چنین می نماید که سیاستمداران ما، هنوز موضع مشخص و معینی درباره ی زنان ندارند. عده ای می کوشند تا برای پیروزی در بازی های تبلیغاتی، حضور زنان را در استادیوم های ورزشی قانونی کنند و به زنان پست های کلیدی صدارت و وزارت بدهند و در مقابل عده ای دیگر زنان را در پستوی خانه ها می خواهند و به هیچ قیمتی حاضر به حضور زنان در عرصه های اجتماعی نیستند. البته در این میان خوب است اضافه کنیم که این مشکل، معضل تمامی کشورهای اسلامی است و باید رسم انصاف به جا بیاوریم و اقرار کنیم که شرایط برای تحصیلات عالیه زنان ایرانی در مقایسه با دیگر کشورهای اسلامی کاملاً متفاوت است، و دیگر از این نیز در ایران هر از گاهی قوانینی مبنی بر مساوات دیه و حق ارث وضع می شود، موضوعی که به کل از واقعیت دیگر کشورهای اسلامی فاصله دارد. اما همان انصافی که ما را به این قیاس رهنمون کرده، باید پاسخ گوی تفاوت تاریخی ایرانیان و اعراب نیز باشد، کدام دیل منطقی برای قیاس گرفتن بین زنان ایران و زنان عرب وجود دارد؟
این موضوع یک حقیقت مطلق است که زنان ایرانی باید از تحصیلات عالیه برخوردار باشند، چرا که در غیر این صورت میزان شعور و سطح درک جامعه به نیم تقلیل می یابد و جامعه ای که زنان آگاه نداشته باشد، در همه حال مریض و بی رمق باقی خواد ماند. چنین است که هر جامعه ای پیشرفتش را در گرو تحصیل و حضور بیشتر زنان می بیند، اما درست بر خلاف واقعیات تاریخی دنیا، از اوضاع و احوال این روزهای ایران چنین بر می آید که حکومت از زنان تحصیلکرده ی ایرانی بیمناک است و حضور اینان را آفتی برای امنیت و بقای حکومت خود انگاشته است.
امروز نزدیک به دو سوم جمعیت دانشجویان کشور را زنان تشکیل می دهند، اما آمار رسمی ایران، ۲۱ در صد این زنان تحصیل کرده را “بیکار” معرفی می کند، البته درصد اعلام شده طبق شواهد و قراین موجود صحت ندارد و این میزان در واقع رقمی نزدیک به چهل درصد است.
بنا بر گزارش دو سال پیش خبرگزاری مهر نیز، تحصیل زنان تاثیری بر روند بهبود اقتصادی ایران نداشته است. آری واقعیت چنین است که زنان تحصیل کرده ایرانی یا هرگز وارد اجتماع نمی شوند و یا با درآمدی بسیار ناچیز و زیر خط فقر به کار مشغول می شوند.
بی شک سیاستمداران ما اندیشیدن زنان را بر نمی تابند. تنها به همین دلیل است که زنان بسیاری به جرم “اندیشیدن” محاکمه می شوند. دو سال قبل، سردار اسماعیل احمدی مقدم که خواهر محمود احمدی نژاد را به زنی دارد، سخن از شیوه های جدید امنیتی به میان آورد و فهرستی تازه را به دستور کار نیروی انتظامی اضافه کرد. فهرستی که در میانش، ” به ستوه آوردن زنان و دختران” هم گنجانده شده بود.
از همان زمان بود که عده ی بسیاری از فعالین حقوق زنان و بچه های کمپین یک میلیون امضاء به زندان افتادند و تحت شکنجه قرار گرفتند. دلارام علی، مریم حسینی خواه، جلوه جواهری، خدیجه مقدم و آذر منصوری شاید از جمله ی مشهورترین قربانیان این ناانسانی باشند. همان زمان بود که ماهنامه ی معتبر زنان هم از پس فعالیت ۱۶ ساله توقیف شد، آن هم به جرم ” خطر برای سلامت فکری جامعه.
با وجود تاسف بسیار از این رفتار ناجوانمردانه، باید بگوییم که کاش این تراژدی به همین جا ختم می شد. آری برای آنچه بلا و آزار و اذیت که پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری بر شیرزنان پاک ایران زمین رفت، دگر نه واژه ای هست و نه همانندی در تاریخ معاصر. حال دگر بر همگان روشن است که نیروهای امنیتی چه بر سر دختران و زنان ما در کهریزک ها و اوین ها آوردند. ترانه ها و نداها از یاد ما نرفته اند و نخواهند رفت. تصاویری که از سیزده آبان به دنیا مخابره شد نیز حکایت از آزار بیشینه ی زنان در روز سیزده آبان داشت و اخبار موجود نیز مبتنی بر این است که بیش از یک سوم افرادی که در روز سیزدهم آبان دستگیر شده اند و همچنان در بازداشتگاه های جمهوری اسلامی به سر می برند را زنان تشکیل می دهند.
این طور که پیداست، در ایران امروز هر از خدا بی خبری که لباس پلیس بر تن می کند، به خود اجازه می دهد به زنان ما توهین کند و آنان را مورد شکنجه و آزار و اذیت روحی و جسمی قرار دهد. این همه آزار و اذیت و شکنجه به کدامین گناه؟ آیا پاسخ انسانی که حق طبیعی و انسانی خویش را طلب می کند، چوب است و باتوم و چماق؟ آیا این نگاه تحقیر آمیز به زن، آمده از همان رأفت اسلامی است که آقایان داد سخنش را می راندند؟
آقایان شما را که نه گوشی خریدار پند مانده و نه چشمی بینای واقعیت، اما خوب است این نکته را بدانید که به قول جامی بزرگ؛ پری رو تاب مستوری ندارد… آری آقایان! این موضوع را خوب بدانید که نه شما و نه هیچ نیروی دیگری نمی تواند در مقابل نیروی طبیعت ایستادگی کند.