لیست سیاه جدید آمریکا:
سیاست آمریکا در مورد تحریم ها، سیاست استفاده توأمان از گاز و ترمز بوده است تا بتوان با سرعت کنترل شده و اندکی جلو رفت و اجازه نداد ماشین دور بردارد. چرا که بنظر آنها بدون فشار سنگین تحریم، نه شرایط مذاکره وجود داشت و نه اهرمی برای گفتگو و دست یابی به پیمانی مطلوب و درازمدت در مورد سیاست هسته ای حکومت ایران وجود خواهد داشت. با این وجود همان گشوده شدن دریچه کوچک و محدود لغو تحریم، به خطری برای از کار افتادن اهرم تحریم هاست. واکنشهای خشم آگین و گسترده دولت آمریکا نشان می دهد که خطر گشوده شدن این روزنه کوچک جدی است. اگر چنین اتفاقی بیفتد و صفوف دولت های مذاکره کننده با دولت ایران چند پاره بشود، دولت آمریکا از چندین جهت بازنده واقعی خواهد بود:
اولا فشارهای دولت اسرائیل و مخالفت مجالس کنگره و سنا چندین برابر خواهند شد. ثانیا رقبای آمریکا با خیز برداشتن برای نفوذ و تصاحب بازار پرسود ایران شرکت های آمریکائی را که بدلیل چندین دهه قطع رابطه از مزیت کمتری در بازار ایران برخوردارند به عقب خواهند راند. ثالثا و مهمتر از همه، بر سرمیز مذاکرات برای توافق پایدار با دولت ایران اهرم برنده ای در اختیار این قدرت ها برای چانه زنی و گرفتن امتیاز وجود نخواهد داشت. بی تردید چنین وضعیتی برای دولت آمریکا آنهم در شرایطی که انتخابات میان دوره ای برای انتخابات مجلس در پیش است، در حکم دهان سوخته و آش نخورده خواهد بود. انتقاد و هشدار دولت آمریکا به دولت سوریه در مورد کندی نابودی سلاح های شیمیائی در پی منتفی شدن اهرم حمله نظامی هم، دلیل مضاعفی برای دولت آمریکا شده که نباید بیش از اندازه و بطور زودرس اهرم های فشار را تضعیف کرد. تهدیدهای مقامات دولت آمریکا و بکار گرفتن زبان تهدید کلامی بخشی از تلاش برای ایجاد موازنه بین دیپلماسی و تهدید ا ست.
چنانکه در مورد ایران شاهدیم بنا به ضرب المثل از تو یک اشارت از ما به سر دویدن، در پی توافقنامه موقت و محدود ژنو و قبل از آن که باصطلاح مرکب آن خشک شود، شاهد هجوم بی سابقه هیأت های متعدد سیاسی و اقتصادی هستیم. خلاصه کورس رقابت برای داشتن سهم بزرگتری از کیک بازار ایران چنان بود که سخت دولت آمریکا را نگران ساخت و موجب هشدارها و اخطارهای جدی به بقیه دولت ها و هیأت های اقتصادی شد که مواظب باشند از حول حلیم توی دیگ نیفتند!. در این رابطه بویژه ابعاد خیز دولت و بنگاه های اقتصادی فرانسه و قرارداد بزرگ ایران و روسیه در مورد مبادله نفت و کالا که آمریکا و تلاش های ترکیه برای گشایش وسیع تر اقتصادی برجسته هستند. واقعیت آن است که در این عرصه دولت آمریکا عملا تنهاست و حتی متحدینی چون دولت انگلیس و یا دولت فرانسه نیز از او حمایت نمی کنند. کشورهای اروپائی بویژه انگلیس و ایتالیا و آلمان و حتی تا حدی فرانسه بر این باورند که نباید موقعیت دولت روحانی را هم چون زمان خاتمی در زمان بوش پسر با سیاست های تند و یکطرفه تضعیف کرد. به هر صورت دولت آمریکا برای که نشان دهد که آن اخطارها جدی است و با کسی حتی با دوستان و هم پیمانانش شوخی ندارد، در اقدامی جدید ناگزیر شد که برای بار دوم در بحبوحه مذاکرات افراد و شرکت های تازه ای را در لیست سیاه خود قرار دهد که با تهدید مقابله به مثل دولت ایران هم مواجه شد. در این رابطه چند نکته زیر برای مشاهده سیمای حاکم بر مناسبات بین المللی و زیر ذره بین قرار دادن آن واجد اهمیت است:
۱- یک جانبگی اقتصادی: فشارها و تهدیدهای تازه آمریکا بار دیگر ماهیت شکننده اجماع جهانی مورد ادعای دولت آمریکا در مورد بحران هسته ای و نظایر آن را نشان می دهد. واقعیت آن است که فشار یک جانبه اقتصادی ناشی از مراودات عظیم اقتصادی فی مابین دولت های اروپائی و آسیائی با آمریکا و تهدید یک جانبه به تنبیه و یا قطع حضور آنها در بازار آمریکا نیروی عمده پیش برنده تحریم های فراگیر را تشکیل می دهد. فشارهائی که شامل مهمترین اقتصادهای جهانی یعنی اروپائی ها و چین تا روسیه و ژاپن و برزیل و کره جنوبی و ترکیه و همه و همه شده که ماهیت آن جیزی جز سیاست یک جانبه گرائی اقتصادی، سیاستی که اهرم های اقتصادی – در قیاس با دوره بوش را که فشارهای سیاسی اهرم اصلی را تشکیل می داد و البته ناکارآیند هم بود- نقش اول را بازی می کند. این سیاست البته سیاستی است که تحت پوشش بحران هسته اایران در عین حال در خدمت تحمیل و تضمین برتری و هژمونی دولت آمریکا بر دیگر کشورها و در دیکته کردن سیاست های جهانی است. سیاستی که در عین حال کلاً با آموزه ها و ادعاهای بازار آزاد مورد ادعای این دولت نیز نسبتی ندارد. چرا که عملا داد و ستد جهانی را تحت الشعاع امیال یک کشور قرارمی دهد. درست باین دلیل که اهرمی برای تحمیل هژمونی دولت آمریکاست سایر قدرت ها راغبند که وقتی فرصتی چون توافق های ژنو و امثال آن بدست آید آن را خنثی و یا تضعیف کنند.
۲- نقش دولت ایران درحصول این اجماع: واقعیت آن است که نقش رژیم ایران (ازجمله دولت احمدی نژاد) نیز متقابلا در بوجود آوردن اجماع جهانی و راندن کشورهای اروپائی و یا منطقه ای به همراهی در اعمال تحریم هائی که دولت آمریکا آن را از نظر وسعت فراگیرش در سطح جهانی بی سابقه عنوان می کند، نقش کلیدی داشت. هیچ کسی باندازه خامنه ای و احمدی نژاد با سیاست های احمقانه و جنایتکارانه و البته تهدیدهای توخالی خود در ایجاد چنین وضعیتی که موجب صدور قطعنامه های متعدد سازمان ملل و نیز تحریم های بیرون از آن سازمان گشت، موثر نبوده اند. آنها سالها در منطقه کور حرکت کرده و بهترین دستآویزها را برای دولت آمریکا و اسرائیل و دیگران فراهم ساختند. یکی از احمقانه ترین کارهای آنها گزین وزیر نفت از سپاه بود که در لیست سیاه تروریستی قرار داشت و رژیم هرگز فکرنمی کرد که کفیر به ته دیگ درآمدهای نفتی برخورد. ابعاد جنایت ها و ندانم کاری ها تا آن حدی بود که امروزه مثلا با اعلام توزیع سبد کالائی مختصری از گوشت و چندکیلو برنج هندی و مقادیری روغن و تخم مرع، شاهد هجوم مردم مستاصل و گرسنه و نگران آینده در کشوری که صاحب یکی از بزرگترین منابع نفتی و گازی جهان است، هستیم که حتی حسن روحانی را وادار ساخت در برابرسوائی و شرمندگی به بار آورده و نیز فشار رقبا به پوزش خواهی نسبت به آن نوع توزیعی که این بدبختی و فلاکت عمیق را در معرض دید جهانی قرار داده است، به نماید. و حال آنکه آنچه که رقبا به آن حمله می کنند صرفا خواستار حذف صورت مسأله یعنی بدبختی و گرسنگی و استیصال گسترده است که درطی سالیان دراز حاکمیت انحصاری خود بوجود آورده اند. آنها بجای آنکه از مشاهده چهره های رنجور و آکنده از فقر و ناامیدی مردم شرمگین باشند از به نمایش درآمدن این دست پخت خود در انظارجهانیان خشمگین اند. به هر حال با هیچ ترفندی نمی توان دامنه فلاکت و فقر را که در طی این سالها بوجود آورده اند از چشم جهانیان پوشیده نگهداشت.
۳- نکته سوم آن است که شعف دولتمردان آمریکا در مورد ابعاد تأثیرات تحریم و بالیدن به آن و اقتدار خود و تهدید به کارگیری آن در ابعاد گسترده تر (چه توسط نمایندگان کنگره و سنا و چه توسط اوباما در صورتی که مذاکره با شکست مواجه شود) نیز یک سیاست عمیقا غیرانسانی و ضدبشری و شرم آوری است که نباید به آن میدان داد و اهرم آنرا تیز کرد. نباید به هیچ دولتی چه دولت خودی و چه دولت های رقیب اجازه داد که از سیاست گرسنگی دادن مردم و تحریم های مایجتاج حیاتی و بکارگیری اهرم اقتصادی برای اهداف و مطامع خود سود جویند. نابودی صدها هزار کودک عراقی در پیش از جنگ آمریکا و عراق که لکه ننگی بر وجدان بشریت است بقدر کافی شرم آور و جنایتکارانه بوده است که تکرارش را برای هیچ کشوری آرزو کرد.
فشار و مبارزه به دولت ها از جمله رژیم ضدانسانی و تبهکارجمهوری اسلامی را نباید به فشار به مردم تبدیل کرد. شیوه خالی کردن آب حوض برای صید ماهی مقصود، سیاستی که دولت های غربی در پیش گرفتند، سیاست شرم آوری است که هجوم مردم گرسنه و نگران ایران در مورد بسته های کمکی اخیر تنها گوشه ای از آن را برملا کرد. و این البته هیچ گاه به معنی نادیده گرفتن نقش حکومت اسلامی در ایجاد چنین وضعیتی نیست. جالب است اکنون شاهد همزبانی عجیب و یکدست نیروهای تندرو داخلی از سپاه و مصباح و نمایندگان تندرو مجلس با نومحافظه کاران و جناح های تندروداخلی آمریکا و دولت اسرائیل هستیم و این در حالی است که آنها همیشه هر نوع همزبانی ولو ظاهری مخالفان خود را دلیل سرکوب مخالفان و سندی بر نوکری و عامل نفوذی بودن شیطان بزرگ و سایر قدرت ها عنوان می کرده اند و اکنون خود بدجوری این در این تله خود فراهم ساخته گرفتارآمده اند!.
ناگفته نماند که رژیم ایران هم در داخل به نحو دیگری حرکت با ترمز و گاز را پیش گرفته است. چرا که او هم نگران گشاد شدن سوراخ تنگ سیاست مماشت با قدرت های بزرگ و تسری آن به سایر حوزه هاست که مبادا منجر به عقب راندن و شکستن تدریجی و فضای سنگین رعب و امنیت در سایر عرصه های اجتماعی و سیاسی که در طی سالیان دراز تنیده شده، گردد. بهمین دلیل با تمام قوا و خشم شاهد تشدید فشار به کارگران و فعالین و دانشگاهیان و روزنامه ها هستیم و با کوچکترین و خطا و اعتراضی سران دست نشانده قوه قضائیه و نهادهای امنتیی که امروزه به سنگر باصطلاح قانونی (چماق قانون) دولت موازی تبدیل شده اند برای تنبیه کارگران معترض و فعالان کارگری و یا گشوده شدن فضای بحث و گفتگو پیرامون عواقب فاجعه بار سیاست های هسته ای سخت به تکاپوافتاده و چنگ و دندان نشان میدهند. بهر حال شرایط تازه ای در فضای سیاسی داخلی و بین المللی ایران در حال پیدا شدن است. که استفاده سنجیده از این فرصت ها برای به چالش کشیدن رژیم و توانمندسازی پایه های جنبش، هوشیاری مردم و فعالین را می طلبد.
تقی روزبه
۲۰۱۴-۰۲-۰۸