جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳ - ۰۶:۲۹

جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳ - ۰۶:۲۹

حقوق ما: سال هشتم، شماره ۲۳۰
در این شماره: مجازات‌های جایگزین حبس، خدمات عامالمنفعه در مجازاتهای جایگزین حبس و امکان استثمار زندانیان، کاهش جمعیت کیفری زندان در پرتو مجازاتهای جایگزین حبس، تاثیر اجتماعی مجازات جایگزین حبس...
۲۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: سازمان حقوق بشر ایران
نویسنده: سازمان حقوق بشر ایران
روزای خونین: میان نامه های زندان و تئوری انقلاب
روزا رویزیونیسم را اندیشه ای مکانیکی و غیردیالکتیکی میدانست...او در کنار کارل لیبکنشت پایه گذار سازمان اسپارتاکوس بود که نطفه اصلی تشکیل حزب کمونیست آلمان در سال 1918 میلادی گردید....
۲۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: آرام بختیاری
نویسنده: آرام بختیاری
یگانه چارهٔ ما
در جهان مدرنی که به جای نزدیکی، دیوارهایی بلندتر میان انسان‌ها ساخته‌اند، چگونه می‌توان به آینده امید داشت؟
۲۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری
سقوط تاریخی دستمزد در مقابل طلا
کارگر یک ماه کار می‌کند اما کل حقوقی که می‌گیرد، کمی بیشتر از قیمت یک گرم طلا در بازار و کمتر از ۱۵۰ دلار آمریکاست؛ حال قدرت خرید چنین دستمزدی...
۲۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: نسرین هزاره مقدم
نویسنده: نسرین هزاره مقدم
در چشم انداز سبزِ نگاه تو
می دانم، چه بیهوده می گذرد، روزگار سخت و دلگیر، در دالانی تنگ و سیاه، اما امید در شریانهای زندگی جاریست
۲۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: حسن جلالی
نویسنده: حسن جلالی
دفتر کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
دوستان و رفقای گرامی مطالبی که در این دفتر ملاحظه میکنید، بخشی از اسناد مصوب کنگره بیستم سازمان، به اضافه پیام ها و سخنرانی های مهمانان آن است که آماده...
۱۹ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: ‌دبیرخانهٔ شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: ‌دبیرخانهٔ شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
تأثیرات سیاست‌های ترامپ بر حقوق زنان و اقلیت‌ها
در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، بودجه ایالات متحده برای صندوق جمعیت سازمان ملل متحد، که از برنامه‌ریزی خانواده در سراسر جهان حمایت می‌کند، قطع شد. چنین تغییراتی در سیاست...
۱۹ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو

رمانتیسم فلسفی، رمانتیسم اخلاقی، رمانتیسم سیاسی و رمانتیسم تشکیلاتی

اگر رمانتیسم فلسفی ژان ژاک روسو را با رمانتیسم مدرن آقای نگهدار مقایسه کنیم، باید گفت که روسو تغییرات و تحولات بنیادین تری را برای زمان خویش توصیه می کرد تا ایشان. روسو حکومت دولت شهری را به امپراطوریها ترجیح می داد، در حالی که ایشان در چهارچوبه امپراطوری اسلامی سید علی خامنه ای خواهان حکومتی قانونمدار حاکم عادل هستند

شک کردن، نقد چالشهای سالهای طویل مبارزه و آنالیز کردن آنها در بطن خود تحول، بالندگی و نو آوری و پویایی می آورد. بر عکس، بینشی که پایه های خود را از اول بر اساس نفی چالشهای گذشته، نه نقد بالنده آنها می گذارد، نتیجتا به بن بست فاجعه آمیزی خواهد رسید. اندیشه ای که نه با نقد، بلکه با نفی متافیزیکی مشی چریکی آغاز می کند، به حمایت بی قید و شرط در راستای مشی راه رشد غیر سرمایه داری از خط امام خمینی می کشد، بعید نیست که در راستای همان متدولوژی بینشی ارزشهای دنیای مدرن و مترقی امروزی را در بینشهای فلسفی دکتر سروش ها و احکام دینی جمهوری اسلامی ایران بیابد.

فکر میکنم این قطعه زیبا بخشی از شعر سیاوش کسرائی بود که در دهه های پنجاه گفت که “من مرگ هیچ عزیزی را باور نمیکنم”. آیا امکان چرخش بازگشتی برای فرجام این تراژدی تاریخی وجود دارد؟ شاید اکثر ماها فکر بکنیم که دیگر خیلی دیر شده است. در هر صورت نامه اخیر جناب فرخ نگهدار به آقای خامنه ای و بازتابهای آن در داخل جنبش سوسیال دموکراسی و جنبش چپ ایران بازتابی تقریبا صد در صد منفی بوده است. بلکه بتوان از آن هم فراتر رفت و به راحتی گفت که بازتاب آن در داخل جنبش سکولار و لیبرال دموکرتیک ایران هم کاملا منفی بوده است. به جرائت می توان گفت که این یک تراژدی تاریخی است که در شرف ظهور کامل خویش است. تراژدی تاریخی که در آن آقای نگهدار خود را از جبهه مدرنیته، سکولاریم، آزادیخواهی کنده و در حد مشاور اخلاقی سیاسی یا یکی از ایدئولوگهای ارتجاعی ترین بینش های فلسفی سیاسی تاریخ معاصر پایین آورده اند. تراژدی تاریخی که می توانست به جای فاجعه فعلی، در شکل اسطوره “نلسون ماندلا”ی ایران ظاهرشود.

به همان صورتی که فرخ با احساسات از تاریخچه حیات خود درسازمان و همسنگران بر زمین افتاده خویش در طول تاریخ صحبت کرده و حیات خود در خارج جنبش سوسیال دموکراسی و فدائیان خلق را غیر قابل تصور تلقی می کند، از دست رفتن هیچ رفیقی از این جبهه به سنگر جبهه مقابل برای جنبش سوسیال دموکراسی و جنبش فدائی خوشایند نیست. انتخاب عملا در اینجا با فرخ است. آیا در جبهه نلسون ماندلا می خواهد قرار بگیرد، یا در جبهه اف . دابلیو. دکلرک. وقتی که نلسون ماندلا و اف . دابلیو دکلرک قرار داد لغو آپارتاید را امضا کردند، اینجا یک توافق اخلاقی صورت نگرفت که در آن نلسون ماندلا از نظر اخلاقی جبهه آپارتاید را قانع کرده باشد که کار بدی می کنند. اینجا آپارتاید زیر چکمه های جنبش آزادیخواهی ضدنژادپرستی شکست خورده و به زباله دانی تاریخ سپرده شد. وقتی هنری کیسینجر با نماینده ویتنام شمالی قرارداد پایان جنگ ویتنام را امضا کردند، اینجا هم دو طرف یک توافقنامه اخلاقی به نفع نوع بشر در چهارچوبه نظام حکومتی جنگی ویتنام آن روز امضا نکردند. اینجا کسی طرف مقابل را از نظر اخلاقی قانع نکرد که “جنگ از نظر اخلاقی بد است”. آنجا آمریکا در ویتنام شمالی شکست خورد و ویتنام را به مردم ویتنام تحویل داد و کاسه کوزه خود را از آنجا جمع کرده و فرار کرد.

چرا دور می رویم، اگر با استدلال آقای نگهدار به تحولات شکوهمند “تونس” نگاه بکنیم، باید بگوییم که این سرنگونی طلبان همگی آشوبگرانی بیش نیستند که باید بن علی را بر سر کار خویش برگردانده و امپراطوری وی را مجددا مستقر بکنند و او را نصیحت اخلاقی بکنند که هزار فامیل خود را قانع بکند که دست از کنترل سیتم اقتصادی، ثروتهای کشور، نظام سیاسی، امنیتی، پلیسی کشور بردارند و ثروتهای غارت کرده خود را به مردم پس دهند و یک نظام دموکراتیک بر پایه رای مردم مستقر بکنند. آنها باید بنشینند و وقت با ارزش خود را تلف کرده نصیحتهای اخلاقی اشخاص منفرد را بخوانند و به آنها گوش دهند و شرایط مشارکت دموکراتیک سیاسی را فراهم گردانند.

اگر ایشان خود را در حد مانی پیغمبر و یا کنفوسیوس فیلسوف و یا بودا و یا شخصیتهای سیاسی فلسفی اخلاقی مثل گاندی قرار می دهند، هر کدام آنها در جایگاه ویژه فلسفی، اجتماعی و سیاسی خویش یک سری ارزشهای اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و حتی مبارزاتی را نمایندگی می کردند. گاندی در روش اعتراضی قانونی خویش به اعتراض مدنی معتقد بود. وی می گفت اگر قانونی غیرانسانی است، به آن پایبند نباشید و مجازید آنرا بشکنید. روش اصلاحاتی آقای نگهدار از نظر تاریخی حتی از زمان ماهاتما گاندی هم فرسنگها عقب مانده است. ایشان سرکوبگران چماق بدست و قاتلان نداها و سهراب ها را زیر چتر حفاظ خویش حفظ کرده و تظاهرات شکوهمند دموکراتیک مردمی را که در اعتراض به کودتای سپاهی ولایی صورت می گرفت به اتهام “ساختار شکنی” با خشونت ورزیهای حکومتی همطراز می شناسند.

اگر رمانتیسم فلسفی ژان ژاک روسو را با رمانتیسم مدرن آقای نگهدار مقایسه کنیم، باید گفت که روسو تغییرات و تحولات بنیادین تری را برای زمان خویش توصیه می کرد تا ایشان. روسو حکومت دولت شهری را به امپراطوریها ترجیح می داد، در حالی که ایشان در چهارچوبه امپراطوری اسلامی سید علی خامنه ای خواهان حکومتی قانونمدار حاکم عادل هستند. روسو توجه چندانی به نقش اعتراضی اتحادیه ها نداشت، بلکه خواستار اعمال اراده عموم به شیوه های توده ای بود. بر پایه اندیشه های آقای نگهدار اینجا نباید صحبتی از اراده سازمان یافته مردمی از طریق نهادهای اتحادیه ای، نهادهای سیاسی و ائتلافی نیست، تا چه رسد به اراده مردمی از طریق اراده توده ای. فقط و فقط در چهارچوبه نظام موجود و پذیرش بی قید و شرط و قانون مجاز آن و الطاف همایونی اعلیحضرت سید علی باید به تلاش قانونی پرداخت. ایشان این توصیه را به میلیونها جوان دانشگاه تمام کرده ای که تمام مابقی آینده عمر و آمال و آرزوهای خود را باید زیر چتر ولایی سید علی خامنه ای ها تلف بکنند تقدیم می دارند. این توصیه های ایشان تقدیم جنبش میلیونی زنان، جوانان، کارگران، و جنبش دموکراتیک ملیتها می کنند.

نظریات آقای نگهدار را اگر فقط در حد و حدود فلسفی در نظر می گرفتیم، قابل تحمل بوده و در همان چهارچوبه قابل آنالیز بوده و به آن می شد پرداخت. نظریات ایشان در عین حال شدیدا از ابعاد سیاسی و تشکیلاتی خاص خود برخوردارند. آیا شخصی که خود را در کارکرد عملی روزانه سیاسی به گنجی ها، سروشها، سازگاراها نزدیکتر می داند، تا همراهان سالهای طویل راه فدائیان خلق، می تواند در جبهه سوسیال دموکراسی قرار بگیرد؟ ابعاد سیاسی آن از این بابت می شود نگاه کرد که آیا در شرایطی که ما می خواهیم حکومت سیاسی را از نظر مضمونی متحول، سکولار و دموکراتیک بکنیم، یک نفر علنا می تواند هم در جبهه نیروهای مقابل ارتجاع، در عین حال در جبهه نیروهای تحول قرار بگیرد؟ کسانی که جایگاه خود را بعنوان مشاوران سیاسی آقایان خامنه ای و رفسنجانی و احمدی نژاد قرار داده اند، “البته اگر آن آقایان نظرات ایشان را بخوانند”، چگونه می توانند از حرکت تحولخواهانه آزادی، مدرنیته و عدالت اجتماعی که خواهان تغییر، تحول و تعویض همان حکومت هستند حمایت بکنند؟

فاجعه از آن هم فراتر می رود. ایشان نقش سیاسی تشکیلاتی یک سازمان سیاسی فراگیر و گسترده ای چون فدائیان خلق ایران اکثریت، که در کشوری با تب و تابهای سیاسی پر التهابی مثل ایران آرمانهای مردمی خویش را به پیش می برد، را کلا نفی می کنند. ایشان با این گفته خود که “نقش احزاب سیاسی فقط کسب قدرت است، و به همین دلیل آنها فکر می کنند همه رهبران آدمهای خبیثی هستند”، از یک طرف نقش احزاب سیاسی را در عصر کنونی نفی می کنند، از طرف دیگر رهبران همه احزاب سیاسی مردمی را متهم به توطئه چینی علیه “رهبران عادل جمهوری اسلامی ایران” می کنند. در خوش بینانه ترین حالت، ایشان نقش احزاب سیاسی را در حد یک کلاس درس آکادمیک فلسفی سیاسی دانشگاهی اشتباه گرفته اند.

از بابت بار تشکیلاتی گفته ها، ایشان فکر می کنند چون یک نفر حق عضویت خود را پرداخت می کند، در یک سازمان سیاسی چپ مدرن می تواند یا از عقابهای راست افراطی امریکایی، یا از اسلام ارتجاعی افراطی حمایت بکند، آب سرد بر دستان کسانی که چندین نسل از جوانان کشور ایران را زنده بگور کرده اند بریزد. هر حزب سیاسی بالاخره برای خود در کنار اعتقاد به آزادی اندیشه، یکسری پرینسیپهای اخلاقی، چهارچوبه های استراتژیک و تاکتیکی سیاسی برنامه ای و یکسری ارزشهای والای تشکیلاتی دارد. یک نفر به انتخاب خویش می تواند خود را در داخل و یا خارج این چهارچوبه ها قرار بدهد. یک نفر نمی تواند در آن واحد هم در داخل و هم در خارج این چهارچوبه های یک سازمان سیاسی قرا گرفته باشد.

اگر ایشان نقش احزاب سیاسی را فقط “کسب قدرت” می دانند نه تلاش در راه دستیابی به آمال و آرزوهای بالنده مردمی، خود چرا اصرار دارند با نقطه نظراتی کاملا مقابل آن در داخل چنین سازمانهای سیاسی حضور داشته و در خارج از چهارچوبه های برنامه سیاسی آنها فعالیت بکنند؟ اگر ایشان سازمانهای سیاسی را متهم می کنند که این آنها هستند که تلاش می کنند به همگان بباورانند که “حاکمان خبیث و اصلاح ناپذیر می باشند “، و خود را در کنار حاکمان “عادل” جمهوری اسلامی ایران احساس می کنند، بهتر است در مورد جایگاه واقعی خویش تصمیم روشنتری بگیرند. امروزه دیگر وابستگی رمانتیستی به جنبش فدائی دلیل بر این نمی شود که به موضعگیری کاملا مقابل با آن هنوز خود را در داخل آن جای داد.

به آستانه چهلمین سالگرد جنبش فدائی نزدیک می شویم. گرچه جنبش سوسیال دموکراتیک، جنبش چپ و خصوصا جنبش فدائی ازکمبود، یا عدم حضور شخصیت یا شخصیتهای اسطوره ای سمبلیک سیاسی مبارزاتی و اخلاقی در قید حیات رنج می برد، وجود چنین شخصیتهایی می تواند نقش جدی در گالوانیزه کردن جنبش سوسیال دموکراتیک، چپ و سکولار ازادیخواهی مردمی داشته باشد. عدم توجه به این مساله در شرایطی که چهره های سمبلک جنبش فدائی به دلایل تواضع شخصیتی یا دلایل دیگر در حاشیه قرار گرفته اند، موجب گسترش فراگیرتاثیرات مخرب چنین خلا سمبلیک در جنبش می گردد.

یک تراژدی تاریخی در شرف وقوع است. تراژدیی که پتانسیل آن را داشت که یک اسطوره تاریخی باشد. شاید خیلی ها معتقد باشند که این تراژدی به آن حدی از تکامل خویش رسیده که دیگر حالت بازگشت ناپذیر یافته است. شاید بطور قطعی گفت که دیگر پتانسیل اسطوره ای آن بعنوان سمبل زنده تاریخچه جنبش فدائی در آن کاملا در شرف نابود شدن می باشد. در نهایت امر روند آینده این تراژدی در دستهای خود اقای نگهدار می باشد. آنچه که برای جنبش فدائی و جنبش سکولار دموکراتیک در این مورد سوال بر انگیز است این است که اگر این سمبل تراژیک را در درون خانواده خویش احساس نمی کند، با آن چگونه باید رفتار خویش را تنظیم بکند.

تاریخ انتشار : ۶ بهمن, ۱۳۸۹ ۱۱:۱۸ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را شکل داده است. احترام به بزرگان هنر و ادبیات، وظیفه‌ای ملی و تاریخی است که پاسداشت فرهنگ و تاریخ ما را تضمین می‌کند.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات غیرانسانی دیگر صرف نظر از نوع اتهام یا انگیزه و اعتقاد محکومان، چیزی جز نابودی و ظلم نیست و باید برای همیشه از دستگاه قضایی حذف شود.  نه به اعدام، نباید فقط شعاری باشد، بلکه باید به منشوری تبدیل شود که کرامت انسانی و حقوق برابر را برای همه، فارغ از جنسیت و جایگاه اجتماعی، به رسمیت بشناسد.

مطالعه »
بیانیه ها

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را شکل داده است. احترام به بزرگان هنر و ادبیات، وظیفه‌ای ملی و تاریخی است که پاسداشت فرهنگ و تاریخ ما را تضمین می‌کند.

مطالعه »
پيام ها

پیام گروه کار روابط عمومی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به مناسبت برگزاری دهمین کنگرهٔ سراسری حزب اتحاد ملت ایران اسلامی!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) تلاش‌های مؤثرحزب اتحاد ملت ایران اسلامی در جبههٔ اصلاحات برای ایجاد تغییر در اوضاع اسفناک کشور را ارزشمند می‌داند. حضور پررنگ زنان در شورای مرکزی حزب شما، گامی شایسته در راستای تقویت نقش زنان در عرصهٔ سیاسی کشور است.

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

حقوق ما: سال هشتم، شماره ۲۳۰

روزای خونین: میان نامه های زندان و تئوری انقلاب

یگانه چارهٔ ما

سقوط تاریخی دستمزد در مقابل طلا

در چشم انداز سبزِ نگاه تو

دفتر کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)