جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳ - ۰۳:۱۹

جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳ - ۰۳:۱۹

حقوق ما: سال هشتم، شماره ۲۳۰
در این شماره: مجازات‌های جایگزین حبس، خدمات عامالمنفعه در مجازاتهای جایگزین حبس و امکان استثمار زندانیان، کاهش جمعیت کیفری زندان در پرتو مجازاتهای جایگزین حبس، تاثیر اجتماعی مجازات جایگزین حبس...
۲۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: سازمان حقوق بشر ایران
نویسنده: سازمان حقوق بشر ایران
روزای خونین: میان نامه های زندان و تئوری انقلاب
روزا رویزیونیسم را اندیشه ای مکانیکی و غیردیالکتیکی میدانست...او در کنار کارل لیبکنشت پایه گذار سازمان اسپارتاکوس بود که نطفه اصلی تشکیل حزب کمونیست آلمان در سال 1918 میلادی گردید....
۲۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: آرام بختیاری
نویسنده: آرام بختیاری
یگانه چارهٔ ما
در جهان مدرنی که به جای نزدیکی، دیوارهایی بلندتر میان انسان‌ها ساخته‌اند، چگونه می‌توان به آینده امید داشت؟
۲۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری
سقوط تاریخی دستمزد در مقابل طلا
کارگر یک ماه کار می‌کند اما کل حقوقی که می‌گیرد، کمی بیشتر از قیمت یک گرم طلا در بازار و کمتر از ۱۵۰ دلار آمریکاست؛ حال قدرت خرید چنین دستمزدی...
۲۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: نسرین هزاره مقدم
نویسنده: نسرین هزاره مقدم
در چشم انداز سبزِ نگاه تو
می دانم، چه بیهوده می گذرد، روزگار سخت و دلگیر، در دالانی تنگ و سیاه، اما امید در شریانهای زندگی جاریست
۲۰ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: حسن جلالی
نویسنده: حسن جلالی
دفتر کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
دوستان و رفقای گرامی مطالبی که در این دفتر ملاحظه میکنید، بخشی از اسناد مصوب کنگره بیستم سازمان، به اضافه پیام ها و سخنرانی های مهمانان آن است که آماده...
۱۹ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: ‌دبیرخانهٔ شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: ‌دبیرخانهٔ شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
تأثیرات سیاست‌های ترامپ بر حقوق زنان و اقلیت‌ها
در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، بودجه ایالات متحده برای صندوق جمعیت سازمان ملل متحد، که از برنامه‌ریزی خانواده در سراسر جهان حمایت می‌کند، قطع شد. چنین تغییراتی در سیاست...
۱۹ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو

ستم ملی

به زعم ما، تساوی ترك ها، كردها، تركمن ها، عرب ها، بلوچ ها با فارسی زبان ها، كه امروز به صور مختلف در ايران مطرح ميشود، امری است حياتی براي حفظ تماميت ارضی كشور. اگر دموكراسی، آزادی، تساوی حقوقی و فرهنگی، از اين مليت ها دريغ شود، لعن و نفرين تجزيه ايران و نابودی تماميت ارضی آن، دنباله نام هر كسی كه اين دريغ كردن را بر مردم ايران تحميل كند، كشيده خواهد شد، و تا پايان تاريخ هم كشيده خواهد شد.

وگوش میدادی
اما مرا نمیدیدی
فروغ فرخزاد

امروز بیش از هر زمان دیگر این حقیقت تاریخی برای مردمانی که در ایران زندگی میکنند مثل روز روشن شده است که راه پیمایی طولانی و اساسی مردم ایران به سوی دموکراسی از بزرگراه پرالتهابِ تلاش برای کسب حقوق مساوی برای همه ملیت ها و اقوام مختلف ایرانی میگذرد. در جهان امروز، کثرت فرهنگی، تفاوت فرهنگی و قومی، و حضور صاحبان و دارندگان این کثرت و فرهنگ در چارچوب یک کشور و اجتناب از یک دست کردن و شبیه سازیِ اجباری مردم به یکدیگر، نشانه های اصلی دموکراسی هستند. کشور ما خوشبختانه در جهان امروزین بسیار متفاوت با جهان های گذشته، از موهبت بزرگ تنوع برخوردار است. از آن بالاتر، در مقطع تکوین لحظات کنونی تاریخ ما، آگاهی جمعی در میان ملیت ها و اقوام ستمزده در سراسر کشور چنان اعتلای حیرت انگیزی پیدا کرده است که جملگی یک صدا فریاد میزنند که ما تساوی حقوقی از لحاظ حفظ و اشاعه هویت خود و اداره مناطق خود را در چارچوب کشور خود و مرزهای خود میخواهیم و ما نمیتوانیم اولویت و برتری و اشاعه ی یک زبان را به قیمت عقب ماندن زبانها، فرهنگ ها و هنرهای خود بپذیریم. تنها یک راه باقی است: تساوی برای همه ملیت های ستمزده ایران، با کسانی که بر زبان و فرهنگ فارسی زاده می شوند. به زعم ما این تساوی به سود زبان و ادبیات و فرهنگ فارسی نیز خواهد بود. به زعم ما، تساوی ترک ها، کردها، ترکمن ها، عرب ها، بلوچ ها با فارسی زبان ها، که امروز به صور مختلف در ایران مطرح میشود، امری است حیاتی برای حفظ تمامیت ارضی کشور. اگر دموکراسی، آزادی، تساوی حقوقی و فرهنگی، از این ملیت ها دریغ شود، لعن و نفرین تجزیه ایران و نابودی تمامیت ارضی آن، دنباله نام هر کسی که این دریغ کردن را بر مردم ایران تحمیل کند، کشیده خواهد شد، و تا پایان تاریخ هم کشیده خواهد شد. 
جهان امروز رو به سوی تحولی دارد که همه تحولات گذشته به رغم ارزش های اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، علمی و فنی که داشته اند، در برابر عظمت آن رنگ خواهند باخت. انسان در برابر کشف کامل درونی خود، هم در ساحات علمی و فرهنگی قرار دارد و هم در برابر کشف بیرون تا حد سیر و سلوک بی محابای سماوات و بیکرانه های جهان. چگونه ممکن است چنین انسانی آنقدر عقب مانده باشد که بگوید زبان مادری من آسمانی است، مقدس است و زبانهای دیگر فاقد این ویژگی ها هستند و کسانی که بر زبانهای دیگر زاده میشوند باید زبان مرا یاد بگیرند و فرهنگ مرا داشته باشند و هویت مرا داشته باشند. فارسی زبانی است زیبا، کسی منکر این زیبایی نیست. اما زبان هر کسی برای او زیبا است. بعلاوه، چرا زبانهای دیگر فرصت بزرگ شدن و زیبا شدن نداشته باشند؟ چه چیز توی جیب مردم زاده بر زبان فارسی میرود که دیگران ــ آنهایی که بر زبانهای دیگر زاده شده اند، زبان ها و فرهنگ های خود را نیاموزند و به اعتلای آنها نکوشند؟ اگر این اتهام به کوشندگان راه احراز هویت قومی و فرهنگی مساوی، احیانا وارد باشد که ممکن است فردا ترکان و کردان و اعراب و ترکمن ها و بلوچ های کشورهای دیگر دست تعدی به سوی ایران دراز کنند، این اتهام به طریق اولی درباره دولت امروز ایران هم صادق خواهد بود که فردا ممکن است به اطراف بحرخزر لشگرکشی کند و این مناطق را که زمانی ازآن ایران بودند از آن خود سازد و یا بخشی از افغانستان را به بهانه داشتن هویت مشترک با فارسی زبان های ایران و به بهانه ی احیای خراسان بزرگ به تصرف خود درآورد. آیا شما جرات لشگرکشی به آذربایجان شمالی و افغانستان را دارید تا آنها که کشورهای کوچکتری هستند جرات لشگرکشی به ایران را داشته باشند؟ علاوه بر این حدود و ثغور فرهنگها که نباید دیوار آهنین باشند؟ عرب زبان ایرانی در کنار فارسی عربی هم حرف زده، ترک زبان آذربایجانی که بیش از نیمی از جمعیت تهران را هم تشکیل میدهد، همیشه در کنار فارسی ترکی هم حرف زده. این نکته در مورد ترکها، ترکمن ها و بلوچ ها هم صادق است. چرا ما از تجدد میترسیم؟ ایران به آسانی، بدون خونریزی و زحمت و صرف هزینه های تاریخی سنگین میتواند به سیستم فدرالی تن در دهد. در ایران امروز، به استثنای فارس ها، صاحبان بقیه زبانها، در چارچوب زبانهای ایران بالقوه دو زبانه اند. روی هم ترک ها هم ترکی حرف میزنند و هم فارسی. کردها هم کردی حرف میزنند هم فارسی، عربها هم عربی حرف میزنند هم فارسی. بلوچ ها و ترکمن ها هم زبانهای خود را حرف میزنند و هم فارسی را، و تنها در مناطق مسکونی خود همیشه زبان مادری را حرف میزنند. اما کسانی که بر زبان فارسی زاده شده اند چنان مقام شامخی برای خود قائل شده اند که حاضر نیستند یکی از زبانهای ملیت های غیر فارسی زبان را یاد بگیرند. غرور فارسی زبان بودن آنان را از تکلم به یکی از زبانهای ۶۷ درصد مردم ایران محروم کرده است. همه قبول دارند از سازمان ملل حتی تا ارتش جمهوری اسلامی ایران ـ طبق آمار خودشان ـ که زبان فارسی، زبان همه مردم ایران نیست، بلکه زبان یک سوم کل جمعیت ایران است. ایران فقط متعلق به فارسی زبانها نیست. حتی تهران هم متعلق به همه فارسی زبانان نیست. تهران بزرگترین شهر آذری گوی جهان است و نیز بزرگترین شهر فارسی گوی جهان. چرا این شهر را دو زبانه اعلام نمیکنید ــ رسما ــ و از هر لحاظ ــ هم از لحاظ رسانه های دولتی و ملی، هم از لحاظ سازمان های دولتی و ملی، و هم از لحاظ تعلیمات زبانها و فرهنگ ها در سازمانهای دولتی و ملی؟ وقتی که واقعیت غیر از این نیست طبق آمار و ارقام سازمانهای جهانی و تحقیقات خود ایرانی ها در داخل کشور و در زیر همان لوای جمهوری اسلامی، شما و تمام مردمی که در داخل و خارج کشور نشسته اید، چه عنادی با واقعیت دارید که در کنار هم، با مشورت هم، یک شهر بزرگ مثل تهران را و یک کشور بزرگ مثل ایران را از لحاظ فرهنگی و مدنی به واقعیت نزدیک نمیکنید؟ کی چشمتان را برای دیدن واقعیت باز میکنید؟ همینطور مبهوت نگاه میکنید، ولی آیا واقعا چیزی را هم میبینید؟ 
آخر با چه وجدانی شما میپذیرید که در طول صد سال گذشته بخش اعظم سرمایه کشور را از دولت سر سرزمین خوزستان به دست آورده باشید، ولی مردمان اصلی آن سرزمین، یعنی اعراب بومی ایرانی را در بدترین فلاکت ها نگهداشته باشید؟ یک بار در تاراج زمین هایشان به دست چپاولگران نفت که اعراب ایران همه چیزشان را از دست دادند، و بار دیگر در جنگ با عراق خانه و زندگیشان بر سرشان خراب شد و آنها در کنار ترکها و سایر 
ملیت های ایران چه دفاع جانانه ای از آن خاک کردند. آنها با همزبانان خود در آن سوی مرزها جنگیدند تا ثروتمندترین نقطه ایران به دست خارجی نیفتد. شما در حق آنها چه کرده اید؟ به خاک سیاهشان نشانده اید. و در این غوغای اخیر که به راه انداخته اید، عده ای را کشته اید و عده ای را به اسارت برده اید و مردم فقیر و از خود گذشته و عاشق خوزستان را در برابر سرنیزه نهاده اید. چرا؟ به چه حقی؟ چرا یوسف عزیزی بنی طرف، یک نویسنده آزادیخواه را که به دو زبان به قول شما مقدس، یعنی عربی و فارسی، صدها بلکه هزاران صفحه مقاله، شعر، قصه و ترجمه دارد و بارها تاکید کرده است که راه حل نهایی مشکل ملیت های ایران، فقط احترام به حقوق مساوی همه ملیت هاست، گرفته اید؟ به صراحت میگویم که دود این گرفتاری او در چشم شما خواهد رفت. من اگر جای شما بودم از او و خانواده اش و همه اعراب خوزستان عذر میخواستم و او را آزاد میکردم. شما به چه حقی ماهها و ماهها انصافعلی هدایت را در زندان تبریز نگهداشته اید؟ به دلیل ترک بودن؟ به دلیل اینکه با احساس غرور میگوید من یک ترک ایرانی هستم و میخواهد شما حق بچه ها و همسر او، یعنی مادر بچه های او را رعایت کنید و این حق یعنی حق تحصیل و رشد برای بچه ها در محیط آن زبان، در مدرسه، در دانشگاه، در کارخانه، در اداره، هم به صورت مکتوب و هم به صورت شفاهی؟ گیرم مردم ایران تا سالها نتوانند شما را از کار برکنار کنند، بسیار خوب شما چرا نمیخواهید به جای دوزخ بر واقعیت حاکم باشید؟ این لجبازی شما با حقیقت چه معنی دارد؟ اگر از سخن گفتن از جهان جدید و متمدن نفرت دارید، چرا به امر خدایتان عمل نمیکنید که با پیامبرانش به زبان آنان سخن میگوید و از آنها هم میخواهد که به زبان مردم با آنها سخن بگویند. کدامیک از مصالح واقعی و خیالی امروز بالاتر از واقعیت و مصلحت احراز تساوی حقوقی برای همه مردمان ایران است؟ آزادی اندیشه و بیان، گیرم بی هیچ حصر و استثنا که ما به خاطر آن بهترین فرزندان خود را قربانی کرده ایم ــ در کشور کثیرالملله ای مثل ایران، بدون آزادی زبانها و فرهنگ های همه مردم ایران، به راستی قابل حصول است؟ اندیشه و بیان، بدون آزادی زبانها چه معنایی دارد؟ زبان مادری هر کسی برای او ارزش دارد، بویژه وقتی که میلیون ها نفر در یک منطقه زبانشان یکی باشد. محسنات چند زبانگی یک کشور را چرا در نتیجه سعایت موذیانه چند پان ــ ایرانیست عقب مانده و نژادپرست که مدام ــ بی آنکه از هم میهنان ترک و عرب خود خجالت بکشند ــ هزار تهمت بیجا به آنها میزنند، نادیده میگیرید، در سایه تحریکات آنها قلاده به گردن مرزداران تاریخی کشورتان میاندازید، و فقط برای خنک کردن دل چند نژاد پرست یاوه گو، کشور را به زندان ملیت های ستمزده تبدیل میکنید؟
بارها گفته ایم، و دیگران نیز به کرات و مرات گفته اند: در ایران سه مشکل داریم. ۱) مشکل ملیت ها و روابط آنها با یکدیگر؛ ۲) مشکل زنان و روابط آنها با مردان؛ ۳) مشکل کار و سرمایه. تا موقعی که ملیت های ایران با هم از هر لحاظ مساوی شناخته نشده اند، تا موقعی که زنان حقوق مساوی با مردان به دست نیاورده اند و ظلم تاریخی رفته بر آنان در سراسر تاریخ ایران جبران نشده است و تا موقعی که رابطه کار و سرمایه بر اصل مساوات سامان نگرفته است، مشکلات اجتماعی کشور بزرگی مثل ایران حل نخواهد شد. مشکل اول از ساختار جغرافیای تاریخی ایران سرچشمه میگیرد و گرچه این مشکل شباهتهایی با مشکل مشابه در بعضی از کشورهای دیگر جهان دارد، اما به این صورت که در تاریخ و سابقه تاریخی وجود داشته، ضمن اشتراک با کشورهای مشابه، خاص ایران است. امروز در دنیا به ندرت اتفاق میافتد که زبان و فرهنگ یک سوم جمعیت یک کشور بر همه ی مردمان آن کشور تحمیل شود و سایر مردمان آن کشور این تحمیل را تحمل کنند. در صورتی که این تحمیل از بین نرود، دیگر فقط یک نظام نیست که از هم خواهد پاشید، بلکه یک کشور از هم خواهد پاشید. ارتباط زنان با مردان و ارتباط سرمایه و کار، که علاوه بر ساختارهای حاکم بر روابط زنان و مردان، بی شک متاثر از مسئله ملی نیز هست و موثر بر آن، در صورت حل نشدن ممکن است به از هم پاشیدن کشور به دلیل مسئله ملی شتاب بیشتری بدهند. اما تاخیر در حل مسئله رابطه ملیت های ایران با یکدیگر، و ارتباطات فرهنگی و قومی آنان، وجود ایران را به عنوان یک کشور به مخاطره حتمی خواهد انداخت. قانونی که در برابر مردم و ساختار و ترکیب یک مردم، و مجموعه ای از مردمان مسئولیت نشان ندهد، و ترکیب ملی را به خود راه ندهد و از تساوی حقوقی تمام مردمان ایران دفاع نکند ــ یعنی قانونی که تساوی کامل ملیت های ایران را به رسمیت نشناسد، بی شک برای مردم رسمیت ندارد. مردم از قانونی تبعیت میکنند که از واقعیت کشورشان سرچشمه گرفته باشد و در این قضیه دین هم مدخلیت ندارد. یهودیان و ارامنه ایران زبان شان را حفظ کرده اند، و هم کشورهایی که از نتیجه جدا شدن از ایران مستقل شده اند مسلمان مانده اند. دین مسئله امروزی و دیروزی نیست که حمایت از آن را شما از آسمان نازل کرده باشید. حقوق مساوی ملیت های ایران نه دین آنان را از دستشان میگیرد، و نه دین از دست رفته را به دست آنان برمیگرداند. یک نکته روشن است: حکومت شاه اجازه رشد روشنفکری را فقط به یک زبان داد، و از این نظر کرد و ترک و عرب و ترکمن و بلوچ، باید اول فارس میشدند و بعد مطلب مینوشتند و آن مطلب به دست مردم خود آن روشنفکر نمیرسید. به دلیل اینکه تعلیمات عمومی، از لحظه ی ورود به ایران، از همان ابتدا، به استثنای یکی دو مورد، برای همه به زبان فارسی بود، و بعد به زبان خارجی. روحانیت همیشه با مردم به زبان خود مردم هر منطقه روبرو شده بود. سلطنت پهلوی با قدغن کردن زبانهای غیر فارسی، هم به ملیت های ایران خیانت کرد، و هم دست روحانیت را باز گذاشت تا زمینه سقوط سلطنت را از طریق تبلیغ به زبان خود هر منطقه فراهم آورد. مبارزه علیه سلطنت در خارج از کشور، چندان ربطی به زبانهای کشور نداشت. به دلیل اینکه این مبارزه در خارج از کشور به زبانهای انگلیسی و فرانسه و آلمانی شکل گرفت و آبروی سلطنت را در خارج از کشور برد و حامیان آن را منزوی و از صحنه خارج کرد. درک این وضعیت برای موقعیت فعلی ضروری است. زن ترک، کرد، عرب، بلوچ و ترکمن ستمزده مضاعف است. به دلیل اینکه نمیتواند فرزند خود را به زبان خود تربیت کند و در تحصیل او به صورت جدی یار و یاور باشد، چرا که زبان تحصیل، زبان رابطه ی مادر و بچه نیست؛ زبان، زبان او نیست. آذربایجانی و کرد و ترکمن و عرب و بلوچ را ستم مضاعف رنج میدهد. و این ویژگی اغلب کشورهای منطقه است. در عراق و افغانستان این مسائل از طریق زور و ورود یک نفر نطربوق غربی به منطقه حل شده است. به زعم ما ایران نه عراق است و نه افغانستان، و تازه معلوم نیست ده سال دیگر بر سر این دو کشور چه خواهد آمد. تجربه عراق و افسردگی روانی مردم آمریکا به دلیل فریبی که از حاکمیت خود خورده اند، روحیه باختگی دولت آمریکا، و حتی سردمداران جنگخواه آن سیستم، به آن دولت اجازه لشگرکشی به ایران را نخواهد داد. علاوه بر این، بزرگترین ملیت ایران از نظر تعداد جمعیت، یعنی آذربایجانی ها، به دلیل ستمی که در دوران هر دوشاه پهلوی متحمل شدند، که عواقب آن بر سراسر دوران جمهوری اسلامی نیز تسری یافت، به همان صورت که در خوزستان علیه شریک سابق آمریکا و خصم بعدی آن صدام، و آمریکا جنگیدند، چه بسا که این بار نیز بجنگند. اینکه چه کسی فردا رئیس جمهور میشود، چه کسی رئیس مجلس، چه کسی وزیر فلان وزارتخانه، از نظر ما، مسئله ما نیست. مسئله ایران عمیقتر از این مسائل است. با آمدن و رفتن یک حلقه، حتی با حذف ولایت فقیه و این نوع تمهیدات مسئله حل شدنی نیست، حتی با جدا کردن دین از دولت هم مسئله قابل حل نیست. اینها معلول های مسائل هستند، و تا موقعی که علت ها از بین نرود، معلولها در صورت حذف موقت هم نهایتا به صورتی بروز خواهند کرد. از چهار رئیس جمهور، که یکی از آنها ریشه آذربایجانی داشت، یکی دیگر نیمه ترک و غیرفارس بود، و همه شان هم دهانشان پر عربی بود، نه اعراب طرفی بستند، نه ترکها و نه ملیتهای دیگر. هر شخص دیگری از این رقم، و یا اقمار دیگری که خود را داوطلب خدمت میکند، بر سر کار بیاید بیشتر به منزله ی مسکن برای بیمار سرطانی خواهد بود. فقط یک معالجه وجود دارد: دمکراسی. و شکل دهنده به دمکراسی از همان بزرگراه حل مسئله ملیت های ستمزده ایران میگذرد. به ضرس قاطع میگویم که هر حرکتی که حل این مسئله را بر ناصیه برنامه ی خود قرار بدهد در میان ملیتهای ستمزده ایران، بویژه سی و هفت درصد جمعیت کشور که آذربایجانی هستند، خریدار نخواهد یافت. 
ایران از طریق مبارزه کارگران برای کسب حقوق بهترــ مبارزه ای که به نظر ما برحق است، و ما از همه آن مبارزات حمایت میکنیم، تجزیه نخواهد شد. ایران از طریق مبارزه درخشان زنان برای کسب حقوق مساوی با مردان که ما از آن همیشه دفاع کرده ایم و تا پایان عمر هم دفاع خواهیم کرد ــ تجزیه نخواهد شد. اینها ممکن است دلایل مکمل تجزیه پذیری باشند، اما دلایل اصلی نیستند. ایران موقعی تجزیه خواهد شد که شما ترکیب ملی ایران را نادیده بگیرید و برای هر اقدامی که ملیت های ستمزده در راه احقاق خود میکنند، دلایل بیهوده و بی مصرف، و به نرخ روز، و به همین دلیل دستمالی شده، تحویل مردم بدهید و پشت سر هم بنویسید که تحریکات خارجی بود و یک عده متجاسر از آنور مرز آمدند. و بعد همان پان ــ ایرانیسم مضحکه را در کشور بزرگی که اگر دست روی دست بگذارید، مثل کوه یخی که در برابر آفتاب استوایی قرار گرفته باشد، قطعه قطعه خواهد شد، به وسیله ابیات عق آور ضد عرب و ترک تحویل مردم بدهید. این حرفهای مفت که فمینیسم از اعماق تاریخ آریایی برخاسته، یا هزاران سال کشور آزاد داشته ایم، و این قبیل حرفهای مفت تر باستانگرایی، و گنده ــ الگوگرایی قهقرایی که نشخوار سایت های راسیستی و فاشیستی و تلویزیون های بدریخت است، و این همه فحش و بد و بیراه که به همه آدمهای مخالف با حمله به ایران داده میشود، و این همه یاوه بافی تلفنی، هیچکدام اصل قضیه را عوض نمیکند که در آن کشور طبق آمار، فقط سی و سه درصد جمعیت را مادرانی زاییده اند که با کودکانشان زبان فارسی حرف زده اند. حذف واقعیت با سه میلیون شعار دقیقا به این دلیل غیرممکن است که ۶۷ درصد جمعیت ایران میگویند: ما میخواهیم به زبان مادران خودمان تحصیل کنیم. تحصیل ما به شما چه ربطی دارد؟ میلیاردها دروغ اگر واقعیت را عوض میکرد، الان به جای این فجایع در عراق دوجین دوجین بهشت سبز شده بود. صدام احمق بود، فاسد بود، پدرسوخته بود، ولی یک بار، و شاید استثنائا ــ بگویید حالا از ترس آمریکا، از ترس حمله ــ راست میگفت. بعد معلوم شد آن کسی که میگفت صدام دروغ میگوید، خودش دروغ میگفت و میدانست که دروغ میگوید. و حالا همه مردم دنیا هم میدانند که به بهانه یک دروغ یک کشور را با خاک یکسان کرده اند و با کبریت جنگ قدیمی ترین جاهای جهان را سوزانده و خاکستر کرده اند و خاکسترش را بر سر ادوار تاریخی قدیمی ترین تمدن جهان آوار کرده اند و اسم این را تجدد و فرهنگ و دموکراسی گذاشته اند و تنها همین مانده که از صدام بخواهند بیاید حکومت را به دست بگیرد و غائله را بخواباند. چرا که آنهایی که باید سیر میشدند تا حدی سیر شده اند، گر چه سرمایه جهانی سیری پذیری ندارد. و جالب اینکه به رغم این فجایع، هیچکدام از همسایه ها جرات نکرده اند، یک وجب به خاک همان عراق سابق صدام حسین ملعون دست درازی کنند. و آنوقت پان ــ ایرانیست های لائیک و نالائیک ــ و هر دو نالایق ــ میگویند دخترهای آذربایجان را به مردهای فارس بدهید تا بچه ها فارسی حرف بزنند، و نمی دانند که بچه زبان مادر را یاد میگیرد نه زبان پدر را و حکومتی که دست به چنین قوادی ای بزند فقط لایق ریش همان خود حضرات خواهد بود ، که پرونده اش از زمان محمود افشار و دکتر شیخ الاسلامی و دیگران تا امروز مفتوح مانده است. 
فارسهای ساکت محترم امروز بدانند که در برابر تاریخ شرمنده خواهند شد همانطور که بسیاری از روشنفکران مسیحی زمان هیتلری، وقتی که آن شقاوتها بر یهود رفت، از خجالت در برابر تاریخ آب شدند. امروز سکوت درباره کشتار در اهواز و زندانی شدن آدمها به خاطر آزادی زبان و فرهنگ و صبغه های قومی خود، و سکوت در مسئله زندانی شدن یوسف عزیزی بنی طرف، و یا سکوت درباره کتکی که هر از چند گاه در خیابانهای شهرهای آذربایجان مردم میخورند و سکوت درباره زندانی شجاع و آزادی خواهی مثل انصافعلی هدایت، کمتر از سکوت آن روشنفکران مسیحی در زمان هیتلر نیست و دود این سکوت در چشم همه ما بی بصیرتان خواهد رفت. سراین قضایا ما نوحه سرنمیدهیم. اصل قضیه را به صراحت میگوییم: هزار سال ترکها بر ایران سلطنت کردند و هزار سال ادبیات فارسی مستمرا تولید شد. من شاگرد و نویسنده آن ادبیاتم. و صفحاتی بر صفحات آن افزوده اما جهان عوض شده است. هوش امروزی من معاصر هوش جهانی در حوزه کارم نباشد، فقط به درد لای جرز میخورم. صدایم به این دلیل بلند‌ است که حرف حق را به زبان شما میگویم که زبان مادری مرا بریده اید. دو پهلوی هر دو ترکی را قدغن کردند. طرف اجازه نداد شعرهای ترکی زنش که مادر محمدرضا شاه بود چاپ شود. شهریار مینالید که چرا نمیگذارید دیوان ترکی من چاپ شود. ساعدی را مدام تعقیب میکردند که این مرد در کوه و کمر و کوهپایه آذربایجان دنبال چه میگردد! و یا مرا در یازده سالگی در مدرسه مجبور کردند که ترکی زبان مادری را از روی روزنامه مدرسه بلیسم. و تازه این پدران ما بودند که برای یک مملکت انقلاب مشروطیت آوردند. اصل قضیه را به صراحت میگویم: فارسها باید خواستار حقوق مساوی برای ملیت های ستمزده ایران شوند. فحش و بد و بیراه گفتن به ترک و عرب و کرد و ترکمن را رها کنند. آن کشور فقط با تساوی حقوق ملیت ها به صورت یک کشور باقی میماند. البته ملیت های ستمزده منتظر بیداری فارسها نخواهند ماند و تعداد عظیمی از فارس های هوشمند هم در کنار آنها هستند. ولی مگر شما در دنیای به اصطلاح متمدن و متجدد زندگی نمیکنید. مگر شما اینهمه کتاب که در ایران درباره چند رگگی، چند صدایی بودن، چند ملیتی بودن، کثیرالملله بودن ترجمه میشود، نمیخوانید؟ خوب برای چه خود را متمدن میدانید، اگر حاضر نیستید به ابتدایی ترین شرایط تمدن عمل کنید. چرا اعلامیه جهانی حقوق بشر را به رسمیت نمیشناسید. ایران زندان ملیت های ستمزده است. خب! وظیفه شما به عنوان یک انسان چیست؟ دست روی دست گذاشتن، تا کشورتان را قطعه قطعه کنند. زدن توی سر عرب و ترک و کرد و دیگران تا دل پان ــ ایرانیست اسلامی و غیراسلامی خنک شود و یا دولت قدر قدرتی امروز این یکی را بگیرد، فردا آن دیگری را بگیرد، به جای آنکه سرمایه مضاعف در اختیار اعراب، کردها، ترکمن ها، ترک ها و بلوچ ها بگذارد و جبران خسران تاریخی آنها را بکند؟ خب! شما را در راه خدمت به کشورتان دیگر با چه انگیزه ای به خدمت دعوت کنیم؟

شهروند 

تاریخ انتشار : ۸ اسفند, ۱۳۸۴ ۴:۴۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را شکل داده است. احترام به بزرگان هنر و ادبیات، وظیفه‌ای ملی و تاریخی است که پاسداشت فرهنگ و تاریخ ما را تضمین می‌کند.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات غیرانسانی دیگر صرف نظر از نوع اتهام یا انگیزه و اعتقاد محکومان، چیزی جز نابودی و ظلم نیست و باید برای همیشه از دستگاه قضایی حذف شود.  نه به اعدام، نباید فقط شعاری باشد، بلکه باید به منشوری تبدیل شود که کرامت انسانی و حقوق برابر را برای همه، فارغ از جنسیت و جایگاه اجتماعی، به رسمیت بشناسد.

مطالعه »
بیانیه ها

اهانت به مزار ساعدی حمله‌ای مستقیم به آزاد اندیشی و میراث فرهنگی ایران!

غلامحسین ساعدی نه فقط یک نویسنده، بلکه صدای رنج و امید مردم ایران بود. هرگونه بی‌احترامی به او یا دیگر چهره‌های فرهنگی، بی‌اعتنایی به میراثی است که هویت ما را شکل داده است. احترام به بزرگان هنر و ادبیات، وظیفه‌ای ملی و تاریخی است که پاسداشت فرهنگ و تاریخ ما را تضمین می‌کند.

مطالعه »
پيام ها

پیام گروه کار روابط عمومی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به مناسبت برگزاری دهمین کنگرهٔ سراسری حزب اتحاد ملت ایران اسلامی!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) تلاش‌های مؤثرحزب اتحاد ملت ایران اسلامی در جبههٔ اصلاحات برای ایجاد تغییر در اوضاع اسفناک کشور را ارزشمند می‌داند. حضور پررنگ زنان در شورای مرکزی حزب شما، گامی شایسته در راستای تقویت نقش زنان در عرصهٔ سیاسی کشور است.

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

حقوق ما: سال هشتم، شماره ۲۳۰

روزای خونین: میان نامه های زندان و تئوری انقلاب

یگانه چارهٔ ما

سقوط تاریخی دستمزد در مقابل طلا

در چشم انداز سبزِ نگاه تو

دفتر کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)