روزنامه نیویورکر اخیرا خبری دال بر نفوذ نیروهای آمریکایی به درون خاک ایران منتشر کرد. این نفوذ که به کمک نیروهای پاکستانی صورت گرفته، به منظور کشف پایگاههای هستهای ایران و نهایتا ضربه زدن به آنها در آینده بوده است. همچنانکه میدانیم این گزارش سریعا در دنیا پخش و به مسئله روز تبدیل شد، و بسیاری را به بحث پیرامون آن برانگیخت. البته اینکه گزارش تا چه حد صحت و سقم دارد، خود جای بحث است. اما به نظر من با توجه به سابقه گزارشگر این خبرتگار که در چندین ده سال گذشته همیشه جنبههایی از کردارهای نظامی آمریکا را در ویتنام و آمریکای لاتین کشف کرده که عیان نبوده، و بعدها نیز صحت این گزارشها تائید گشته است، میتوان تا حد زیادی (اگرنه صد در صد) به آن اعتماد کرد و آن را بسیار جدی گرفت. و گذشته از آن اساسا خود وضعیت منطقه و ابعاد حضور نیروهای نظامی آمریکا و طرح های حکومت آن کشور، خودبخود میتواند ما را به امکان شدید چنین اعمالی رهنمون شوند.
بهرحال به نظر من میتوان از دو زاویه به کنکاش در این مسئله پرداخت: اول از لحاظ اوضاع داخلی آمریکا و دوم از لحاظ وضعیت منطقه. در مورد اول میتوان گفت که به قدرت رسیدن نو محافظه کاران در این کشور در چهار سال پیش و اکنون با انتخاب مجدد بوش در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری و پیشروی بیشتر این جناح در بدست گرفتن کل اهرمهای دولت (کنترل وزارت خارجه که معرف حضور میانهروهای سیاست آمریکا بود) بی گمان بوش را در وضعیت مناسب تری جهت اجرای طرح اعلامی خود (طرح خاورمیانه بزرگ) قرار داده است. طرحی که دولت بوش علیرغم برخورد با مشکلات بزرگ و عدیده اقتصادی ومالی این کشور به پیش خواهد برد و مرکزی ترین حضور در سیاستهای وی را دارد. یکدست تر شدن دولت، دولت بوش را در ماجرا جوئی های نظامی مصرتر و بی پرواتر خواهد کرد. البته اگر چه هنوز این ماجراجوئیها ابعاد وسیع نظامی به خود نگیرند و تنها به عنوان تمهیدات در جهت به اجرا درآوردن آن در آینده خلاصه شوند. اما بی گمان این نوع حرکتهای کوچک هم در خود معناهای بزرگ و شروعهای مقیاسا وسیع در بردارد، و میتواند خیلی سریع به ماجراهای خطرناک دیگر تبدیل شوند.
از لحاظ منطقهی هم میتوان این امر را بویژه در رابطه با انتخابات پیش روی عراق در نظر گرفت. تشدید حملات و عملیات نظامی در عراق و دست داشتن ایران در آن و احتیاج آمریکا بر تسلط کامل بر اوضاع این کشور، میتواند نقش و تاثیر مستقیم در این حرکت آمریکا داشته باشد، و می تواند هشدار مستقیم و عملا رک و راستی باشد که احتیاج به هیچ ژست سیاسی ندارد و خودبخود از جمهوری اسلامی می طلبد که درک درستری از حد قدرت و توان خود داشته باشد. بویژه اینکه در یکی دو هفته گذشته با اجرای مانور نیروهای نظامی در ایران مواجه بودیم و محافظه کاران و همراه با آنان اصلاح طلبان (خاتمی) نیز سخنان تند و تیزی در رابطه با آمریکا بکار بردند، و عملا با توجه به وضعیت دشوار و نامناسب نیروهای آمریکایی در عراق سعی در قدرت نمائی خود داشتند.
بهانه عمده و اصلی آمریکا مسئله فعالیتهای هستهای ایران است. و البته خانم رایز در مصاحبهای به جوانب دیگر قضیه از جمله حقوق بشر هم اشاره کردند! که این خودبخود می تواند با توجه به تجربه عراق زاپاس عدم امکان یافتن سلاحهای اتمی در ایران بعد از جمله نظامی باشد. تا بدان وسیله در یک ژست آزادی خواهی عملیات خود را توجیه کنند. اماشاید عمده تر از این، آن باشد که آمریکا می خواهد جلو آنرا بگیرد که اروپا در ازای توقف فعالیتهای هستهای ایران به ایران، امتیازات اقتصادی و تجاری بدهد. امتیازاتی که میتواند در تحریم اقتصادی آمریکا بر ایران تاثیر فراوان بگذارد و ایران را در موقعیت خوبتری قرار دهد.