برای چینیها خیلی اهمیت ندارد که دیپلماتهای امریکایی و مشتی از متحدان غربی آنها در ماه فوریه در المپیک زمستانی پکن شرکت نخواهندکرد. آنچه اهمیت دارد این است که روسها دارند میآیند.
سخن بالا یک بیان قراردادی نیست. واقعیتها از آن حمایت میکنند. طبق نظرسنجی انجام شده از سوی روزنامه گلوبال تایمز چین، اکثریت مردم چین به روابط خود با روسیه بیش از روابط با اتحادیه اروپا و قطعا بیشتر از رابطه با ایالات متحده ارزش قائلند. روزنامه گزارش کرد که چنین یافته ای حاکی از آن است که ” در نظر سنجی سالانه درطی ۱۵ سال، اولین باراست که روابط چین- امریکا در راس فهرست روابط دوجانبه مهم گلوبال تایمز قرار نمیگیرد.”
درحقیقت، درحال حاضر نوعی از ائتلاف بین چین و روسیه درحال شکلگیری است. این حقیقت که مردم چین به این امر توجه میکنند و ازحرکت دولتشان به سوی همگرایی بیشتر- سیاسی، اقتصادی، و جغرافی راهبردی- بین پکن و مسکوحمایت میکنند، حاکی است که اتحاد غیررسمی و بالقوه رسمی، راهبردی طولانی مدت برای هر دوملت است.
دشمنی امریکاییها با چینیها، آن گونه که چینیها میبینند، غیرقابل تحمل شده است، و به نظر میآید مردم و دولت چینی نه تنها هراعتمادی، هرچند ملایم به واشنگتن، بلکه به سیستم سیاسی آنرا هم از دست میدهند. ۶۶ درصد کل چینیها سیستم دموکراتیک امریکا- یا هرآنچه از آن باقی مانده است- را رد میکنند یا اعتقاد دارند که دموکراسی امریکا به شدت نزول کرده است. کنایه آمیز آنکه، طبق نظرسنجی انجام گرفته از سوی مرکز پژوهشی پو در سال ۲۰۱۹ و نظرسنجی دوباره از سوی نظرسنجی سیاست عمومی میشیگان در سال ۲۰۲۱، اکثریت بزرگی از امریکایی ها هم چنین نظرغمانگیزی درباره کشورخودشان دارند.
این امر ما را به دو نتیجه ممکن میرساند: اول، مردم چین به این زودیها برای یک دموکراسی مدل امریکایی فشار نخواهند آورد و، دوم، اعتماد چینیها به امریکا به این که کدام حزب سیاسی کاخ سفید یا کنگره را کنترل میکند وابسته نیست.
درحالیکه نظر منفی چینیها نسبت به امریکابی تردید آشکار است، اما پکن امیدواراست که جداییهای موجود در داخل اتحادیه اروپا به گسترش اقتصادی در یک منطقه ای که پر از فرصتهای مالی و سیاسی، و از این رو رشد راهبردی است اجازه دهد. این واقعیت عرصه دیگری از مشارکت بالقوه را برای چین و روسیه فراهم میآورد، همانطور که روسیه نیز مشتاق گسترش حضوردر داخل باز اروپایی با استفاده ازپروژه گازی نورد استریم ۲ هست که به تازگی تکمیل شد. اگرچه اروپا درحال حاضر با کمبود گاز مبارزه میکند، اما اروپاییها در این که آیا باید به روسیه اجازه داده شود، با داشتن چنین سلطهای بر نیازهای انرژی اتحادیه اروپایی نفوذ ژئواستراتژیک کلانی را ادعا کند دچار انشعاب هستند.
آلمان که درحال حاضر یک سوم گاز مصرفی خود را از روسیه- از طریق نورث استریم-۱- دریافت میکند نگران آن است که دادن اجازه به کار نورداستریم ۲ میتواند آن کشور را هم به تامین گاز روسی وابسته نماید. تحت فشار شدید واشنگتن، آلمان بین صخره و سنگ گرفتار شده است: آلمان برای حفظ حرکت اقتصاد خود به گاز روسیه نیاز دارد اما نسبت به تلافی امریکاییهاهم نگران است. دولت آلمان، روز ۱۶ دسامبر برای آرام کردن واشنگتن تهدید کرد که اگر روسیه به اکرایین حمله کند خط لوله جدید را مسدود میکند. اماآیا المان در وضعیتی هست که چنین درخواستهایی را مطرح کند؟
با این حال، واشنگتن به نظارت نزدیک براستراتژی گسترش به غرب روسیه و چین ادامه میدهد، و”تهدید” مطرح شده از سوی دوکشور را هشداربزرگی می بیند. جوبایدن رئیس جمهور آمریکا، در دیدار اخیرخود ازاسکاتلند برای شرکت در کنفرانس کاپ۲۶، با اشاره به تغییر آب و هوا، چین و روسیه را به “بیمسئولیتی” درباره ” موضوعی غول پیکر” متهم کرد. بایدن در سوم نوامبر گفت چین « قدرت نفوذ بر مردم سراسر جهان و اینجا در کاپ را از دست داده است. من به همین شیوه در باره روسیه هم میتوانم صحبت کنم.»
اما آیا چنین لفاظی ای هیچ تفاوتی ایجاد می کند یا متحدان سنتی متزلزل امریکا را به تحریم معاملات سودمند و فرصت های بزرگ اقتصادی ارائه شده از سوی دو غول درحال ظهورآسیایی وادارخواهد کرد؟
طبق اعلام یوروست، در سال ۲۰۲۰، چین به عنوان بزرگترین واردکنندۀ اتحادیه اروپا و سومین شریک صادرکنندۀ آن از امریکا پیشی گرفت. به علاوه براساس نوشتۀ مجله طبیعت، اکثر کشورهای اروپایی تا حد زیادی به منابع انرژی روسیه وابسته اند که برآورد می شود اتحادیه اروپایی نزدیک به ۴۰ درصد از گاز طبیعی خود را از روسیه وارد میکند.
در برابر این واقعیتهای تغییردهنده گسترده، به نظر میرسد امریکا درحال خروج از گزینهها است. همایش برای دموکراسی، سازماندهی شده از سوی واشنگتن در دسامر گذشته، فریاد نومیدانه ای برای جلب توجه به نظر میرسید همان طور که با تجلیل کشورهای دموکراتیک فرضی روبه رو شد. ۱۱۱ کشور در کنفرانس شرکت کردند. شرکت کنندگان دست چین واشنگتن بودند و کشورهایی چون اسرائیل، آلبانی و اکرایین را دربر میگرفتند. چین و روسیه، مستثنی شده بودند البته نه به خاطر فقدان اعتبارنامه دموکراتیک آنها- چنین کشورهایی اغلب هیچ ربطی به تعریف سیاسی شده “دموکراسی ” ندارند- بلکه به خاطر آنکه آنها، همراه با دیگرکشورها، باید درآخرین حرکت سلطه طلبانۀ امریکا منزوی میشدند.
کنفرانس، همان طور که انتظار میرفت، به تمرینی در بیهودگی تغییر یافت. لازم به گفتن نیست که امریکا در جایگاهی نیست که به کسی درس دموکراسی بدهد. اقدام به کودتا در واشنگتن از سوی ده ها هزار نفر رزمنده عصبانی امریکا در ۶ ژانویه ۲۰۲۱- منطبق با نظرسنجیهای مختلفی که گواهی میدهند آمریکاییها ” به نهادهای منتخب خود اعتقادی ندارند”- نشان دموکراسی امریکا رادر پایین ترین جایگاه درهمه زمانها قرار میدهد.
به موازات آنکه نومیدی امریکا – جدای از تحریمهای فزایندۀ بی ثمر، زبان تهاجمی وتکان دادن بیرحمانه کارت دموکراسی- در راهکارهایش رشد میکند، چین و روسیه به نزدیکتر شدن به یکدیگر درتمام جبهه ها ادامه میدهند. کین گانگ و آناتولی آنتونوف سفیران پکن و مسکو در واشنگتن درمقاله ای مشترک با عنوان” در رابطه با حقوق دموکراتیک مردم” ، که در مجله منافع ملی منتشرشده است مینویسند که همایش دموکراسی ” شاهدی از محصول ذهنیت جنگ سردی”امریکا” بود، که ” تقابل ایدئولوژیک و شکاف درجهان را، با ایجاد”خطوط جدایی ” جدید شعله ورخواهد کرد.” اما چیزهای بیشتری از رد دوطرفه دشمنیهای امریکا وجود دارد که چین و روسیه را نزدیکتر میکند. دو کشوربا ترسشان از ارتش امریکا یا چند تهاجم ناتو به هیجان نیامده اند. ارتشهای روسیه و چین قویتر وقویتر میشوند وهیچیک از دوکشور اضطرابی را که اغلب کشورهای کوچکتر، ضعیفتر و نسبتا منزوی در مورد تهدید مستقیم یا غیرمستقیم ارتش امریکا احساس میکنند را تجربه نمیکنند.
برای عقب نشاندن گسترش احتمالی ناتو، ارتش روسیه به صورت فعالی درحال گردآمدن در مناطق مختلف مرزهای غربی آن است. به سهم خود، ارتش چین روشن کرده است که هراقدام تحت هدایت امریکا با هدف به هم زدن تعادل قوا در تنگه تایوان میتواند عمل متقابل نظامی بی درنگی را تحریک کند. شی جین پینگ رئیس جمهور چین در ۱۶ نوامبر در دیداری مجازی با رئیس جمهورامریکا به بایدن هشدار داد که ” امریکا با آتش بازی میکند”. او تهدید کرد “هرکسی که با آتش بازی کند خواهد سوخت.”
ائتلاف چینی –روسی تا حد زیادی دفاع از منافع منطقه ای و بین المللی را هدف گرفته است، که در حال توسعه دائمی است. در مورد چین، این کشور اکنون عضو آن چیزی است که بزرگترین پیمان اقتصادی جهان تلقی میشود. همکاری اقتصادی جامع منطقه ای[۱]، که رسما در اول ژانویه افتتاح شد، بازاری جهانی را پوشش میدهد که بر حدود ۳۰ درصد جمعیت جهان بالغ میشود.
روسیه هم بر مبنای ائتلافهای متعدد منطقه ای و جهانی عمل میکند. یکی از این ائتلافهای نظامی سازمان پیمان امنیت جمعی[۲] (CSTO) است که اخیرا در عملیات ” حفظ صلح” در قزاقستان دست داشت.
از سوریه در خاورمیانه تا ونزوئلا درامریکای جنوبی تا مالی در آسیای غربی و ورای آن، تفوذ نظامی روسیه تا حدی افزایش یافته است که در سپتامبر ۲۰۲۱، مسکو با دو پرجمعیتترین کشورافریقا، نیجریه و اتیوپی قراردادهای همکاری نظامی امضا کرد که سلطه سنتی امریکا و فرانسه را در قاره افریقا به چالش میکشد.
چین و روسیه از قبل بر اساس مدلی منطقه ای و جهانی به صورت غیررسمی عمل میکردند که میتواند با سازمان منحل شده پیمان ورشو (۱۹۵۵-۱۹۹۱) ، که ائتلافی سیاسی و نظامی بین اتحادشوروی و کشورهای اروپای شرقی باهدف متوازن سازی ائتلاف ناتو به رهبری امریکا بود مقایسه شود. پیمان ورشوعلیه سلطه غربی به رهبری امریکا تلاش میکرد و محافظت ازمنافع اعضاء پیمان را در سراسر جهان عملی میکرد. به نظر میرسد تاریخ، اگرچه با نام های مختلف خود را تکرار میکند.
از لحاظ تاریخی، دوکشور روابطی دشوار و پیش ازقرن نوزدهم برخی اوقات روابط خصومتآمیزی داشته اند. در دوران نیکیتا خروشچف، پکن و مسکو حتی روابط با یکدیگر را گسستند. جدایی چین- شوروی ۱۹۶۰تا حدی تکان دهنده بود که دوقطبی جنگ سرد را ، که درآن چین به عنوان طرفی کاملا مستقل عمل میکرد تغییر داد.
اگرچه روابط دیپلماتیک بین پکن و مسکو در سال ۱۹۸۹ احیا شد، اما تا زمان فروپاشی شوروی همکاری بین دو کشورزیاد نبود. بهعنوان مثال، تصمیم سال ۱۹۹۷، برای هماهنگ کردن مواضع دیپلماتیک خود در سازمان ملل به تولد بیانیه مشترک درباره جهانی چند قطبی و استقرار نظم نوین بین المللی منجرشد . آن توافق بین روسیه و چین به بنیادهایی برای رشد فعالانه جهان چند قطبی منجرشد که اکنون پیش چشمان ما آشکار میشود.
واقعیت موجود- یعنی فشارهای امریکا، ناتو و اتحادیه اروپایی- روسیه و چین را به محکم کردن آرام، اما مطمئن روابط، به ویژه در جبهه های اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی وادار کرده است. آلکساندر گایوئف درنوشته ای در مرکز کارنِگی مسکوتوضیح داد که، طبق اطلاعات ارائه شده از سوی خدمات گمرکی فدراسیون روسیه، ” سهم چین در تجارت خارجی روسیه از ۱۰.۵ درصد در سال ۲۰۱۳( قبل از بحران اکرایین و تحریمها) به ۱۶.۷ درصد در سال ۲۰۱۹ و ۱۸.۳ درصد در ضربه همه گیری ۲۰۲۰رشد کرده است.”
به علاوه دو کشور تمرینهای نظامی بزرگ مقیاسی را با هدف تقویت امنیت و همکاری نظامی رشد یابنده دو کشور برگزار میکنند.
این روابط درحال حاضر نزدیک احتمال دارد در آینده نزدیک حتی نزدیکترشود، به ویژه آنکه چین خود را ناگزیراز متنوع ساختن منابع انرژی خود می یابد. این امر به دنبال تنشهای اخیر بین استرالیا، عضو ناتو و چین تبدیل به ضرورت فشارآوری میشود. درحال حاضر استرالیا تامین کننده اصلی گاز پکن است.
روسیه به خودی خود قطعا نمیتواند طرحهای غربی را شکست دهد. چین هم ، با وجود قدرت اقتصادی عظیم خود، نمیتواند یک بازی ژئو پلیتیکی با ائتلافهای سیاسی، اقتصادی و نظامی تحت رهبری آمریکای با این توان را بدون ائتلافهای محکم انجام دهد. هر دوکشور، از ساختن بدیلی برای ائتلافهای سیاسی، اقتصادی و نظامی تحت هدایت امریکا که با ناتو آغاز میشود سود زیادی میبرند. ضرورت ائتلاف بین روسیه و چین وقتی که ازمنظرفرصتهای مختلفی که وجود دارد دیده شود حتی مفید تر میشود: ضعف رشدیابنده در سیستم سیاسی خود امریکا، شکاف ها در داخل روابط امریکا- اتحادیه اروپا و کاهش قدرت خود ناتو. مثلا ترکیه، اگرچه عضو ناتواست، اما سالها درحال گسترش ائتلافهای ژئوپلیتیکی خود درخارج از پارادایم ناتو بوده است. ترکیه درحال حاضر در حال تحکیم رابطه خود با هر دوکشور روسیه و چین و در جبهههای مختلفی است. بهعنوان مثال ایران و کشورهای مختلف امریکای جنوبی، که به خاطر خود داری ازتسلیم به خط سیاسی واشنگتن هدف امریکا بوده اند، به صورت نومیدانه ای در تلاش یافتن متحدان غیرغربی برای حفظ منافع ، حق حاکمیت و اقتصادهای به شدت تحت تحریمشان هستند.
با این که هنوز ادعای آنکه چین و روسیه درشرف ائتلاف کاملی با ماهیت ورشو هستند بسیار زود است، اما هیچ دلیلی برای اعتقاد به آنکه همکاری بین دوکشور به زودی متوقف یا کند خواهد شد وجود ندارد. پرسش آن است که پکن و مسکو تاکجا خواهان همراهی برای محافظت از منافعشان هستند.
[۱] – همکاری اقتصادی جامع منطقه ای RCEP قرارداد تجارت آزاد بین کشورهای عضو آسِان است که کشورهای کامبوج، جین، استرالیا، برونئی، ژاپن، کره جنوبی، مالزی، اندونزی، فیلیپین، میانمار، سنگاپور، زلاندنو و ویتنام را دربر می گیرد- مترجم
[۲] – سازمان پیمان امنیت جمعی CSTO ائتلاف نظامی بین کشورهای منتخب پسا شوروی در اوراسیا است. منشا این سازمان در نیروهای مسلح شوروی قرار دارد که در نهایت با نیروهای مسلح کشورهای مستقل مشترک المنافع جایگزین شد. کشورهای قرقیزستان، تاجیکستان، قزاقستان، ارمنستان، بلاروس و روسیه عضو این سازمان نظامی هستند.- مترجم