بر خاک شور یاس ترنم باران و شکوه گندم زار و
نفس صبح است
حضور دست های تو
ای گلوی هزار آوای زندانی.
بخوان به نام آزادی
در کوچه های آتش و خون
پر رنگ تر ز مرگ
از اوج تا حزین
تا شکست مرگ
در گوشه های ایرانی .
قلم
در سایه نام تو
ما نیز به ضیافت نشسته ایم
بنگر اکنون
بند ما
زنجیر ما کاسه ما
باز بنویس
تو ای محرم راز
قصه ای از شب بی روزن ما