قیام مطالباتی مردم در روز سی تیر سال ۱۳۳۱ یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران از انقلاب مشروطه تا به امروز است.
چه انبوه نوشتهها و چه بیشمار گفتارهایی که در وصف این واقعهٔ متأسفانه خونین، اما ظفرمند و پیروز نوشته و گفته شده است؛ گفته و نوشته شده است تا مانع از به فراموشی سپردن آن دستآورد عظیم، آن پیروزی بهیادماندنی و همچنین یاد آن جانهای شیفتهای شود که با نثار خون خود آن واقعهٔ تاریخی را رقم زدند.
هر واقعهٔ تاریخی حداقل از دو جهت شایستهٔ بازنگری است. یکی از زاویهٔ ارزشگذاری (مثبت یا منفی) بر خالقین آن واقعه که همانا مقابله با فراموشی نیز در آن مستتر است و دیگری از زاویهٔ درسهایی که میتوان از آن گرفت.
اینک که جامعهٔ ما در گیرودار جنبش مطالباتی «زن، زندگی، آزادی» است، پاسداشت آنچه در سی تیر سال ۱۳۳۱ به وقوع پیوست و مرور آن می تواند چونان چراغ راهی راهنمای این راه ظلمانی باشد.
مروری کوتاه بر واقعهٔ سی تیر
در پی شروع به کار مجلس هفدهم، دکتر مصدق که نخستوزیر منتخب مجلس شانزدهم بود، بنا به سنت متداول استعفاء داد تا خود را بار دیگر در مجلس هفدهم به رأی بگذارد .اگر چه مجلس شورای هفدهم به نخستوزیری دکتر مصدق ابراز تمایل کرد، اما مجلس سنا رأی اعتماد خود را منوط به نظر شاه دانست. پس از این واقعه، دکتر مصدق از پذیرش سمت نخستوزیری سر باز زد. در پی این سرباز زدن حمایت مردم و گروههای سیاسی از دکتر مصدق به حدی بود که موجب شد شاه با نخستوزیری مصدق موافقت کند. پس از این توافق دکتر مصدق روز ۲۵ تیر ماه برای ارائهٔ برنامهٔ خود نزد شاه رفت. مصدق از قبل عهدهدار شدن تصدی وزارت جنگ را درخواست کرده بود، وزارتی که جزئی از دولت بود، اما به دلیل آن که تحت کنترل شخص شاه و دربار قرار داشت، پاسخگوی ملت و دولت مستقر نبود.
شاه در این دیدار با بازگرداندن اختیار انتخاب وزیر جنگ و واگذاری اختیارات وزارتخانه به دولت موافقت نکرد. دکتر مصدق با توجه به شناخت و تجربهای که در رابطه با قدرت تخریب وزارت جنگ داشت، استعفاء داد. در بخشی از استعفاءنامهٔ دکتر مصدق میخوانیم: «چون در نتیجهٔ تجربیاتی که در دولت سابق به دست آمده، پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب میکند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصاً عهدهدار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشده و البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملاً مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند و با وضع فعلی ممکن نیست مبارزهای را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه خاتمه دهد.»
پس از استعفای دکتر مصدق مجلس بلافاصله به ریاست سید حسن امامی و با حضور چهلودو نماینده تشکیل شد و با چهل موافق به نخستوزیری احمد قوام سیاستمدار کهنهکار و متهم به وابستگی رأی اعتماد داد. شاه نیز بلافاصله این انتخاب را توشیح (امضاء) کرد و به این ترتیب نخستوزیری قوام رسمیت یافت.
با اعلام خبر استعفای دکتر مصدق و جایگزین شدن احمد قوام به پست نخستوزیری، کل کشور دچار التهاب شد.
از یکسو جامعهٔ خشنود از اقدامات دکتر مصدق در نهضت ملی شدن صنعت نفت و نیز در دیوان بینالمللی لاهه و از سوی دیگر گروههای سیاسی گوناگون، از حزب تودهٔ ایران، که نفوذ چشمگیری در جامعهٔ کارگری تا اقشار متوسط مدرن و روشنفکران داشت، تا آیتالله کاشانی، که در آن موقع نقش مهمی در بسیج نیروهای مذهبی داشت، به اعتراض پرداختند.
از همان ساعات اولیه اعتراضات و اعتصابات به ویژه در تهران و آبادان و اصفهان اوج میگرفت. نیروهای نظامی تلفات سنگینی به مردم وارد آوردند، اما در نهایت عصر روز سی تیر شاه طی تماس تلفنی با نایبرئیس مجلس، قوام را عزل کرد.
به این ترتیب دکتر محمد مصدق با اختیارات درخواستی رئیس دولت شد و کام ملت با این پیروزی شیرین گشت. اما این کشاکش تا بیش از یکسال ادامه یافت و پس از آن با وقوع کودتای انگلیسی – آمریکایی شاه و دربار در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، جنبش مردم سرکوب و پیروزی خیزش سی تیر بیثمر شد.
آیا حماسهٔ سی تیر درسی برای جنبش «زن، زندگی، آزادی» دارد؟
خیزش سی تیر و جنبش «زن، زندگی، آزادی» هر یک وجوه و زوایای گوناگونی دارد و قیاس آنها در جامعیت خود حتی اگر میسر باشد، از چارچوب مورد نظر این نوشتار خارج است.
نگارنده یکی از وجوه و نقاط اشتراک حماسهٔ سی تیر و حماسهٔ «زن، زندگی، آزادی» را در ویژگی مطالباتی این دو خیزش و جنبش میداند. تجربهٔ تاریخی نشان داده است که خیزشها و جنبشهای مطالباتی ممکن است با گسترش و ژرفایابی خود، فرابرویند، مطالبات بسیار بیشتری را پیش روی خود قرار دهند و پیروزیها و دستآوردهای بزرگتری را رقم بزنند، اما امکان این فرارویی منوط به موفقیت آنان در دستیابی به خواست و مطالبات آغازین خود است.
آنچه در مطالبهٔ خیزش سی تیر توانست حتی امینی و علاء را که مشغول رایزنی به نفع شاه بودند، به قانع کردن شاه جهت عقبنشینی ترغیب کند، همانا همسویی گروههای فکری و سیاسی حول یک خواست مشخص بود، خواست «ابقاء دکتر مصدق در مقام نخستوزیری». اگر چه جامعه و بخش اعظم گروههای تأثیرگذار کوچکترین امیدی به نظام سلطنتی و دربار نداشتند، اما نسبت به این نکته ارزیابی و اشراف دقیق داشتند که خواستهای که در آن لحظه میتواند با موفقیت اکثریت جامعه را بسیج کند، بازگرداندن مصدق به منصب نخستوزیری و عزل قوام از این مقام بود.
خیزش مهسا نیز اگر چه بغض فروخفتهٔ جامعهای است که بیش از چهل سال است دستخوش خشونت، استبداد، سرکوب، کشتار، تبعیض، فساد مالی و اداری، رانتخواری و گسترش فقر و فاقهٔ عمومیست، و تمامی این مؤلفهها مولود نظام حاکم و مورد مخالفت وسیعترین طبقات، اقشار و نیروهای مردمیست، اما آنچه خواست و مطالبهٔ آغازین این جنبش بود و کل جامعه را با او همدل کرد، یک مطالبهٔ مشخص بود: مطالبهٔ لغو حجاب اجباری.
نگارنده بر این امر واقف است که این وجه اشتراک، تنها یک وجه از وجوه گوناگون خیزش ظفرمند سی تیر و جنبش جاری «زن، زندگی، آزادی»ست؛ وجه اشتراکی که موجب گسترش و قوامیابی آن خیزش و این جنبش شده است.
همزمان نگارنده بر این نظر است که یکی از مهمترین وجوه افتراق رویدادهای سی تیر و روندهای خیزش مهسا در امر مدیریت یا رهبری این دو نهفته است. ۷۱ سال پیش در سال ۱۳۳۱ در یک سو شاه و دربار ایستاده بود و در سوی دیگر سه گروه اصلی مرجع با مدیریت شاخص، مشخص و متشکل خود؛ چپ، ملیها و مذهبیها. جنبش «زن، زندگی، آزادی» فاقد صفبندی متناظریست. هرچند در سویهٔ قدرت، هستهٔ سخت نظام با توهم یکدستی ایستاده است، اما در سویهٔ دیگر نیروهایی با اهداف متفاوت و گاه متنافر ایستادهاند.
درس اصلی سی تیر برای خیزش مهسا درس همراه کردن کل همدلان این نهضت از طریق تبیین و تعیّن مطالبات مشخص خود است. الزامی که با انتخاب و دستیابی به سیاستها و شعارهایی مشترک به دست میآید.
وجه تمایز ایران کنونی با ایران هفت دهه پیش در این زمینه این واقعیت نیز است که میهن ما با آلترناتیوهایی نیز روبهروست که در سمت ارادهٔ آزادیخواهانهٔ مردم نایستادهاند. نیروهایی که ثمرهٔ آلترناتیوسازیهای برونمرزی، تبلیغات تندروانهٔ رسانههای برونمرزی حتی در ترغیب موردی به خشونت و روندهای مشابهاند و بخشی از آنان یا دستساخت بیگانگاناند و یا به آنان تکیه دارند.
حرکت روبه جلوی جنبش پویای «زن، زندگی، آزادی» در این زمینه نیز مشهود است، جنبش جاری مردم در حال بهینهسازی روزآمد خود است.
نمیتوان به خیزش سی تیر پرداخت و یاد و نام جانباختگان آن را بزرگ نداشت. مجلس هفدهم در مورد جانباختگان این روز که بسیاری از آنان در گورستان ابن بابویه به خاک سپرده شدهاند، عنوان «شهید راه وطن» را تصویب کرد. دکتر مصدق در سال ۱۳۳۲ سی تیر را تعطیل عمومی اعلام کرد و در وصیتنامهاش خواهان دفن خود در کنار این شهدای راه وطن شد. وصیتی که به تقصیر محمدرضاشاه پهلوی هرگز متحقق نشد.
اینکه در شهنامهها آوردهاند
رستم و رویینهتن اسفندیار
تا بدانند این خداوندان ملک
کز بسی خلق است دنیا یادگار
سعدی