نوروز بار دیگر بالهایش را بر فراز ایران مى گشاید. طراوت وعطر خاک همه جا را آکنده مى کند. بوى خوش طبیعت شهرها و روستاها را سرخوش مى کند. آرى نوروزاست وفصل رنگینى ها فرارسیده است. زمستان سرد و تاریک عمرش را بار دیگر به نیستى داده است. نوروز با سرخى آتش وزدودن زردى چهره ها مى آید. چهره ها و گونه ها قرمزمى گردد. نور، دل سیاهى را مى شکافد و روشنى را به کنج هاى تاریک مى برد.
مردم ایران با شادى به استقبال نوروزشان مى روند. نوروزى که براى مردم شادى و رنگینى طبیعت را مژده مى دهد. مردم نوروز را جشن مى گیرند. عیدى مى دهند وعیدى مى گیرند. سفرهء هفت سین مى چینند و دور آن جمع مى شوند؛ یاد رفته گان را در دل زنده مى کنند. جامه هاى نو بر تن مى کنند و به همدیگر سال نو را تبریک مى گویند. سال تازه را با امید به بهبودى آغازمى کنند. براى همدیگر سالى پر از سعادت را آرزو مى کنند. کدورتها را فراموش مى کنند و آغوش گرم را بر روى همدیگر مى گشایند. نوروز آمده است و روز نو را باید آغاز کرد. روزى پر از رنگارنگى بهارى. تخم مرغهاى رنگى در دست بچه ها مى چرخد. سبزه وماهى قرمزهم نشان رنگهایند.
اما نوروز در ایران زیر سایه حکومتى سیاه پوش برگزارمى گردد. حکومتى که رنگ دلخواهش سیاه است. چادرهاى سیاه تحمیل شده برتن زنان سمبل واقعى این رژیم است. دخترکان باید در لباسهاى تحمیلى تیره رنگ درمنظرها ظاهرشوند. حکومتیان جشنشان را در وحشت آفرینى و سیاهى حاکم برایران برگزار مى کنند. رنگارنگى دشمن سیاهى حکومتیان است. آنها رنگارنگى را بر مردم حرام کرده اند. سفرهاى رنگین مردم را خالى کرده تا رنگى درسفره ها نباشد. چهره هاى مردم را در وحشت و زردى نگه داشته اند تا قرمزى برگونه ها نباشد. زندان سیاه را بر ایران تحمیل کرده اند تا مردم را از آزادى استفاده از رنگهاى طبیعت محروم کنند.
امسال هم گرانى بسان سالهاى پیش جشن هاى نوروزى مردم را کم رونق کرده است. بیکارى و اجاره سنگین، سفرهء نوروزى بسیارى از مردم را از رنگینى تهى کرده است. وحشت بروز جنگ، چهره ها را در با اضطراب هم آمیخته است. دورى بسیارى از عزیزان هم بردل خانواده هایشان سنگینى مى کند.
حکومت اسلامى حاکم بر ایران نوروز را نمى خواهد. حال هم به اجبار برگزاریش را تحمل مِِى کند، آن را بدورازهرگونه جشن وشادى مردم مى خواهد. نوروز جشن رنگهاست و با سیاهى حکومت در تضاد است. نوروز و “فرهنگ” حاکمان اسلامى دو دنیاى دور از هم هستند. براى همین هم آنها سفرهء مردم راخالى نگه داشته و برگ سیاه را برتن بسیارى ازمردم ایران پوشانده اند. مبارزان را به بند کشیده اند تا در دامان طبیعت روینده و بالنده نباشند.
اما مردم ایران همراه طبیعت نوروزشان رنگین است. مردم ایران هفت سینشان را با سبزى و سرخى مى آرایند. لباسهاى رنگین برتن خود و فرزندانشان مى کنند و چهره ها را گلگون مى گردانند. سیاهى ها را به دور مى ریزند و زمستان را پشت سرمیگذارند. زمستان مردم مى گذرد و روسیاهى براى حکومت سیاه مى ماند.
مردم ایران با شادى به استقبال نوروزشان مى روند. نوروزى که براى مردم شادى و رنگینى طبیعت را مژده مى دهد. مردم نوروز را جشن مى گیرند. عیدى مى دهند وعیدى مى گیرند. سفرهء هفت سین مى چینند و دور آن جمع مى شوند؛ یاد رفته گان را در دل زنده مى کنند. جامه هاى نو بر تن مى کنند و به همدیگر سال نو را تبریک مى گویند. سال تازه را با امید به بهبودى آغازمى کنند. براى همدیگر سالى پر از سعادت را آرزو مى کنند. کدورتها را فراموش مى کنند و آغوش گرم را بر روى همدیگر مى گشایند. نوروز آمده است و روز نو را باید آغاز کرد. روزى پر از رنگارنگى بهارى. تخم مرغهاى رنگى در دست بچه ها مى چرخد. سبزه وماهى قرمزهم نشان رنگهایند.
اما نوروز در ایران زیر سایه حکومتى سیاه پوش برگزارمى گردد. حکومتى که رنگ دلخواهش سیاه است. چادرهاى سیاه تحمیل شده برتن زنان سمبل واقعى این رژیم است. دخترکان باید در لباسهاى تحمیلى تیره رنگ درمنظرها ظاهرشوند. حکومتیان جشنشان را در وحشت آفرینى و سیاهى حاکم برایران برگزار مى کنند. رنگارنگى دشمن سیاهى حکومتیان است. آنها رنگارنگى را بر مردم حرام کرده اند. سفرهاى رنگین مردم را خالى کرده تا رنگى درسفره ها نباشد. چهره هاى مردم را در وحشت و زردى نگه داشته اند تا قرمزى برگونه ها نباشد. زندان سیاه را بر ایران تحمیل کرده اند تا مردم را از آزادى استفاده از رنگهاى طبیعت محروم کنند.
امسال هم گرانى بسان سالهاى پیش جشن هاى نوروزى مردم را کم رونق کرده است. بیکارى و اجاره سنگین، سفرهء نوروزى بسیارى از مردم را از رنگینى تهى کرده است. وحشت بروز جنگ، چهره ها را در با اضطراب هم آمیخته است. دورى بسیارى از عزیزان هم بردل خانواده هایشان سنگینى مى کند.
حکومت اسلامى حاکم بر ایران نوروز را نمى خواهد. حال هم به اجبار برگزاریش را تحمل مِِى کند، آن را بدورازهرگونه جشن وشادى مردم مى خواهد. نوروز جشن رنگهاست و با سیاهى حکومت در تضاد است. نوروز و “فرهنگ” حاکمان اسلامى دو دنیاى دور از هم هستند. براى همین هم آنها سفرهء مردم راخالى نگه داشته و برگ سیاه را برتن بسیارى ازمردم ایران پوشانده اند. مبارزان را به بند کشیده اند تا در دامان طبیعت روینده و بالنده نباشند.
اما مردم ایران همراه طبیعت نوروزشان رنگین است. مردم ایران هفت سینشان را با سبزى و سرخى مى آرایند. لباسهاى رنگین برتن خود و فرزندانشان مى کنند و چهره ها را گلگون مى گردانند. سیاهى ها را به دور مى ریزند و زمستان را پشت سرمیگذارند. زمستان مردم مى گذرد و روسیاهى براى حکومت سیاه مى ماند.
دوشنبه ٢۹ اسفند ١٣٨۴ برابربا ٢٠ مارس ٢٠٠۶