رویکرد یک انقلاب
ایران قریب به ده روزی است که ارامش ندارد. انچه که در خیابانهای کشور میگذرد، بوضوح نامش انقلاب است، انقلابی که جوانان از هجده سال به بالا در تدارک ان میباشند. بیش از چهل سال است که حکومت ولایی در ایران خشونت کاشته اینک توفان درو میکند. توفانی با همه ظواهر انقلاب.
انقلاب یک زدوخورد حقیقی و طبقاتی میان دشمنان حاکم و مردمان فقیر شده است، چهره ان نیز در خیابانهای ایران در همه شهرها رویت میشود. جدا از دفعات پیش که نیروهای انتظامی تا بن دندان مسلح میدان دار بودند، اینک در برابر جوانان (چه مرد و چه زن) شجاع و عاصی شده، از بحرانهای اقتصادی، بازی های ابروباخته سیاسی، بگیرو بند و زندان و شکنجه و قتل میدان را خالی میکنند، پا به فرار میگذارند. این روحیه باید بهر صورت ممکن حفظ شود، کوتاهی ینی واگذاری میدان، متعاقبلا شکست آغاز!.
رویکرد قرن بیست یکم پس از فروپاشی شوروی و ماشین تبلیغات سرمایه داری-امپریالیستی تلاش داشت مفهوم انقلاب را در پخش شیرینی و دسته گل دادن به ماشین سرکوب دشمن معنا کند، اما ایران در حال حاضر بار دیگر رو به انقلاب بمعنای کلاسیک ان کرد، نشان میدهد که شیرینی و دسته گل دادن به نیروی انتظامی که برای درهم شکستن ان امده است، با مهر و محبت معترض دلسوز نمی شود، باید انرا درهم شکست.
در چنین رویکردی اینک نزدیک به صد شهر ایران خود را می ازماید. قتل مهسا امینی اتشی را شعله ور کرد، اتشی که ایران و منطقه نیازمند ان میبودند. تردید نیست که این اتش منطقه را فرا خواهد گرفت، بزودی شامل کلیه رژیم های دیکتاتوری در آسیا و اوراسیا خواهد شد. از این روی، تردید نیست که همه متحدا برای سرکوب آن خط و نشان خواهند کشید.
در روسیه و کشورهای پساشوروی همه چشمها به ایرانیان دوخته شده، همه نگاه ها به سمت ایران است، شاید غیر قابل تصور باشد، بسیاری از نشریات مترقی و ازاد اندیش روسی زبان، با حرارتی وصف ناپذیر حوادث امروز ایران را به تصور میکشند، کنایه وار مینویسند، از ایرانیان شجاع بیاموزیم که چگونه دیکتاتوری را به مصاف کشیده اند، که خود موجب میشود، کوتاه نیایم و با همین رویکرد به پیش برویم. نگاه جهان به ماست!.
در ده روز اخیر جهان مترقی با کمی بهت و شگفت زدگی شدید به ما می نگرد. ما، چگونه خواهیم توانست، یکی ازخشن ترین رژیم دیکتاتوری در جهان را سرنگون کنیم. برهمین منوال ما نیز دردو راهه آره یا نه، قرار گرفته ایم، نمیتوانیم جهانیان را نامید کنیم.
چه باید کرد؟.
بی تردید این خیزش مردمی، از نظر بازه زمانی بیش از همه خیزشهای قبلی طول کشیده، بمراتب مصمم تر وخشتن تر است. خشونت در امر انقلاب از بدهیات آن است، در امروز ایران سخن از انقلابات مردمی است، که با انقلابات مخملی تمایز بسیاردر رویکرد دارد.
رژیم در راستای بقای خود و متعاقبا سرکوب خیزش اخیر تلاش دارد انترنیت که یکی از وسایل اصلی هماهنگی میان معترضین است را ببندد، تا روند تسخیر خیابانها مهار گردد. در این راستا باید از تجارب گذشته بهرمند شد، مگر درسال پنجاه و هفت تلگرام یا اینستا گرام…. وجود داشت که دگرگونی به برایند نشست؟.
از انجایی که انقلاب مردمی است، رهکردها نیز باید ملی و سرتاسری باشد، بصورت دسته یا گروه جدا از هم نمی توان در پی سازماندهی این امر خطیر بود، امروز نیاز به اتحاد است، سنگ ها را فردا واکنیم.
باید دائما در صحنه حضور یافت، دائما شرایط را واکاوی نمود، مسیر و معنای شعارها را روشن کرد، مطالبات را هماهنگ کرد، از اتحادهای موقت نهراسید، پیروزی بر ضحاک زمان والاترین هدف است. اعلامیه ها باید هدفمند، معنادار، هماهنگ کننده باشند، از اعلامیه های احساسی و شعاری باید جدا فاصله گرفت. زمان، زمان بیان احساسات، شعارهای چندپهلو نیست، زمان عمل و کاربردی ترین پیشنهادات است.
یکی از کاربردی ترین پیشنهادات بسیج طبقه کارگر و فراخوان ان جهت آغاز اعتصابات سرتاسری است، بورژوازی و خردبورژوازی در رویکرد طبقه کارگر به اعتصاب ذی نفع نیست، موجب کاهش کسب و کار آنان میگردد، تنها چپ دراین میان توانایی کشیدن کارگران و کارکنان موسسات به اعتصاب دارد، تا رژیم را در تابوت تاریخ بسته بندی نماید!.
اردشیر قلندری و احمد بابایانی از مینسک