندسی و چینش انتخاباتی زده و طرف دیگر، بخصوص آقای رفسنجانی با زبانی تند به مقابله می پردازد. آقای رفسنجانی خطر را بیخ گوشش حس می کند. اگر طیف قدرتمند ولی فقیه خودش را بجای آقای خامنه ای بنشاند، دیگر این فرزندان رفسنجانی نیستند که باید بە زندان بروند، این بار نوبت خودش فراخواهد رسید.
یعنی دوران پسا خامنه ای فرصتی را برای نفس کشیدن مردم و اپوزیسیون بوجود خواهد آورد. اگر اپوزیسیون بخواهد و بتواند از آن استفاده نماید!
جامعه خواهان تغییر است. هیچ یک از جناح های حاکمیت در برنامه شان آن تغییراتی را که مردم آگاه و اکثریت جامعه می خواهد را نداشته و نخواهند داشت. حاکمان اصلی نظام بیش از همه بر این واقعیت آگاه هستند که با اولین تغییر جدی، تاریخ مصرف شان به پایان خواهد رسید و به همین دلیل در مقابل تغییرات جدی و دمکراتیک خواهند ایستاد.
آینده از آن نیروهای دمکرات و آکاه جامعه خواهد بود، اگر که نیاز زمان را دریافته و خودرا برای بعهده گرفتن این وظیفه آماده نمایند.
***********
هدف این نوشته وارد شدن مستقیم به بحث و بررسی و ارزش گذاری گفتگوهای جاری توسط نیروهای سیاسی با موضع گیری های متفاوت در این دور از انتخابات مانند؛ فراخوان برای شرکت همه جانبه در انتخابات، که بدون قید شرط توسط پاره ای از نیروهای سیاسی برای همه انتخابات داده می شود؛ سیاست تحریم در همه انتخاباتی که در نظام جمهوری اسلامی برگزار می شود؛ اتخاذ سیاست چند وجهی ی تحریم (یا عدم شرکت) در مناطقی که امکان رقابت وجود ندارد، یا اینکه نیروهای شرکت کننده همه از طیف راست و اصول گرا هستند، و همزمان شرکت هوشمندانه در آن مناطقی که رای مردم می تواند تاثیرگذار باشد، نبوده است. اگر چه آنهم درجای خود مهم و قابل توجه است. بلکه مقاله به بررسی، چگونگی، ابعاد و اهداف مهندسی در این انتخابات و دورنمای رویدادهای احتمالی بعد آن توجه دارد.
منوچهر مقصودنیا ۳۰.۱۱.۱۳۹۴