پیام هیئت سیاسی- اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
سایه همچنان سایهگستر آسمان فرهنگ و آرمانخواهی ایران خواهد بود!
بامداد امروز چهارشنبه نوزدهم مرداد ماه ۱۴۰۱، هوشنگ ابتهاج (سایه) «آخرین مانده از آن جمع پراکنده»(*) با «هفتهزار سالگان سربهسر شد» و جامعهی فرهنگی، ادبی، هنری میهنمان و دوستداراناش را سوگوار رفتناش کرد.
سایه هم شاعر نوسرا بود و هم درسرایش غزل به چنان مهارت و لطافتطبعی دست یافته بود که به حق “حافظ زمانه” لقباش داده بودند. میراث ادبیاش هم عاشقانههایی زیبا را در برمیگیرند و هم بازگوکنندهی دردهای اجتماعیاند. سایه تنها شاعر نبود، او شاعر موسیقیدانی بود که با همین ویژگی یکی از پیشگامان و اثرگذارترین عرصهی ترانهسرایی اجتماعی شد. روانی و موزونی سرودههای نو و همچنین غزلهایش در همراهی و همگامی با استادانی چون لطفی، مشکاتیان، علیزاده، شجریان، ناظری و… پیوند دهندهی دو نسل از دوستداران ادب و هنر و همچنین کنشگران اجتماعی تاریخ معاصر ایران است.
از برجستگیهای شخصیت هنری و اجتماعی سایه، آرمانگرایی او، پایبندیش به آرمان و باورهای آزادیخواهانه و عدالتجویانهاش بود. او سوسیالیسم را تنها راه پیش پای بشریت برای رسیدن به جهانی آزاد و برابر میدانست. در یکی از آخرین سرودههایش در خردادماه ۱۴۰۰ از زبان مرتضی کیوان یار دیرینش میسراید: «یادگار دلِ ما مژدهی آزادی انسان است»!
سایه متعلق به نسلی بود که شکستهای پیدرپی را تجربه کرده بود، اما هیچ سرودهای از سایه از امید به آزادی و برابری انسان تهی نبود. سرودههایش همواره بشارت دهندهی روز آزادی و از پای افکندن زنجیرها و دارای چنان قدرتی بودند که حتی دیوارهای زندان را نیز تاب مقاومت در برابر آنها نبود. خود سایه در دههی خونین شصت، به جرم تعلق به حزب تودهی ایران، در زندان بود و همزمان «ایران ای سرای امید»ش از بلندگوهای زندان پخش میشد.
دریغا که با رفتن سایه ایران یکی دیگر از برجستهترین شخصیتهای ادبی، هنری و اجتماعیاش را از دست داد. اما گوهر وجود سایه برای شعر و موسیقی ایران و عاشقان آرمانهای انسانی گنجینهای ماندگار بر جای گذاشت. خوشا نسلهایی که با او و شعر و سرودش زندگی کردند و عاشق شدند. خوشا نسلهایی که زمزمهی سرودههای سایه در زندان و در تنگنای مبارزه و در دلتنگی مهاجرت و تبعید امیدآفرین تداوم راهشان شد.
سایه رفت و دوستداراناش و جامعهی فرهنگی، ادبی و هنری میهنمان را در سوگ نشاند. سایه رفت، اما سایهاش همچنان سایهگستر آسمان ادب و هنر ایران خواهد بود و عاشقان و پویندگان راه آزادی همچنان سرودههایش را سرود راه پر فراز و نشیبشان خواهند ساخت.
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) همراه و همدل با خانواده و دوستداران سایه، جامعهی ادبی و هنری و پویندگان راه آبادی و آزادی ایران، سوگوار خاموشی اوست و بهترین پاسداشت میراثش را پایبندی به پویش راه آزادی و آبادی میهن و رسیدن به جهانی برابر و عاری از جنگ میداند.
هیئت سیاسی- اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
چهارشنبه نوزدهم مردادماه ۱۴۰۱
(*) یادگار – یکی از آخرین سرودههای سایه
هرگز از مرگ نترسیدم من
مگر امروز که لرزید دلم
داشتم با کیوان
درددل میکردم
یادم آمد ناگاه
آخرین مانده از آن جمع پراکنده منم
چه کسی خواب تو را خواهد دید؟
چه کسی از تو سخن خواهد گفت؟
آه…پوری هم رفت
گفت پوری با ماست
سایه جان! ما هستیم
ما صدای سخن عشقیم،
یادگارِ دل ما مژدهی آزادی انسان است.
کلن – خرداد ۱۴۰۰