شعار اصلی تظاهرکنندگان در برآمد روزهای ۲۵ بهمن و اول اسفند در تهران و تعدادی از شهرستانها، مشخصا متوجه راس قدرت بود. یعنی آقای خامنهای به عنوان رهبر رژیم اسلامی. این شعارها در روز ۲۵ بهمن داده شدند:
این ماه، ماه بهمنه / سید علی وقت رفتنه
مبارک، بن علی / نوبت سید علی
قاهره، بن علی / نوبت سید علی
مرگ بر دیکتاتور
مرگ بر استبداد
خامنهای بدونه / بزودی سرنگونه
خامنهای حیا کن / مبارک رو نیگا کن
چه تهران با موتور، چه قاهره با شتر، مرگ بر دیکتاتور
مبارک، بن علی / یه جا واسه سید علی
مصر و ایران بیدارند / از دیکتاتور بیزارند
سید علی برو/ پیش بن علی
در تظاهرات بعد از ۲۲ خرداد شعار “مرگ بر دیکتاتوری” داده میشد ولی در آن زمان شعار محوری نبود و آدرس مشخص آن هم لزوما به خامنهای بر نمیگشت. در آن زمان بخشی از شعارها متوجه احمدینژاد و دولت کودتا بود. اما شعارهای مردم در روز ۲۵ بهمن عمدتا روی شعار “مرگ بر دیکتاتور” و شعارهای دیگر با این مضمون که در بالا آمد، کانونی شده بودند. اکنون شعار “مرگ بر دیکتاتور” آدرس معین پیدا کرده است. آدرس رهبر نظام.
این شعارها قبل از ۲۵ بهمن نه توسط آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی مطرح شده بودند و نه در اعلامیههای سازمانهای اصلاحطلب آمده بودند. کانونی شدن شعارها روی علی خامنهای، از عملکرد او در طی دو دهه گذشته و به ویژه در جریان انتخابات ۲۲ خرداد و در ماه های بعد از آن و به جایگاهش در ساخت قدرت بر میگردد.
او کودتای انتخاباتی را همراه با احمدینژاد و سپاه مدیریت کرد، از احمدینژاد و عملکردهای مخرب او حمایت نمود، در مقابل تظاهرکنندگان که با شعار “رای من کو؟” به خیابان ها آمده بودند، ایستاد و فرمان سرکوب آنها را صادر کرد. او دستور داد که زندانها را از فعالین سیاسی و اجتماعی و از جوانان و زنان کشور پرکنند، به زیر شکنجه بکشند، سینه آنها را با گلوله بشکافند و یا به حبس های سنگین محکوم کنند. او نیروهای امنیتی و نظامی را بر جان و مال مردم کشور ما حاکم گرداند.
او مخالفین خود را به زنجیر کشیده، منتقدین خود را در درون نظام منزوی کرده، رهبران نمادین جنبش سبر را در خانهاشان به حصار کشیده، راه را برای یکهتازی نیروهای وحشی رژیم باز کرده و گام به گام قدرت را در دست خود متمرکز نموده است. او نه به مردم ایران پاسخگو است و نه به افکار عمومی جهان. او رژیم استبداد فردی شاه را بازتولید کرده و میخواهد به شاه و یا سلطان ایران تبدیل شود. مردم ما این امر را دریافتند و شعار خود را روی نفی دیکتاتور متمرکز کردند.
ولیفقیه پا را از کشور ما بیرون نهاده و در صدد مصادره خیزش مردم خاورمیانه برآمده است. او موج دمکراسیخواهی و مبارزه برای پائین کشیدن دیکتاتورها را “بیداری اسلامی” قلمداد کرده و تاثیرپذیری مردم این کشورها را از انقلاب اسلامی پیش کشیده است. در حالی که مردم این کشورها خواب را از چشم دیکتاتورها ربودهاند و دیکتاتورها را در تونس و مصر پائین کشیدهاند و اکنون مردم لیبی با مبارزه قهرمانانه در حال پائین کشیدن قذافی هستند.
جنبش اعتراضی هم بر خیزش مردم در خاورمیانه تاثیر گذاشت و هم از آنها تاثیر پذیرفت. بیتردید شعارهای مردم در روزهای ۲۵ بهمن و اول اسفند از قیام مردم تونس و مصر تاثیر گرفته بود. جنبش اعتراضی همانند مردم خاورمیانه، دیکتاتور حاکم برکشور را در نوک حمله خود قرار داد و خواستار برکناری آن شد.
در نوک حمله قرار دادن دیکتاتور حاکم بر ایران به منزله آن نیست که شرایط کشور ما با کشورهای مزبور مشابه است و غلبه بر استبداد با یک خیزش و در کوتاه مدت امکانپذیر میباشد. رژیم اسلامی، رژیم جان سختی است و عوامل متعددی وجود دارند که به پایداری و جان سختی آن کمک میکند. استبداد حاکم بر کشور را در مبارزه پیگیرانه و تدریجی باید فرسوده کرد، با اتخاذ سیاستهای مناسب شکافهای درون حاکمیت را تشدید نمود و در زمان مناسب به آن یورش آورد.
تونس و مصر بار دیگر نشان دادند که دیکتاتورها ماندنی نیستند. کشور ما هم در این میان استثنا نیست. ما شاهد روزی خواهیم بود که مردم ما بر دیکتاتوری غلبه کرده و دمکراسی را در آغوش خواهند کشید.