پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۳

پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۳

در دور دوم انتخابات، با رای " نه" به جلیلی شرکت می‌کنیم!
اگر در دور اول "نه" به شرکت در انتخابات، شاکله نظام ونظارت استصوابی را هدف قرار داد و در همه ارکان نظام و در دل و جان مردم تاثیر خود...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
نویسنده:  گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - داخل کشور
حزب دمکراتیک مردم ایران: نه به جلیلی!
در دور دوم انتخابات، دو نامزدی که در برابر هم قرار می‌گیرند، هر چند در وفاداری به نظام جمهوری اسلامی و ولی فقیه مشترک‌اند، اما به لحاظ اهداف، گرایشات، تعلق...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
چرا به پزشکیان رأی می دهم!
در ارتباط با چرایی عدم استقبال توده‌ها در مشارکت انتخاباتی دلایل متعددی را می‌توان شمرد ولی بدون شک تمامیت‌طلبی، اقتدارگرایی و قشریت دخیل در هستۀ مرکزی قدرت سیاسی نقش مهمی...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: محمود کرد
نویسنده: محمود کرد
باز هم انتخابات، باز هم دفاع از منافع ملی، هم استراتژی هم تاکتیک!
عدم شرکت در این دوره می‌تواند تاکید مجددی باشد بر یک اقدام ثابت شده. اما اگر بپذیریم که چینش و مهندسی این‌چنینی انتخابات با همهٔ اهدافی که به دنبال داشته...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سهراب ایران
نویسنده: سهراب ایران
ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!
تا نظام جمهوری اسلامی پابرجا است وضع را نمی‌شود از این بهتر کرد اما می‌شود بسا بدتر کرد. براندازی نه فعلا ممکن است نه فعلا مطلوب. آیا انتخاب میان بد...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ياسر ميردامادی
نویسنده: ياسر ميردامادی
اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا
هستهٔ سخت قدرت، بر اساس منافع خود و بر پایهٔ یک خطای محاسباتی رضایت داده است که انتخابات را حداقل نیمه‌رقابتی کند. جامعه زخم‌های عمیقی از سیاست‌های حاکمیت بر روح...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سياوش - ايران
نویسنده: سياوش - ايران
دلایل فراخوان «ث ژ ت» برای دادن رأی به برنامه «جبههٔ نوین مردمی»
«ث ژ ت» هرگز خود را در پناهگاه مخفی نکرده است و همواره حتی به قیمت تحمل ضربات شدید مواضع شجاعانه‌ای که لازم بوده را اتخاذ کرده است؛ به عنوان...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان ف. دوردانی
نویسنده: برگردان ف. دوردانی

زندگی در موصل در یک سال گذشته، تحت حاکمیت داعش

شبه نظامیان دولت اسلامی در پیشرفتی برق آسا در ژوئن 2014 موصل، دومین شهر بزرگ عراق را به تصرف خود در آوردند. در اینجا ساکنان شهر تجربه های یک سال زندگی خود تحت حاکمیت این گروه شبه نظامی را به اشتراک می گذارند.

شبه نظامی های دولت اسلامی در پیشرفتی برق آسا در ژوئن ۲۰۱۴ موصل، دومین شهر بزرگ عراق را به تصرف خود در آوردند. در اینجا ساکنان شهر تجربه های زندگی خود تحت حاکمیت این گروه شبه نظامی را به اشتراک می گذارند.

دکتر فیراس قالب، ۴۵ ساله، عصب شناس، پدر دو فرزند

موصل از ماه ها قبل از خزیدن شبه نظامی های دولت اسلامی به داخل شهر بر لبه آتشفشان بود. دولت شیعه بغداد همیشه به موصل بعنوان یک مرکز فعالیت بعثی ها نگاه می کرد، بدون شک چون بسیاری از افسران ارشد در زمان صدام موصلی بودند.

زمانی که داعش کنترل موصل را به دست گرفت، با افراد محلی محترمانه رفتار کرد، تمام ایستگاه های بازرسی ارتش را پاک و جاده هارا باز کرد. مردم به چشم های خود ایمان نداشتند که مشاهده می کردند در شهر نه ارتش شیعی، نه دستگیری و نه رشوه وجود نداشت.

من در مسجدی برای نماز جمعه حضور داشتم که امام داعش گفت: “بعد از نماز همه شما باید تعهد تابعیت خود به خلیفه البغدادی، امیر خود را اعلام کنید”. من و بسیاری دیگر خواستیم فرار کنیم و از تعهد تابعیت خودداری کنیم، اما شبه نظامی هایی که از مسجد محافظت می کردند مارا متوقف کردند. امام گرفتن بیعت را آغاز کرد و ما ناچار بودیم بعد از او تکرار کنیم: “ما تابعیت خود را به امیر، که باید از او اطاعت کنیم و علیه او قیام نکنیم اعلام می کنیم.”

امام در جمعه دوم گفت: “خلیفه البغدادی برای ترک مسیحی های موصل تا بعدازظهرروز شنبه ضرب العجل تعیین کرده است. ما از کشیش های آن ها خواستیم بیایند و در باره مالیاتی که باید به ما پرداخت کنند صحبت کنیم و آن ها رد کردند”. یکی از دوستان مسیحی من دکتر و کلیسارو بود. من از او پرسیدم: “چرا کشیش های شما ملاقات با داعش را نپذیرفتند؟ او پاسخ داد: “کشیش های ما تجربه وحشتناکی از داعش در سوریه دارند. در حلب دو کشیش برای مذاکره با آن ها رفتند و هرگز باز نگشتند. کاملا ساده است اعتمادی وجود ندارد”.

به مسیحی ها سه گزینه داده شد: یا اسلام بیاورند، یا از موصل فرار کنند یا کشته شوند. دوست مسیحی من به من گفت که خانواده های مسیحی بسیاری در های البکر در موصل مسلمان شدند، چون فقیر بودند و نمی توانستند از عهده فرار به اربیل برآیند.

بیمارستان ها اخاذی از دکترهایی را که از عهده شرایط غیر عادی بر نمی آمدند، به ویژه دکتر های زن و پرستارها که باید تمام وقت حجاب می پوشیدند، آغاز کردند. بیمارستان من هم پر از شبه نظامی های داعش بود که تمام اطاق های عمومی بیمارها و کارمندهای پزشکی را دیدبانی می کردند. بیمارستان از متخصص بیهوشی خالی شد که ما به طور عمده برای شبه نظامی های داعش که در طی نبرد زخمی شده بودند استفاده می کردیم. بعضی از نظافتچی های بیمارستان که با داعش برای گرفتن اختیارهایی همکاری می کردند، به دکتر هایی که از قاعده ها اطاعت نمی کردند، هشدار می دادند. اگر دکتری دیر می کرد هر کسی می توانست فریاد بزند که “کله ات را با کفش هام خرد می کنم”. تمام دندانپزشک های زن از درمان مرد ها وبالعکس ممنوع شده بودند. من به پذیرش هر دو جنس در بیمارستان و کلینیک خصوصی ام عادت داشتم، اما من با کابوس شلاق در ملاء عام [آشنا] بودم. من یادداشتی نوشتم و آن را روی در آویزان کردم: “تنها مرد ها را معاینه می کنم.”

دیدبان های داعش در بیمارستان به من گفتند که بعنوان تنها عصب شناس در بیمارستان اجازه دارم هر دو جنس را معاینه کنم. من خودداری کردم و بر گرفتن فتوایی که تضمین کند شلاق نخواهم خورد اصرار کردم. به من گفتند چنین فتوایی وجود ندارد. تعدادی از زن های بیمار قدیمی من خواهش می کردند آن ها را معاینه کنم، اما من معذرت خواهی می کردم.

من زمانی را که تنها زن متخصص بیهوشی در بیمارستان کار خود را ترک کرد نمی توانم فراموش کنم، و ما زن هایی داشتیم که به عمل سزارین نیاز داشتند. ما از بیمارستان دیگری تقاضای کمک کردیم که یکی از دکترهای بیهوشی مرد خود را برای نحات جان بیمارها اعزام کرد. زمانی که دکتر بیهوشی مرد به بیمارستان رسید دیدبان داعش به خاطر مرد بودن او از اجازه ورود به او خود داری کرد.همان شب دو زن مردند.

من استادی در دانشگاه موصل داشتم که توسط حیسبه (پلیس مذهبی) در اتاقی با همکار زن خود در حالی که اوراق امتحان نهایی دانشجو ها را تصحیح می کردند، دستگیر شد. کیفر او آن بود که یا با همکار زن خود ازدواج کند یا سی ضربه شلاق بخورد. استاد (از ازدواج) خود داری کرد چون از قبل زن وفرزند داشت، و ضربه های شلاق را پذیرفت.

من همراه همسرم در حال رانندگی به سوی خانه والدینم بودم. همسرم حجابش را برای شیر دادن به فرزند کوچکمان کنار زده بود. حجاب راه تنفس بچه را بسته بود. بچه از پوشیده بودن صورت مادرش نیز وحشت کرده بود. اندکی بعد از آن یک ماشین گشت حیسبه داعش مرا دید و خاطر نشان کرد که همسر من باید تحت هر شرایطی حجاب بپوشد، در غیر این صورت به زحمت می افتم.

من اخیرا موصل را همراه با همسر و دو فرزند خود ترک وبه اربیل رفتم.

بشیر عزیز، ۲۶ ساله، فارغ التحصیل دبیرستان، حامی داعش

موصل قبل از داعش شبیه زندان با شکوه هولناکی بود. یک قمار روزانه بود، که می شد آن را برای اولین درس صبح آزمایش کرد. در رابطه با سفر طولانی به دبیرستان علوم موصل، تقریبا همانند سفر به استان دیگری بود. اتوبوس می بایست توسط ایست بازرسی های بی پایان ارتش که بی قرار برای شکار کارت شناسایی مردها آن جا بودند متوقف می شد. اغلب کل اتوبوس باید یک یا دو ساعت منتظر می ماند در حالی که سربازی در گیر کتک زدن مسافری بود که اتفاقاً کارت شناسایی خود را همراه نداشت.

دولت اسلامی رؤیا و نهایت آرزوی هر مسلمانی است. ما آرزو داشتیم با قوانین قرآن مقدس و سنت محمد پیامبر حکومت شویم.

اکنون، با هر دعوتی به نماز، همه فروشگاه ها بسته می شوند. مرد ها باید ریش خود را بلند کنند. هر زنایی با سنگباران یا شلاق سروکار خواهد داشت. کیفر غارتگری قطع یک دست است و مرد ها برای آزار آشکار زن ها زندانی می شوند.

پس از آن دیوان داعش (اداره هایی برای بهداشت، دادخواهی، موعظه و مسجد ها، آموزش وپرورش، دادن صدقه، حیسبه و خدمات) تاسیس شدند. اداره صدقه ها مسئول جمع آوری مالیات برای تقسیم بین خانواده های محتاج است. هر خانواده ای ماهی ۲۵ دلار دریافت می کند، مبلغی که به ۵۰ دلار در فصل خرمن، به اضافه سهم خوبی از گندم، برنج، شکر، ترشی، روغن غذایی و سوخت افزایش خواهد یافت.

اداره بهداشت تمام بیمارستان های موصل، رقه و انبار را اداره می کند و کارمندان و درمان پزشکی نظامی را بین تمام منطقه های نبرد تقسیم می کند. داعش هیچ پزشکی را که به بیعت با دولت اسلامی متعهد نباشد استخدام نمی کند وهرگز پزشک ها را اگر مایل به ماندن در شهرهای خود باشند به استان های دیگر اعزام نمی کند.

به تازگی فروشگاهی اختصاصی برای زن ها در موصل گشایش یافت تا به آن ها اجازه دهد به راحتی خرید کنند. هیچ ممنوعیتی برای رانندگی زن ها وجود ندارد. شهرداری داعش همه تلاش خود را برای پاک نگه داشتن خیابان ها و پیاده رو ها، نصب چراغ برق، تامین آب و برق و تعمیر آسیب های ناشی از حمله های هوایی ائتلاف به کار می برد.

من به بخشی از داعش بودن افتخار می کنم، داعش آزادی مرا تضمین می کند. ما اکنون با افتخار زندگی می کنیم به استثنای حمله های هوایی ائتلاف که در میان شهروندان وحشت و ترس می گسترد.

من با رفتار داعش در برابر مسیحی ها، ایزدی ها و دیگر اقلیت ها در موصل مخالفم. من هنوز با همسایه های مسیحی خود در تماس ام و آرزو می کنم هر چه زود تر باز گردند. همه مردم موصل با خراب کردن آثار باستانی موصل مخالفند و برخی از شبه نظامی های داعش نیز راضی نیستند. من با تعدادی از جوان هایی که به داعش پیوسته اند گفتگو کردم و آن ها گفتند: “ما نمی دانیم این دستورها از کجا آمده اند. دادگاه شریعت موصل هم شگفت زده بود.” به اندازه کافی شگفت انگیز بود، آن ها به من گفتند داعش در حال تاسیس اداره باستان شناسی برای کاوش آثار باستانی موصل است. اکنون بحران مالی شدیدی به دلیل نبود شغل در موصل وجود دارد. تنها کسانی که از بغداد حقوق ماهانه دریافت می کنند در موصل گذران زندگی می کنند. مردم نمی دانند که داعش همیشگی است یا سازمان نظامی دیگری خواهد آمد و از کسانی که برای داعش کار می کردند انتقام خواهد گرفت. اکنون افسردگی در بین مردم موصل گسترده است.

هم زمان، اکثر مردم مخالف بازگشت سیاستمدار های فاسد یا شبه نظامی های شیعه هستند که شهر را نابود و نه آن چنان که ادعا می کنند نجات خواهند داد. داعش با تمام بیرحمی خود درستکار تر و بخشنده تر از دولت شیعه بغداد و شبه نظامی های آن است.

شایما یوسف، ۳۳ ساله، بیوه و مادر چهار فرزند، که دست او به خاطر دزدی قطع شده است

من آن قدر آزادی نداشتم که برای الگوی زندگی خودم تصمیم بگیرم. زاده خانواده ای متوسط در یکی از باستانی ترین بخش های موصلم که انباشته از مردمی است که در خانه های کوچک قدیمی زندگی می کنند. پدر من یک مغازه خواربار فروشی در محله ای که زندگی می کردیم داشت. اگر چه مدرسه برای برادر من یاسر خوب بود، اما برای من یا دو خواهر دیگر من حوب نبود. پدرم یک بار به من گفت: “مدرسه وقت گذرانی و هدر دادن مبلغ زیادی پول است.” من به زور اجازه تمام کردن مدرسه ابتدایی را یافتم، چون پدرم برای نگه داشتن من در خانه و کمک به مادرم در خانه داری بی تابی می کرد.

یکی از بستگان که در شهر موصل تعمیر کار اتوموبیل بود به خواستگاری من آمد. لحظه ای که چشمم به او افتاد احساس کردم نمی توانم با چنین مردی که تقریبا شبیه پدرم به نظر می رسید و ۱۰ سال از من مسن تر بود زندگی کنم. او خشن، انعطاف ناپذیر و بیسواد به نظر می رسید. ساده بگویم، او مرد رؤیاهای من نبود. من به پدرم گفتم: “متأسفم، من عجله ای برای ازدواج ندارم.” پدرم پاسخ داد: “من عجله دارم، تو اکنون ۱۸ ساله ای. من ترجیح می دهم با مردی ازدواج کنی که می دانم در آمد خوبی دارد.”

ژوئن گذشته، داعش موصل را تصرف کرد و بر صحنه شهر مسلط شد. من به کریم، همسرم توصیه کردم کارش را رها کند و به خاطر ما به ترکیه فرار کنیم. او تقریبا متقاعد شده بود، اما مطلع شد که اگر به داعش در تعمیر وسایل نقلیه آسیب دیده رهاشده از سوی ارتش عراق برای استفاده در عملیات نظامی آن ها کمک نکند کشته خواهد شد.

هرگز روزی را که همسرم صبح زود باعجله به اردوگاه نظامی صحرایی در حومه شهر موصل برای تعمیر ابزارهای آسیب دیده متعلق به داعش رفت فراموش نمی کنم. او در اثر حمله هوایی کشته شد.

مردان داعش در طی عزاداری به خانه والدین همسرم می آمدند. یک وانت پر از مواد غذایی برای ما و عزادارها آوردند. آن ها ۳۰۰ دلار پول نقد هم برای بچه ها آوردند وقول دادند که ماهانه ۱۰۰ دلار هم بعنوان مستمری ارسال خواهند کرد.

من برای حریف شدن با خواسته های روزانه فرزندانم مبارزه می کردم. من دستبند دخترم را در جواهر فروشی فروختم و روز بعد بازگشتم و گردن بندی را برداشتم و بیرون آمدم. امیدوار بودم که طلا فروش مرا با آن همه زن های حجاب دار نخواهد شناخت. از مغازه بیرون امدم و مغازه دار مرا متوقف کرد. زنی از نیروهای امنیت زنان داعش مرا به مرکز خودشان برد.

بازپرس داعش از من پرسید: “چرا گردن بند را دزدیدی؟” من گریان پاسخ دادم: “من بیوه یک شهید داعش با ۴ فرزندم. من برای تأمین غذای فرزندانم و پرداخت اجاره به پول نیاز داشتم. لطفا مرا ببخشید.”

 من از سوی دو قاضی مورد پرسش قرار گرفتم. روز بعد از شنیدن آخرین دفاع من، توسط سه زن داعشی از اتاقم به اتاق دیگری منتقل شدم که در آن مرد مسنی ایستاده بود. او دستور داد که من را به میز ببندند.

دختر بزرگ من در تمام مدت همه جا را برای یافتن من زیر ورو کرده بود. من مرخص شدم و به خانه رفتم. چند بار تلاش کردم با خفه کردن خودم خودکشی کنم، اما فکر کردن به کودکان کوچکم مرا از این کار بازداشت. من اکنون برای آن ها زندگی می کنم و عهد کرده ام تضمین کنم که آن ها تحصیلاتشان را تمام کنند و تنها با مردی ازدواج کنند که دوست دارند.

قزوان عبدل رحمان، فارغ التحصیل دبیرستان، ۱۹ ساله، حامی داعش

من درحال گپ زدن با دوستم در باره دانشگاه بودم که ناگهان فشار هل بزرگی را در پشت خود احساس کردم. مرد بلند قامتی در لباس داعش هر مردی را که راه او را به سوی صاحب نانوایی می بست به کناری هل می داد. او گفت: “من همین الان کمی نان می خواهم. نمی توانم منتظر شوم و لازم است به سوی سایر برادران رزمنده ام بر گردم”.

اما نانوا به او گفت مثل همه به صف بایست. گفتگو به عصبیت کشید و رزمنده داعش شکیبایی خود را از دست داد. مشتی به سوی نانوا حواله کرد، کیفش را با نان پرکرد و پس از گذاشتن اندکی پول روی میز به سرعت دور شد.

ما با سکوت مطلق بی آن که قادر به گفتن کلمه ای باشیم یا کاری انجام دهیم نظاره می کردیم. از بینی صاحب نانوا خون می آمد. دو یا سه مرد برای کمک به او و جلوگیری از خونریزی حرکت کردند در حالی که مرد نانوا قول می داد که به دادگاه شریعت شکایت خواهد کرد. بعد از دو روز پلیس داعش از دادگاه شریعت در نانوایی بودند و از شاهدان می پرسیدند که آیا نانوا یا رزمنده کدام یک اوضاع را تحریک و اول حمله کردند. همه تایید کردند که رزمنده خطا کار بود و نانوا صرفا برای عدالت و حفظ مشتری ها در صف تلاش می کرد. رای دادگاه شریعت به سود نانوا بود و رزمنده باید در ملا عام از او عذرخواهی می کرد. سپس او به خاطر رفنار غیر متمدنانه خود از خلافت اخراج شد.

داعش از همان روز اول آزادسازی شهر موصل موفق شد دل مردم را با اعتدال، عدم تعصب و تشریک مساعی به دست  آورد. آن ها احترام و افتخار انسان سنی موصل را پس از تحمل تحقیری بزرگ و کینه جویی دولت های متوالی شیعه از زمان اشغال عراق از سوی امریکا احیا کردند.

فساد گسترده بود و تمام امکانات شهر را، که مانند سربازخانه ای نظامی برای خفه کردن مردم بود در بر می گرفت. شهر با وجود میلیاردهایی که به شورای شهر ریخته می شد، در طی ۱۰ سال گذشته شاهد هیچ نوسازی ای نبوده است.

موصل اکنون در عصر طلایی زندگی می کند. با وجود آن که رسانه جهانی برای معیوب نشان دادن تصویر رزمنده های داعش بی هیچ تلاشی، آن ها را به صورت تروریست های بیرحم و هیولا به نمایش می گذارند، اما بر عکس آن، آن ها در موصل به خاطر فداکاری های بزرگ مورد استقبال اند، آن ها برای حفظ مردم سنی از رفتارهای غیر انسانی ارتش شیعه در موصل و دیگر استان های سنی در عراق تلاش می کنند.

رزمنده های محلی و خارجی داعش در موصل سزاوار محبت و احترام مردم اند. چرا این حق شبه نظامی های شیعه در عراق است که رزمنده های لبنانی، ایرانی و افغانی داشته باشند، اما برای ما داشتن رزمنده های خارجی برای دفاع از خودمان قابل پذیرش نیست؟

رزمنده های خارجی اکنون به صورت پسندیده ای در جامعه موصل یکی شده اند، و به بخش بنیادی برخی از خانواده ها در موصل تبدیل شده اند. قبیله های بسیاری در موصل که مردهای آن ها سال گذشته به داعش پیوستند، پیشنهاد ازدواج برخی از رزمنده های خارجی را که ثابت کرده اند قابل اعتماد و شجاع هستند پذیرفته اند. تمام این حکایت ها در باره ازدواج اجباری از سوی رزمنده های خارجی داعش با زن های موصل دروغ اند.

هیچ یک از افرادی که با خلیفه البغدادی بیعت کرده اند نمی خواهند شبه نظامی های شیعه به موصل نزدیک شوند. من اولین کسی خواهم بود که با این شبه نظامی ها که برای ویرانی و کشتار میان سنی ها می آیند می جنگم. ما اقدامات وحشتناک آن ها را در تکریت و جفرالساخر علیه غیر نظامی های بی پناه دیده ایم.

موصل اکنون با ثبات تر وامن تر است، پدر من می تواند مغازه خود را باز بگذارد و آن را برای نماز ترک کند. کسی جرات نمی کند سوزنی از مغازه بدزدد. خدمات شهری، مانند آب وبرق اکنون بهتر اند و جاده ها تمیز تر اند. من بخش اعظم اوقات فراغتم را در مسجد به نماز و شرکت در کلاس های دوره شریعت اسلامی وحدیث می گذرانم.

هاشم زاکی، ۳۳ ساله، سیگاری قهار، که دست او به خاطر سرقت سیگار قطع شده است

خدمت سربازی اجباری سه ساله آینده گریزناپذیر هر دانشجوی بی دست وپایی مانند من بود. من به آموختن مهارت های آشپزی بیشتر از برازندگی و آموزش نظامی علاقمند شدم. حداقل سه بار در روز به افسرها و سرباز ها غذا می دادیم، من تمام وقت در بخش آشپزخانه بودم. علاوه بر آن، من یک عادت واقعاً وحشتناکی پیدا کردم: سیگار زیاد می کشیدم. 

پس از خدمت نظام، من یک چرخ دستی برای فروش نان و هومون (غذای محلی) خریدم و به فروش ساندویچ به دانشجو ها رو آوردم. روزی یک ماشین گشت حیسبه نزدیک چرخ دستی من پارک کرد و بازرسی از افرادی را که در خیابان بودند از جمله مرا آغاز کرد. من پرسیدم: “آقا، من چیزی برای پنهان کردن ندارم، چرا مرا جستجو می کنید؟” آن مرد پاکت سیگار را به دست گرفت و گفت: “این را چه می گوئی؟” من پاسخ دادم: “متاسفم، آن را برای پدر پیرم خریده ام. می دانید که او پیر است، همه کار برای ترک سیگار می کند”. روزی دیگر، من مشغول روبه راه کردن چرخ دستی ام با ۱۰ سیگار در جیبم بودم که گشت حیسبه دوباره آمد ومنطقه را بررسی کرد. 

قاچاق تنباکو هرگز پس از غلبه داعش متوقف نشد. یک روز صبح، من ساک های مرد دست فروشی را کف زمین دیدم، که پاکت های سیگار را در پایین مخفی می کرد. دست فروش به محض مشاهده گشت حیسبه که در حال آمدن به سوی او بود شروع به دویدن کرد. تعدادی ازمردها سیگارها را از ساک خارج می کردند، دیگران در حال تیر اندازی در جهت فرار دست فروش بودند.

من به پاکت های سیگار پخش شده روی زمین نگاه کردم. نتوانستم از برداشتن ۵ پاکت از آن ها و گذاشتنشان در جیبم خودداری کنم. در طی ۵ دقیقه، شبه نظامی ها حیسبه مرا احاطه کردند چون مرد جاسوسی به آن ها اطلاع داده بود که من تعدادی سیگار از دست فروش دزدیده ام. 

من به دادگاه شریعت برده شدم. بعد از چند پرسش، قاضی به من گفت: “تو یک دزدی و دادگاه حکم می دهد تا دست راست تو را تا مچ قطع کنند.”

قبل از این که قاضی بتواند گفته خود را کامل کند، من احساس کردم تمام بدنم می لرزد. من از ترسم شروع به فریاد کردم. از قاضی تقاضای بخشش می کردم، گفتم که من خانواده دارم. قاضی گفت: “قانون های دادگاه شریعت چون وچرا ندارند.”

بعد از سه روز من توسط شبه نظامی های حیسبه به یک پارک عمومی برده شدم. پاها و نیز دست چپ من به یک میز چوبی بسته شده بود. یک مرد داعشی که لباس افغانی پوشیده بود وشمشیری را حمل می کرد به من گفت: ” آیا چیزی می خواهی؟” من گفتم: “عفو!” او گفت:”چیز دیگر؟” من گفتم تنها نان آور کودکانم هستم، لطفا مرا ببخشید.” پاسخ او “خفه شو” بود.

بلافاصله پس از آن به سرعت برای قطع دست من اقدام و دست مرا جدا کرد. من به شدت خونریزی کردم. زمانی که چشمم به دست بریده ام افتاد، غش کردم.

زمانی که به هوش آمدم، خود را در یک بیمارستان داعش همراه با پزشک های عراقی یافتم. وقتی که به خانه رسیدم، پدرم با گریه مرا تحویل گرفت و گفت: “خدا را شکر، فقط دستت بود.”

تمام اسامی مصاحبه شونده ها مستعار اند.

 
تاریخ انتشار : ۱ تیر, ۱۳۹۴ ۱۱:۵۳ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

در دور دوم انتخابات، با رای ” نه” به جلیلی شرکت می‌کنیم!

حزب دمکراتیک مردم ایران: نه به جلیلی!

چرا به پزشکیان رأی می دهم!

باز هم انتخابات، باز هم دفاع از منافع ملی، هم استراتژی هم تاکتیک!

ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!

اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا