از فحوای بیانیه و مدعیات گفتاری و قلمی اعضای همگرایی جنبش زنان این مخرج مشترک نتیجه می شود که جنبش همگرایان زن، علیرغم گوناوندی مکاتب و مشی های سیاسی اعضای تشکیل دهنده اش، در کلیت خود، جنبشی مطالبه محور است. این معنا را می توان در بیانیه همگرایان به وضوح دریافت کرد. اگر چه ترکیب امضا گذاران پای بیانیه رنگین کمانی است از حضور شخصیت ها، نامها، و نحله ها. لهذا وزن و حضور نیروهای زبده ی جریان های تاثیرگذار جنبش زنان (اعضای موسس کمپین یک میلیون امضاء و کمپین قانون بی سنگسار، کانون زنان نواندیش ایران، و…) در این همگرایی، از دیگر طیف ها شاخص تر می نماید. مطالبات مطرح شده در بیانیه، در هیئت کلی و انضمامی خود، طرح اساسی ترین خواسته های زنان ایران است. از قرائن و مقتضیات متن بیانیه ـ خاصه جزوه تشریحی ـ به نظر می آید که همگرایان زن، مصمم بوده اند تا آنجا که مقدورشان بوده، بخش های هر چه وسیعتری از مطالبات حقوقی و حتی صنفی زنان ایران را در افکار عمومی برجسته سازند.
مطالبه محور بودن، پیش از هر کلام و نقدی، این معنا را در فرهنگ عمومی روشنفکران ایران افاده می کند که جنبش همگرایان، در ماهیت و فعلیت، کنشی مدنی ـ غیر سیاسی ـ است لذا می تواند با مشروعیت قابل فهمی، از تنگنای طبقه متوسط و امراض مزمن خرده بورژوازی عبور کند و به عرصه های صنفی و حقوق سندیکایی زنان شاغل بپیوندد. چفت و بست با جهان مزدبگیران، و باورپذیر کردن این رابطه ی حساس حیاتی، سویه های متفاوت پیکار سنگر به سنگر را به همگرایی خواهد افزود، سپس از مفصل بندی تازه در روابط همگرایی می توان بهره مند شد و از برخورد انفعالی در مقابل انواع بیماریها منجمله اپیدمی «نگاه به بیرون»، که بر ائتلاف قبلی (یک میلیون امضا) مسلط شده بود، پرهیز کرد.
برداشت واقعگرای اعضای همگرایی از مضمون فعلیت فکری و پراتیک اجتماعی این حرکت نوین ائتلافی، طبیعتاَ میدان عمل و رفتار کنشگرانه این ائتلاف را با دیگر ائتلاف های مشابه (که صرفا در میدان تنگ«حقوق خانواده» و در قشرهای بالادستی خرده بورژوازی کشور عمل می کردند) متفاوت می کند و در سویه های مختلف، تشخّص می بخشد. لذاست که میدان عمل جنبش همگرایان برای کسب مطالبات، متوسع تر.
شاهد و دلیل این تفاوت، خواسته های مصوب و منعکس در «جزوه تشریحی» همگرایی است. در جزوه تشریحی، از میان مطالبات کثیر مطرح شده ی زنان طبقه متوسط، ایضاَ چند اصل مهم در باره مطالبات زنان کارگر شاغل (مزد و حقوق بگیران) نیز نگاشته شده، با این وجود، «سازوکاری» برای جذب و همکاری زنان کارگر و شاغلین بخش خصوصی و سایر اقشار مزد و حقوق بگیر، در همگرایی پیش بینی نشده است یا اگر شده، در متن های منتشر شده، نیامده.
این ابهام ـ ایضاَ ضعف تاریخی ـ در پراتیک اجتماعی همگرایان، در ائتلاف های قبلی (منجمله در کمپین یک میلیون امضا) هم وجود داشت. موضوعیت این تنگدستی و ضعف انکارناشدنی در ائتلاف کمپین یک میلیون امضا با این شعار که تغییر «قانون خانواده» به نفع همه اقشار زنان خواهد بود توجیه و انکار می شد. ولی اکنون که اکثر قریب به اتفاق رهبران اصلی کمپین یک میلیون امضاء در جنبش همگرایی هستند و اعضای موسس کمپین قانون بی سنگسار و «کانون زنان نواندیش ایران» هم حضور دارند پس امکانی به وجود آمده که طشت رسوایی این ضعف تاریخی جنبش زنان ایرانی، پس از چند دهه غفلت، بر آفتاب آید و به مهمیز چالش کشیده شود تا برای رفع آن در همگرایی جنبش زنان چاره ای نمایان گردد.
دورنمای همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات: با امضای بیانیه همگرایی جنبش زنان، در اجلاس عمومی این ائتلاف شرکت کردم. در آن اجلاس با رنگین کمانی از چهره های گوناگون و شاخص از تمامی گرایشات فکری جنبش زنان ایران، رو به رو شدم. این همه تنوع و گوناوندی، هر بیننده ای را به وجد می رساند و به آینده جنبش امیدوار. من در ائتلاف سال گذشته که برای خارج کردن لایحه دولت احمدی نژاد (لایحه خانواده) از دستور کار مجلس شکل گرفت حضور نداشتم ولی مسائل و حواشی آنرا به دقت پی می گرفتم. آن ائتلاف نیز وسعت داشت، طیف های متنوعی را در خود جای داده بود ولی نه به این گستردگی و تنوع رنگین کمانیِ همگرایان.
در اجلاس عمومی همگرایان زن، شاهد موارد متنابهی از پیش نهاده ها و گونه های خلاق پراتیکی بودم که اغلب شان سویه اثباتی داشت و از هدم دیگران پرهیز می کرد. هر یک از خانم های عضو همگرایی، سعی می نمود مدافع حقوق اساسی زنان میهن اش باشد. در آن اجلاس، گفتارهای برآمده از تجارب عملی اعضاء به کررات به میان کشیدند، برداشتم این بود که برای تصمیم سازی در این ائتلاف، همه اعضا و فعالین همگرایی زنان، فارغ از دستگاه فکری و خاستگاه اجتماعی شان به راحتی می توانند به اندازه سهم خود در شکل دهی به مسیرهای حرکت همگرایی، موثر و تعیین کننده باشند. برای به کرسی نشاندن عقائدشان به چانه زنی بپردازند ـ که خیلی ها در آن روز، پرداختند ـ بطور آزادانه داوطلب قبول مسئولیت ها شوند، با حفظ استقلال برج و باروهای فردی و عقیدتی شان، مسئولیت های مختلف را پذیرا باشند، و… با همه این ساخت های مثبت که با استاندارد های جهانی (که برای سنجش دموکراتیک بودن یک جنبش به کار می رود) انطباق دارد اما بدیهی است که وجود این روابط افقی، خاصه در ایران گر چه محقّ و محتوم است اما کافی نیست. با تاسف و صراحت باید گفت که در آن جلسه عمومی هرگز بحثی در باره ایجاد سازوکارهای مناسب برای ارتباط با شاغلین و مزدبگیران، مطرح نشد. لهذا این سکوت ناآگاهانه، یک ضعف همیشگی در حوزه پیکار مدنی جنبش زنان ایران است که بالضروره شایسته ی تصحیح و بازخوانی.
«سر برون آوردن گُل از درون برف»: ترسیم آینده ی ائتلاف همگرایی جنبش زنان بدون واکاوی این مانع تاریخی، در ابهام قرار خواهد گرفت. برای ورود به حوزه کاوش، می توان با این پرسش آغاز کرد که همگرایان زن، بطور کلی چه برنامه ای برای ادامه فعالیت شان بعد از انتخابات دارند؟ آیا این نوزاد، طول عمر خود را از دوره کوتاه انتخابات ریاست جمهوری، فراخ تر دیده و تعریف کرده است؟
پاسخ به این پرسش از آنرو محتوم است که اگر لازم باشد همگرایی پس از پایان دروه انتخابات ریاست جمهوری ـ فارغ از انتخاب این یا آن کاندیدا ـ به حیات خود ادامه دهد، از پذیرش مولفه های جدید دموکراتیک و کارکردی (در روش، و در حوزه ساختار روابط خود) ناگزیر است. می بایست درب های جنبش را بر ورود زنان شاغل و کم درآمد گشود، قدرت را به تساوی میان طبقات تقسیم کرد، زنان مزد و حقوق بگیر و تولیدکنندگان ـ ایضاَ زنان کارآفرین ـ را به همکاری و همگامی فراخواند. پیکار مدنی را به ارزشهای طبقه کارگر متصل کرد.
حضور زنان کارگر در همگرایی جنبش زنان، از نفوذ اغراض و امراض خرده بورژوایی (که اندام زیبای کمپین های قبلی را سوزاند) مانع خواهد شد و سلامت نفس را برای رشد موزون این ققنوس برآمده از خاکستر ائتلاف های قبلی، تضمین خواهد کرد. امید که چنین باشد.
۴ خرداد ١٣٨٨