بزرگ ترین خطای محمد رضا شاه و اطرافیانش این بود که بجای حفظ و تداوم دست آوردهای انقلاب مشروطیت، حفاظت از آزادی و تحکیم دولت دمکراتیک نوپای دوره مصدق، آن ها را بر انداختند و دولت دیکتاتوری شاه محور دوره رضا شاه را احیا کردند و علیرغم برخی اصلاحات مهم و رشد جامعه در برخی عرصه ها، نخواستند حکومت و ساختارسیاسی حقیقی حکومت و جامعه را دمکراتیک کنند ودرنتیجه نتوانستند جامعه را در مسیر توسعه همه جانبه پیش ببرند. محمد رضا شاه تا چند ماه مانده به انقلاب همچنان به حکومت دیکتاتوری خود محور ادامه داد. به این ترتیب هم موجب سرنگونی حکومت خود و فروپاشی نظام پادشاهی شد و هم زمینه را برای سرکار آمدن آخوندها و تشکیل دولت دینی فراهم آورد.
سال ۱۳۵۵ فضای سیاسی تحت فشار دولت آمریکا باز شده بود، رکود اقتصادی وگرانی مسکن و خورد وخوراک و دیگر وسایل زندگی و برخورد خشن رژیم با گران فروشان و حاشیه نشینان و…ابعاد وسیتعری پیدا کرده بود، اعتراضات روشنفکران، وکلا و مردم بتدریج شروع شده و حکومت به سمت تضعیف و درگیری با مردم می رفت.
در چنین شرایطی نیروهای آزادیخواه اعم از نیروهای جبهه ملی، مجاهدین ، ما فدائیان خلق ایران و حزب توده ایران و دیگر نیروهای مشابه، نخواستیم حول آزادی، دمکراسی و حکومت دمکراتیک همکاری کنیم و کانون و شبکه مشترکی برای مشارکت موثر در مبارزات رو به گسترش مردم درست کنیم و نیرویی متشکل و مستقل از روحانیون و رهبری خمینی سازمان بدهیم. عدم همکاری و تشکیل تشکل سیاسی مشترک حول این آرزوها، اهداف و خواسته های ملی ومردمی بزرگترین خطای فکری، برنامه ای و سیاسی ما ودیگر نیروهای برشمرده بود.
همه احزاب، سازمانها وگروه های مطرح مخالف دیکتاتوری شاه در آن زمان، از سال ۱۳۵۶، هرکدام بطور جداگانه و به شیوه های مختلف و متفاوت، راه خود رفتند و میدان را برای روحانیون و بازاری ها و رهبری خمینی خالی گذاشتند و سر انجام در آستانه انقلاب بهمن، همه به رهبری خمینی تمکین کردند.
روحانیون رهبری جنبش را گرفتند و جمهوری اسلامی را جایگزین حکومت دیکتاتور شاه محور کردند.
ما فدائیان خلق ایران نیز که تن به رهبری خمینی نداده و در رفراندم ۱۲ فروردین ۱۳۵۷ به «جمهوری اسلامی ، آری یا نه » ، نه! گفته بودیم، درادامه راه، حول برخود با خط مشی قبل از انقلاب و جمهوری اسلامی اختلاف پیداکردیم. بجای مدارا و گفت و شنود باهم برای فهم همدیگر، کوشش برای شناخت بیشتر و عمیقتر شرایط جدید، پیداکردن راه برای حل اختلافات و رفع مشکلات واقعا موجود و بجای ایجاد شرایط، فضا و نهاد دمکراتیک برای مشارکت دادن برابر حقوق و دمکراتیک اعضای کل سازمان در تصمیم گیری، به شیوه عجولانه و غیر دمکراتیک بزرگترین سازمان سیاسی و سراسری چپ ایران را دچار انشعاب کردیم. به این ترتیب هم سازمان را تضعیف کردیم و هم در غیاب طرفین، زمینه را برای شتاب گرفتن بیراهه روی فراهم کردیم. (*)
همه احزاب وسازمان ها و گروه های مطرح که هرکدام بنا به دلایلی و به نحوی از انحا یا به دفاع از جمهوری اسلامی برخاسته بودند و یا با آن مبارزه می کردند، در همان یکی دوسال اول، مورد سرکوب حکومت قرار گرفتند و به مخالفین آن تبدیل شدند.
– واقعیت این است که اکثریت عظیم مردم، درآستانه انقلاب و دهه اولِ حکومت جمهوری اسلامی، بر این باور بودند که روحانیون و حکومت اسلامی، زندگی بهتری برای آن ها تامین کرده و آن ها را به رستگاری اخروی نیز هدایت خواهند کرد. ولی با مشاهده و تجربه کردن روزمره گفتار، رفتار، سیاست ها و اعمالِ ریز و درشت حکومت و دولت های ولی محور در سطوح ملی، منطقه ای و جهانی، بتدریج متوجه این حقیقت شدند که حکومت نه تنها آزادی، عدالت، پیشرفت و آسایش برای آن ها تامین نمی کند بلکه موجب تخریب دین و اخلاق شان نیز شده و می شود.
– ۴۰ سال است مردم هم شاهد و هم مورد آزار و ستم حکومت و حاکمان هستند. از بدو تاسیس جمهوری اسلامی تا کنون میلیونها زن ومرد معلم، کارگر، کارمند، ارتشی، دانشجو و استاد دانشگاه از محل کار به بهانه غیر مکتبی بودن، سنی ، غیر مسلمان ، بهائی و دگر اندیش بودن اخراج می شوند، نیروهای سیاسی و فرهنگی غیر خودی و بعدها خودی سرکوب می گردند، در تمامی امورزندگی دخالت، اقتصاد مورد تخریب و ثروت وسرمایههای طبیعی و ملی غارت می شوند. افزایش بیکاری و تداوم سرکوب، زندان واعدام و صدور انقلاب و تشنج افرینی در منطقه و در زمینه انرژی هستهای، تخریب روابط بین المللی و ایجاد خطرات جدید جنگ علیه کشور ادامه دارند.
- این فاصله البته حکومتی که خود را، حکومت کوخ نشینان و مستضعفان معرفی می کرد حکومت ملاها و مکلا ها و نظامی های مالدار چهره نما شد که ثروت طبیعی و ملی مردم وکشور را غارت و به یغما برده و می برد.
– دراین پروسه، مردم به تدریج با گفتار، رفتار ، سیاست ها ، وعده ها و اعمال چهره های انقلابی، سازندگی، اصلاح طلبی و اعتدالی حکومت آشنا شدند و آن ها را در جریان زندگی تجربه کردند. در عین حال در سیر زمان، شناخت و آگاهی مردم نه تنها نسبت به حکومت و چهره های حکومتی و دولتی بیشتر و عمیق تر شد بلکه درباره حقوق فردی و اجتماعی و نقش خود در تغییر و تحولات نیز بیشتر و ژرفتر شد.
تجربه و شناخت بیشترشهروندان از حکومت دینی، رهبران و روسای جمهوری و دیگر مسولین ولایت فقیه مدار از یکسو و آگاهی نسبت به حقوق شهروندی و اجتماعی خود از سوی دیگر موجب این شد که نگاهِ تقدس آمیز اغلبِ مردم نسبت به روحانیت و دیگرحکمرانان ولایت فقیه محور، بتدریج سست و خدشه دار شده و اعتقاد و اعتمادِ شان به آن ها فروبریزد.
لازم است تاکید شود که در این مدت زمان و دراین پروسه، نیروهای مدرن ، آزادیخواه و عدالت جوی کشور، علیرغم وجود فشار و سرکوب های مداوم و خشن حکومت، در برابر این همه ستم ، بیدادگری، غارت و تخریب، ساکت نبودند و هرکدام به نحوی به فعالیت بی وقفه در عرصه های محتلف فکری، فرهنگی، مدنی وسیاسی و مبارزه با اهداف، سیاست ها و روش های حکومت روی آوردند.
– در طی این سال ها تلاش ومبارزه بی وقفه برای تحقق آزادی ها و حقوق فردی و اجتماعی، برابر حقوقی زن ومرد، عدالت قضائی، عدالت اجتماعی، حفاظت از طبیعت و محیط زیست، صلح و تعامل و ارتباط با دولت های منطقه وجهان، رشد و گسترش یافته و در اشکال مختلف در مبارزات شهروندان و اقشار مختلف جامعه تجلی پیداکرد.
– شبکه های اجتماعی جدیدِ مختلف در جهت دفاع از حقوق کودکان، زنان، کارگران، معلم ها، حقوق بشر و حقوق شهروندی، حفاظت از طبیعت و محیط زیست، دفاع ازحیوانات شکل گرفته و گسترش یافتند و به وسیله مهمی برای فعالیت های فکری، فرهنگی، صنفی و اجتماعی و سیاسی نیروهای آزادیخواه تبدیل شدند.
– روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان مدرنِ آزادیخواه و کنشگران جامعه مدنی در کشور به لحاظ کیفی وکمی افزایش یافتند. نیازها و مطالبات شهروندان بویژه جوانان، زنان، کارگران و معلمان و دیگر اقشار و طبقات جامعه به شکل وسیعی در سپهر عمومی مطرح شدند.
– تلاش ومبارزه پی گیر و گسترده زنان، معلمان و کارگران و جوانان برای تامین خواستهای صنفی وحقوق وآزادیهای فردی واجتماعی خود علیرغم فشارهای حکومت و جلوگیری از آن ها گسترش یافته و در سپهر عمومی انعکاس یافتند.
– مشارکت اغلب مردم در سیاست و انتخابات – اعم از شرکت و عدم شرکت آگاهانه در انتخابات که هر دو بجای خود نوعی از مشارکت در سیاست هستند– آگاهانه و هوشیارانه تر شده است.
فکر و فرهنگ گفت و شنود برای شناخت وفهم همدیگر و پیداکردن زبان مشترک و مدارا میان اغلب نیروهای فکری وفرهنگی و نیز سیاسی کشور برای حل مشکلات مشترک بتدریج رواج و گسترش می یابد.
– و بلاخره در دیماه امسال جنبش اعتراضی بی سابقه در حدود ۱۰۰ شهر بوقوع پیوست.
واقعیت این است که این تغییر و تحولات ریز و درشت که بطور فشرده برآن ها اشاره رفت، بخش کوچکی ازتغییرات عمیقی است که در ۴۰ سال گذشته درجان جامعه جاری است.
ایران در کدام سمت قرار دارد و و چشم انداز کدام است ؟
کاهش وسیع پایگاه اجتماعی حکومت، پیدایش شکاف عمیق وبی بازگشت میان حکومت و مردم، تضعیف حکومت، پیدایش گسست و شکافهای بزرگ پر نشدنی میان نیروهای درون جمهوری اسلامی، گسترش اندیشه ها و خواست های آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی، حفاظت از طبیعت و محیط زیست در جامعه و فراهم شدن زمینه برای توده گیرشدن این خواسته ها و تقویت نیروهای مدافع آن ها، از مهمترین تغییرات و تحولات درجامعه است.
جامعه و کشورما سال های درازی است نیازمند آزادی، دمکراسی، عدالت اجتماعی، حفظ محیط زیست، دفاع ازصلح و منافع ملی و تعامل وارتباط با دولت ها و جهان است . حکومت شاه محور نخواست و نتوانست این نیاز را تامین کند. جمهوری اسلامی نیز در ۴۰ سال حکومت بر مردم وجامعه، در شرایطی که اکثریت بزرگ مردم، صادقانه حامی و پشتبان آن بودند، نخواست ایران را در مسیر تغییر و تحولات دمکراتیک و توسعه همه جانبه و پایدار و تامین زندگی بهتر قرار بدهد.
جامعه و کشورایران برای رهایی از وضعیت فلاکت بار وخطرناک و قرار گرفتن در مسیر توسعه همه جانبه و پایدار و تامین زندگی بهتربرای مردم و امنیت برای کشور، به آزادی، دمکراسی و تشکیل دولت مدرن دمکراتیکِ و مستقل نیاز دارد . این آرزو و نیاز ملی و مردمی دیرینه و امروزی جامعه و کشورماست.
امروز اگربخواهیم بطورفشرده، سطح رشد و نیاز مردم و جامعه و رابطه مردم با حکومت جمهوری اسلامی را توصیف کنیم می توان گفت؛ جان جامعه شکفته ایران مدت هاست که در جام جمهوری اسلامی نمی گنجد .
آقای خامنه ای و دیگر مسئولان ولایت فقیه محور، برای جلوگیری از نفوذ، پیشرفت و توده گیرشدن خواسته های آزادی، عدالت اجتماعی و دمکراسی در کشور، بویژه بعد ازاعتراضات و جنبش سراسری اخیر که جنبشی مردمی، حق طلبانه و ترقی خواهانه است، کوشش می کنند این تلاش ها را به دشمن ، به دولت ترامپ و دیگر دولت های خارجی نسبت دهند. در صورتی که ایشان و دیگر رهبران و مسئولان حکومت واقف هستند که فرایند وسمت گیری مدرن – دمکراتیک و عدالت خواهانه امروزی ، به پشتوانه صد واندی سال تلاش و مبارزهی زنان و مردان ایرانی و براثر ۴۰ سال مبارزه بی وقفه ایرانیان مترقی و آزادیخواه، از دل جامعه بیرون آمده و علیرغم فراز و فرود هایش، پیش می رود.
سخنی با نیروهای مدافع آزادی، عدالت اجتماعی و دمکراسی کشورمان
واقعیت این است که حکومت و رهبران و مسئولان حکومت جمهوری اسلامی، با تداوم و اعمال روش ها و سیاست های تا کنونی خود بر مردم وجامعه، مدت هاست زمینه را برای بحران های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی وسیع تر وهم جانبه تر فراهم می کنند و بتدریج بدست خود زمینه را درسمت انحلال یا فروپاشی حکومت خود، و خطرات بزرگ برای مردم وکشور مهیا می کنند.
صد واندی سال ازنهضت بیداری و انقلاب مشروطیت و تاسیس اولین مجلس و دولت متجدد – دمکراتیکِ نوپا، ۶۰ و اندی سال از سرنگونی دولت متجدد – دمکراتیک دوره مصدق، ۴۰ از سرنگونی رژیم متجدد – دیکتاتوری شاه محور و ۴۰ سال از تاسیس جمهوری اسلامی و حکومت آن برمردم وجامعه می گذرد .
اگردرسهای لازم را گرفته ایم چه می خواهیم بکنیم ؟
آیا دراین شرایط حساس ، هنوز وقت آن نرسیده که ، احزاب، سازمان ها و دیگر نیروهای فعال فکری، فرهنگی و سیاسی آزادیخواه، دمکرات و عدالت جوی مستقل از حکومت و مستقل از دولت های خارجی، در راستا تحقق آرزو و نیاز ملی- مردمی کشورمان و رفع خطرات خارجی ، حول اهداف مشترکِ آزادی ، دمکراسی و دولت دمکراتیک، دورهم جمع بشویم و کانونی ، شبکه ای و یا کنگره دمکراتیک مشترک و مستقلی بسازیم و در مبارزات مردم و روندهای سیاسی جاری درجامعه و حول کشور، مشارکت جدی و فعال و ایفاگر نقش موثری در سرنوشت جامعه وکشورمان داشته باشیم ؟؟
۴۰ سال قبل گمان بردیم وباصدای بلند و شورانگیزخواندیم : « چو دیو بیرون رود فرشته در آید » . اما دیو دگردر آمد و در آوردیم.
آیا هنوز و همچنان منتظر هستیم بازهم، فرشته ای، قهرمانی، رهبری، ملای خوش خط وخالی ، آقا زاده یا شاه زاده ای و این باربنام دمکراسی و توسعه از قعر تاریخ و یا از آستین دولت های خارجی درآید تا کشور ومردم مار را « نجات » و جامعه را «آزاد » و ما را دمکراسی بکند؟!
————————-
*-. اقلیت و جناح چپ سازمان اکثریت، سیاست مخالفت با جمهوری اسلامی ومبارزه با آنرا انتخاب و پی گرفتند ودرکوتاه مدت دچاراختلافات شدند وبازهم انشعاب کردند.
بعداز انشعاب، ما رهبری سازمان فداییان خلق ایران اکثریت از اواسط سال ۱۳۵۹، به تدریج به پیروی ازبرنامه و سیاست حزب توده ایران روی آوردیم ، از سال ۱۳۶۰ سر از بر نامه شکوفائی جمهوری اسلامی و سیاست به اصطلاح اتحاد و مبارزه در آوردیم تا اواخر سال ۱۳۶۲. از این تاریخ به بعد، برنامه و سیاست شکوفائی جمهوری اسلامی را به تدریج مورد بحث و بررسی نقد قرار دادیم. از سال ۱۳۶۳ به این سو این برنامه وسیاست کنار گذاشته شد و برنامه و سیاست جدیدی مبتنی بر تغییر و تحولات دمکراتیک و توسعه همه جانبه و پایدار و تشکیل نظام سیاسی و اجتماعی دمکراتیک در شکل جمهوری تدوین و جایگزین آن شد . ( برای اطلاعات و شناخت بیشتر دراین زمینه ، می توان به اسناد کنگره های سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت ) در سایت کارآنلاین مراجعه کرد ) .