مخالفان حکومت لیبی، سرانجام بعد از شش ماه درگیری و جنگ، روز سه شنبه اول شهریور ۱۳۹۰ برابر با بیست و سوم آگوست ۲۰۱۱، وارد اقامتگاه سرهنگ معمر قذافی شدند و بخش هایی از شهر طرابلس، پایتخت این کشور به تصرف خود درآوردند.
در این شش ماه، قذافی و نیروهای وفادار به او، تا آن جایی که قدرت داشتند در شهرهای لیبی مردم را کشتار کردند اما اکنون به نظر می رسد که حکومت ۴۲ ساله قذافی نفس های آخر را می کشد.
تحولات لیبی، بار دیگر به جهانیان نشان داد که اگر مردم با اراده و قدرت و همبستگی انسانی خود به میدان بیایند، حتی جانی ترین حکومت های تا دندان مسلح را نیز از زانو درمی آورند. لیبی، شش میلیون و پانصد هزار نفر جمعیت دارد.
تصاویر ویدیویی نشان می دهند تعدادی از نیروهای مخالفان سر مجسمه سرهنگ قذافی را جدا کرده اند و به آن لگد می زنند. برخی از آن ها نیز در مقابل مجسمه مشت طلایی که هواپیمایی جنگی را در دست دارد، ژست گرفته اند. این مجسمه به نمادی از قدرت سرهنگ قذافی تبدیل شده بود.
اما خبرها حالی از آن است که هنوز جنگ قدرت در خیابان های طرابلس، ادامه دارد. سیف الاسلام، فرزند قذافی که گفته می شد دستگیر شده، در خیابان های طرابلس ظاهر شده و از کنترل پایتخت توسط نیروهای دولتی سخن گفته است. به گزارش العربیه، سیف الاسلام اعلام کرد پدرش سالم است و هم چنان در طرابلس به سر می برد و کنترل نظام در دست آن هاست.
در حالی که شورای انتقالی اعلام کرده بود فرزند قذافی به همراه دو تن دیگر از برادرانش محمد و الساعدی بازداشت شده است ناگهان در یکی از خیابان های پایتخت ظاهر شد و اظهارات رهبران انقلابیون را تکذیب کرد.
خبرنگاران «خبرگزاری فرانسه»، «رویترز»، «سی ان ان» و «بی بی سی» تاکید کرده اند سیف الاسلام را در هتل «ریکسس» در طرابلس ملاقات کردند. او، به خبرنگاران گفت: «طرابلس تحت کنترل ماست، دنیا بداند همه چیز در طرابلس به خوبی پیش می رود.» او، افزود: «من این جا هستم تا شایعه ها را تکذیب کنم.»
این در حالی است که اوکامبو، دادستان دادگاه جنایی شب دوشنبه اعلام کرده بود به اطلاعاتی دست یافته است که تاکید می کند سیف الاسلام در طرابلس بازداشت شده است.
سیف الاسلام، به همراه پدرش و عبدالله السنوسی رییس سازمان امنیت تحت تعقیب دادگاه جنایی بین المللی هستند. هنگام حضور سیف الاسلام در مجتمع باب العزیزیه ده ها تن از هوادران حکومت قذافی نیز حضور داشتند و پرچم رسمی لیبی و تصاویری از معمر قذافی را در دست داشتند.
سیف الاسلام، ۳۹ سال دارد و با نفوذترین فرزندان قذافی در حکومت پدرش است و معمولا نقش سخن گوی غیررسمی نظام و جانشین پدر را بر عهده دارد.
از سوی دیگر، منابع مخالفین قذافی در گفتگو با العربیه تاکید کردند محمد قذافی فرزند ارشد معمر قذافی که پیش از این توسط مخالفان بازداشت شده بود توانست از دست آن ها فرار کند. مصطفی عبدالجلیل، رییس شورای انتقالی لیبی بازداشت محمد قذافی را تایید کرده بود.
روزنامه تلگراف چاپ بریتانیا نیز اعلام کرد که ممکن است قذافی و خانواده اش از طریق تونل های زیر زمینی، طرابلس را ترک کرده باشند. این روزنامه نوشت: در دهه ۸۰ که آمریکا مقر قذافی را بمباران کرد، وی با وسواس خاص امنیتی خود دستور حفر این تونل ها را داد.
این پروژه در ظاهر به عنوان تونل های آب رسانی پیگیری می شد ولی در واقع کانال اطمینان دیکتاتور برای روزهای اضطراری بوده است. به نوشته تلگراف، این تونل ها باب العزیزیه را به صحراها و برخی شهرهای دیگر لیبی متصل می سازند و برای ساخت آن ها ۱۵ میلیارد دلار هزینه شده است. فناوری ساخت این تونل ها نیز از اروپا و کره جنوبی گرفته شده بود.
با این حال هنوز وجود چنین تونل هایی رسما اثبات نشده است اما رسانه ها درباره وجود آن خبرهای متعددی می دهند که از آن جمله می توان به بی بی سی اشاره کرد که از وجود چنین تونل هایی خبر داده است. بنابراین، مشخص نیست که قذافی در کجا به سر می برد، ولی شب گذشته، او در یک سخن رانی گفت که تا زمان «پیروزی یا شهادت»، خواهد جنگید.
قذافی در این سخن رانی خود که از یک کانل تلویزیونی پخش گردید، گفت که عقب نشینی اش از مجتمع باب العزیزیه (مقر رهبری لیبی) یک ترفند نظامی بوده است. او، به مردم گفت که نیروهای قبایل در حال آماده شدن برای مقابله با مخالفان هستند و وعده داد که در ظرف دو تا سه روز آینده پایتخت «آزاد» شود.
قذافی، در این پیام خود، ادعا کرده است: «من با لباس مبدل از خانه ام در طرابلس و بدون آن که مردم من را ببینند، خارج شدم و جوانانی را دیدم که در خیابان ها بودند. صادقانه بگویم که به نظر من طرابلس سقوط نکرده است.»
سخن گوی دولت او نیز گفت که واگذاری مجتمع باب العزیزیه یک تصمیم تاکتیکی بوده و هنوز ۸۰ درصد پایتخت در کنترل نیروهای حکومتی است.
بنا به گزارش خبرگزاری ها، یک روز بعد از تصرف اقامتگاه قذافی در طرابلس، درگیری بین نیروهای مسلح مخالف دولت و نیروهای وفادار به قذافی برای در دست گرفتن کنترل کامل این شهر، هم چنان ادامه دارد.
مخالفان قذافی، در چندین منطقه در جنوب و مرکز طرابلس با طرفداران او درگیر شده اند. منطقه ای در شرق فرودگاه اصلی طرابلس هم به یکی از مراکز جدید درگیری دو طرف تبدیل شده است.
براساس گزارش ها در روز چهارشنبه، ۲۴ اوت و به دنبال پرواز جنگنده های ناتو بر فراز طرابلس، دو انفجار این شهر را لرزانده است.
شورای ملی انتقالی لیبی، برای دستگیری قدافی یک میلیون و شش صد هزار دلار جایزه تعیین کرده است. این شورا، هم چنین اعلام کرده است که هر کس از نزدیکان قذافی، او را بازداشت کند یا به قتل برساند، مشمول عفو خواهد شد. تاکنون شورای ملی انتقالی لیبی را بیش از سی کشور، به رسمیت شناخته اند.
مصطفی عبدالجلیل، رییس شورای ملی انتقالی لیبی نیز گفته است که تجار یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار برای مرده یا زنده قذافی جایزه تعیین کرده اند.
مخالفان قذافی، گفته اند که بازداشت سرهنگ قذافی حیاتی است تا احتمال هر گونه اقدام او برای ضدحمله و مقابله با مخالفانش از بین برود.
گفته می شود که هواداران قذافی، در شهر بندری سرت و شهر سبها در ۶۵۰ کیلومتری جنوب طرابلس حضور قابل توجهی دارند.
خبرگزاری آسوشیتدپرس، گزارش داده است که در شهر سبها هم پایگاه نظامی و هوایی بزرگی وجود دارد و در صورتی که سرهنگ قذافی به این تاسیسات دسترسی پیدا کند، فرصت مناسبی برای فرار راحت تر او به نیجر و چاد، دو کشور همسایه لیبی، در اختیارش قرار می گیرد.
به دنبال چندین روز درگیری های مسلحانه در طرابلس، مسئولان صلیب سرخ جهانی اعلام کردند که برای ارائه خدمات در این شهر نیازی فوری به تجهیزات پزشکی و کارکنان بیشتر در بخش درمانی وجود دارد.
به این ترتیب، نبرد سنگین میان مخالفان و هواداران معمر قذافی در سومین روز ورود مخالفان به طرابلس، هم چنان ادامه دارد. در حالی که مخالفان قذافی موفق شدند کنترل بخش عمده ای از پایتخت را در اختیار خود بگیرند، هواداران قذافی مناطقی از شهر را با خمپاره هدف گرفته اند.
در نبرد سه روز گذشته در شهر طرابلس، دست کم ۴۰۰ نفر کشته و بیش از ۲ هزار تن مجروح شدند. شمار مجروحان به حدی افزایش یافته که بیمارستان های طرابلس توان پذیرش مجروجان را ندارند.
ژنرال عبدالله ابوالافرا، از فرماندهان نیروهای مخالف به خبرگزاری فرانسه گفته که حدود «۹۰ تا ۹۵ درصد خاک لیبی زیر کنترل نیروهای مخالف است.» او، افزود که «معمر قذافی از این پس به گذشته تعلق دارد.»
در پی شدت گرفتن درگیری ها در طرابلس، یک سربازرس هسته ای پیشین آژانس بین المللی انرژی اتمی در مورد حفاظت از اسناد و اطلاعات مرکز پژوهش هسته ای لیبی هشدار داد.
«اولی هاینونن»، به خبرگزاری رویترز گفت که دولت معمر قذافی در این مرکز، ترکیبات لازم برای ساخت «بمب های کثیف» را در اختیار داشته است. او، در مورد این ترکیبات به اورانیوم غنی شده خفیف و اسناد و اطلاعاتی در مورد چگونگی ساخت «بمب های کثیف» اشاره کرد.
یکی از مسئولان صلیب سرخ در طرابلس، به بی بی سی گفت که به دلیل ادامه درگیری در شهر، بسیاری از کارکنان بخش درمانی به سختی می توانند خود را به بیمارستان ها و دیگر بخش های ارائه دهنده خدمات پزشکی برسانند. صلیب سرخ، اعلام کرده است که هم نیروهای مسلح و هم افراد غیرنظامی از جمله مجروحان درگیری های طرابلس هستند.
تحولات خیره کننده ای که با شعار «نان و آزادی» از تونس آغاز شد و هم چنان کشور به کشور می چرخد، همه نهادها و دولت های سرمایه داری را دچار شوک شدید کرد. از این رو، دولت های سرمایه داری و تئوریسین های آن تلاش های گسترده ای را آغاز کردند تا گام به گام مسیر انقلابات را در جهت منافع سرمایه داری خود، تغییر دهند. آن ها، با تایید این انقلابات که تا آن زمان نه دولت ها و نه شخصیت ها و فعالین سیاسی و فرهنگی بورژوازی هرگز واژه «انقلاب» را به زبان نمی آوردند از واقعه تونس و به ویژه مصر به این طرف، دوباره مجبور شده اند واژه انقلاب را به در مباحث و سخنان و مواضع خود وارد کنند. اما هم چنان هشدار می دهند که اگر انقلاباتی رهبریش به دست طبقه کارگر و نیروهای چپ و کمونیست بیفتد خطرناک است. در حالی که اگر رهبری انقلابی در دست نظامیان و دولت مردانی که در ماه های پایانی سقوط دیکتاتورها، از حاکمیت جدا می شوند و با حمایت های دولت ها، رهبری مخالفان حکومت را به دست می گیرند، خطرناک نیستند؟!
امروز درباره ایران نیز گرایشات راست و لیبرال هم چون جمهوری خواهان رنگارنگ که طیف های توده ای – اکثریتی و به اصطلاح گروه های ملی و مذهبی ستون فقرات آن ها را تشکیل داده اند، همواره جلسات نهان و آشکار برگزار می کنند و با عناصر دست چندم دولت های غربی تماس می گیرند تا به زعم خود و با حمایت دولت ها، رهبری انقلاب آتی مردم ایران را دو دستی به جناح اصلاح طلبان حکومت اسلامی که امروز به «جنبش سبز» تغییر نام داده، بسپارند. از این رو، بی جهت نیست که کسانی چون کدیور و فاطمه حقیقت جو و مهاجرانی و امیرارجمند و غیره کشور به کشور می چرخند با لابی ها و گروه های مختلف و مقامات دولت ها تماس می گیرند تا رهبری در «سایه» خود را با حمایت های مادی و معنوی و تبلیغی دولت های غربی به وجود آوردند. اگر به نوع تبلیغات رادیوها و تلویزیون های دولت های آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه، هلند و… نگاهی بیندازیم با اکثریت کسانی که به عنوان تحیلگر، فعال حقوق بشر، کارشناس مسایل ایران و غیره گفتگو می کنند، طرفدار و مبلغ گرایشات لیبرالی و هم جهت با سیاست های جناح سبز حکومت اسلامی هستند.
اما خوشبختانه جنبش های اجتماعی ایران چون جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانش جویی و گروه های روشنفکری و هنری ایران، هوشیارتر از آنند که این گرایشات لیبرالی دست در دست جناح سبز حکومت اسلامی، توافقات و بند و بست های خود با مقامات کشورهای مختلف در پشت درهای بسته را به جامعه غالب کنند و برای آن ها رهبر تراشی نمایند. فعالین این جنبش ها، بهتر از هر سازمان و حزب و جریانی و شخصیتی توانایی هدایت و رهبری مبارزه خود را دارند بنابراین، اجازه نمی دهند گرایشات لیبرال و فرصت طلب از بالای سر آن ها برای آینده جامعه ایران آلترناتیو بتراشد.
بعلاوه سران حکومت اسلامی، از سقوط قذافی، دچار شوک نموده اند. برخی به وزارت امور خارجه انتقاد می کنند که چرا درباره لیبی، سیاست سکوت در پیش گرفته و بیانیه اش را نیز دیر منشر شده است.
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی نیز روز سه شنبه اول شهریور، با صدور بیانیه ای رسمی، ضمن حمایت از موفقیت مخالفان در لیبی، علیه «دخالت استعمارگران دیروز و مدعیان امروز» در این کشور هشدار داد.
تا آن جایی که مقامات حکومت اسلامی، درباره لیبی اظهارنظر کرده اند، سیاست های دوپهلو اتخاذ کرده اند. در آخرین واکنش به تحولات لیبی، علی لاریجانی، رییس مجلس حکومت اسلامی، روز سه شنبه، اول شهریور ۱۳۹۰، در پیامی «سقوط دیکتاتوری» در لیبی را به مردم این کشور تبریک گفت و ابراز امیدواری کرد که حکومتی مبنی بر «خواست مردم» با حضور «انقلابیون مسلمان» و بدون دخالت «بیگانگان و عناصر خارجی» تشکیل شود. تاکنون هیچ خبرگزاری از گروهی به نام «انقلابیون مسلمان» خبری منتشر نکرده است.
محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری حکومت اسلامی، در گفتگوی تلفنی با رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، آن چه را که دخالت غرب در بحران های منطقه دانسته غیرقابل قبول خوانده و گفت که «دخالت قدرت های زورگو به این بهانه، شرایط را بدتر می کند که نمونه بارز آن لیبی است.»
شایان ذکر است که رابطه قذافی با حکومت اسلامی، دوره هایی سر و دور هایی نیز حسنه بوده است. به دلیل این که مقامات حکومت اسلامی، احتمال می دادند قذافی در ماجرای ناپدید شدن موسی صدر دست دارد، رابطه شان با لیبی دچار افت و خیزهایی بوده است. اما در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد، رابطه طرفین محکم تر شد و پروژه های همکاری زیادی نیز در دست اجرا داشتند.
موسی صدر، در سال ۱۹۷۸ در سفری که به دعوت معمر قذافی به لیبی کرد، ناپدید شد و طرفدارانش، دولت لیبی را مسئول ناپدید شدن و حتی قتل او می دانند هر چند مقامات لیبیایی همواره دست داشتن در این ماجرا را تکذیب کرده اند. اکنون با ورود نیروهای مخالف قذافی به طرابلس، شبکه تلویزیونی المنار، متعلق به گروه حزب الله لبنان، گزارش کرد که خانواده موسی صدر از رهبران جدید لیبی خواسته اند به موضوع ناپدید شدن او توجه ویژه داشته باشند.
در این میان موضع گیری دوست نزدیک احمدی نژاد، هوگو چاوز، رییس جمهوری ونزوئلا، از همه جالب تر و در عین حال مضحک تر است. او، اعلام کرد که ونزوئلا، هم چنان معمر قذافی را به عنوان رهبر لیبی به رسمیت می شناسد و دولت موقت مخالفین قذافی را به رسمیت نخواهد شناخت. به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، هوگو چاوز، در حالی این خبر را اعلام کرد که مردم لیبی، اقامتگاه معمر قذافی در شهر طرابلس را تسخیر کرده اند. چاوز در سخنانی که از تلویزیون ونزوئلا پخش می شد، گفت: «ما در لیبی تنها یک دولت را به رسمیت می شناسیم، دولتی که معمر قذافی رهبر آن است.»
هم زمان، دمیتری مدودف، رییس جمهوری روسیه، یک روز پس از سقوط حکومت قذافی، از معمر قذافی و مخالفان او خواسته است تا هر چه سریع تر از جنگ داخلی دست بکشند و برای حل اختلافات خود از راه مذاکره تلاش کنند.
او در عین حال تاکید کرد: «در مورد موقعیت شورای ملی انتقالی لیبی، که رهبری سیاسی مخالفان را برعهده دارد، گفت که در صورتیکه این شورا بتواند کشور را متحد کند، روسیه مایل به شناسایی رسمی آن خواهد بود.»
دولت چین نیز نسبت به ادامه درگیری مسلحانه در لیبی ابراز نگرانی کرده و خواستار توقف جنگ در این کشور شده است. روز چهارشنبه ۲۴ آگوست، سایت اطلاع رسانی وزارت خارجه جمهوری خلق چین خبر داد که دولت این کشور در تماس با شورای ملی انتقالی لیبی، خواستار «انتقال مسالمت آ میز قدرت» در آن کشور شده است.
این نخستین بار است که منابع رسمی چین از تماس با شورای ملی انتقالی خبر می دهند که می تواند به منزله به رسمیت شناختن این شورا به عنوان جایگزین احتمالی حکومت سرهنگ قذافی محسوب شود. در دوره حکومت قذافی، چین دارای روابط نزدیک سیاسی و اقتصادی با لیبی بوده است.
چین، هم چنین از خریداران نفت خام لیبی و از سرمایه گذاران عمده در صنعت نفت آن کشور بوده و سخن گوی وزارت تجارت چین گفته است انتظار دارد دولت آینده لیبی، از منافع اقتصادی خارجی در آن کشور حمایت کند.
در خقیقت سقوط دیکتاتور لیبی، همه دیکتاتورها جهان، به ویژه بشار اسد و احمدی نژاد و دوستان آن ها چون چاوز را به وحشت انداخته است. در حالی که سران حکومت اسلامی، با ریاکاری درباره سقوط قذافی، موضع گیری می کنند، اما نه تنها کم ترین انتقادی به کشتار مردم سوریه توسط حکومت بشار اسد ندارند، بلکه حتی نیروهای جنایت کار سپاه پاسداران خود را برای کمک به نیروهای سرکوبگر حکومت سوریه، راهی آن کشور کرده اند و در تلاشند مانع سقوط این حکومت شوند. چرا که سقوط دولت سوریه، سقوط حکومت اسلامی ایران را تسریع می کند.
لیبی، در حالی که در روز یک و نیم میلیون بشکه نفت می فروخت، بخش عمده این درآمد به جیب اطرافیان قذافی و سرمایه داران سرازیر می شد و سهم بیش از شش و نیم میلیون نفری جمعیت این کشور بسیار ناچیز بود. به لحاظ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نیز سانسور و اختناق شدیدی بر این کشور حاکم بود. همه این عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، دست به دست هم داده و اکثریت مردم لیبی را به مخالفت و نفرت از حکومت قذافی کشانده است. از این رو، مردم لیبی، با بی صبری دنبال یک فرصت تاریخی بودند تا به آزادی و برابری و رفاه و عدالت دست پیدا کنند.
اسنادی که در سایت ویکی لیکس، مربوط به کشور لیبی منتشر شده، از خوشگذرانی های معمر قذافی و خانواده اش پرده برداشته است. در حالی که بسیاری از مردم در کشور لیبی در فقر و مشقت زندگی می کردند، پسران قذافی و سایر اعضای خاندان او، میهمانی های پر زرق و برق و پرهزینه می داده اند. آنان به خواننده های مشهور امریکایی و اروپایی میلیون ها دلار پول می دادند که در میهمانی های ویژه شان برای آنان و مدعوین شان، به طور خصوصی هنرنمایی کنند.
تحولات انقلابی تونس و مصر و سرنگونی بن علی و مبارک تاثیر زیادی بر روحیه اعتراضی مردم لیبی گذاشت به طوری که تظاهرات هایی عظیمی را در ماه فوریه سال جاری در جهت برکناری حکومت قذافی آغاز کردند. اما متاسفانه این حرکت مردمی لیبی، چندان طول نکشید که با دخالت دولت های غربی و در راس همه آمریکا، به ویژه با آغاز عملیات نظامی ناتو در لیبی، از مسیر اصلی و واقعی خود منحرف شد. در حالی که مردم معترض در این مدت کم، بخش هایی از طرابلس، پایتخت کشور را به تسخیر خود درآوده بودند.
در ماه مارس ۲۰۱۱ بود که سازمان ملل، با صدور قطعنامه ای، دست به تحریم هوایی لیبی زد. در این تحریم، نقش آمریکا بسیار برجسته بود. پس از این نیروهای ناتو، حملات هوایی خود را به مراکز و هدف های مشخصی در لیبی آغاز کردند. گفته می شود تاکنون ناتو ۷۴۵۹ نقطه در لیبی را بمباران هوایی کرده است. در این مدت آمریکا و متحدانش نیروهای طرفدار خود در لیبی را هم راستا با سیاست های خود متحد کرده اند و رهبری آن را نیز به مرکزی به نام «شورای ملی انتقالی لیبی»، واگذار کرده اند. کسانی که در این شورا نقش رهبری دارند عمدتا مقامات بلندپایه سیاسی – نظامی حکومت قدافی هستند که پس از خیزش مردمی ظاهرا به صف مخالفین پیوسته اند.
برای مثال، رییس شورای انتقالی ملی، مصطفی جلیل نام دارد که وزیر سابق دادگستری حکومت قذافی بود. هم چنین از سوی دولت آمریکا نیز «جفری فلتمن»، ماموریت دارد تا در ارتباط با شورای انتقالی ملی لیبی، «دمکراسی» مورد دل خواه دولت آمریکا و متحدانش را در لیبی برقرار کنند؟!
رونالد ریگان، رییس جمهوری وقت آمریکا، به قذافی لقب «سگ دیوانه خاور میانه» را داده بود و در سال ۱۹۸۶، دستور بمباران طرابلس و بن غازی را صادر کرد. در این بمباران مقر قذافی، یکی از فرندانش کشته شد.
قذافی پس از سپتامبر ۱۱ سال ۲۰۰۱، قرارداد «جنگ علیه ترور» را با آمریکا را امضاء کرد و از حمله آمریکا به و متحدانش به عراق حمایت کرد. پس از انعقاد این قرارداد، روابط طرفین بهبود یافت و شرکت ها و کمپانی های نفتی نظیر اکسان موبیل، شورون و دیگر کمپانی های کشورهای غربی، در این کشور سرمایه گذاری های کلانی را آغاز کردند. سران حکومت های اروپایی، از جمله برلوسکونی نخست وزیر محافظه کار ایتالیا، رابطه بسیار نزدیکی با قذافی برقرار کردند.
در رابطه با وقایع لیبی، فرانک گاردنر، نویسنده و خبرنگار بی بی سی در تازه ترین گزارش خود از لیبی، با عنوان «چه کسی از قذافی حمایت می کند»، می نویسد:
بر خلاف مصر و تونس، در لیبی این ارتش نیست که توازن قدرت را برقرار می کند. در عوض این وظیفه برعهده یک شبکه موهوم از گردان های نظامی، «کمیته های انقلابی» هواداران مورد اعتماد، سران قبایل و مزودوران خارجی وارداتی است.
ارتش واقعی لیبی تقریبا نمادین است. یک نیروی ضعیف تحلیل رفته که اندکی بیش از ۴۰ هزار نفر هستند و نه آموزش درستی دیده اند و نه تجهیزات مناسبی در اختیار دارند. این بخشی از استراتژی بلند مدت سرهنگ معمر قذافی بوده است تا هرگونه خطر کودتای نظامی احتمالی علیه خود را دفع کند چرا که خود او از همین طریق در سال ۱۹۶۹، به قدرت رسیده بود. اما حکومت لیبی، دارای یک دستگاه امنیتی داخلی بزرگ، ثروتمند، مجهز و بی رحم است.
تعدادی از پسرهای خود سرهنگ قذافی نیز در راس دستگاه امنیتی این کشور قرار دارند و عبدالله سنوسی، برادر زن قذافی است که در دستگاه امنیتی داخلی و خارجی لیبی نقشی کلیدی دارد. او، به آدم کشی شهرت دارد. شایع است که عامل اصلی همه خشونت های به کار گرفته شده برای سرکوب معترضین در شهر بن غازی و شرق این کشور به عهده او بوده است.
به گزارش الجزیره، معمر القذافی مشخصات ویژه ای دارد که او را از دیگر رهبران جهان متمایز می کند. از جمله این ویژگی ها وجود شمار زیادی زن آموزش دیده نظامی است که وی را در سفرهای داخلی و خارجی همراهی می کرده اند. این زنان، هم چنین موظفند در امور شخصی به قذافی کمک کنند.
زنان محافظ قذافی که شمار آنان بین سیصد تا چهارصد نفر برآورد می شود، لباس نظامی بر تن دارند و در دانشکده های مخصوص آموزش های مختلف دیده اند. با این حال هویت این زنان کاملا سری و پنهانی است به گونه ای که هیچ گونه اطلاعاتی از سوابق خانوادگی و اجتماعی آنان به رسانه ها درز نکرده است. در همین حال هیچ کدام از آنان تاکنون با هیچ رسانه ای مصاحبه نکرده است و مشخص نیست آیا به اختیار خود در زمره محافظان شخصی قذافی درآمده اند یا در این کار مجبور بوده اند. این زنان با این که در کشوری قبیله ای و متعصب به سر می برند، حجاب ندارند.
این در حالی ست که قذافی در کتاب سبز خود، بیرون رفتن زن را از خانه نوعی دیکتاتوری دانسته و با آن مخالفت کرده است. او، در کتاب خود تاکید می کند که زن باید در خانه بماند و به امور فرزندان رسیدگی کند.
معمر القذافی، در سال ۱۹۶۹ در کودتایی به همراه شماری از افسران که خود را هم چون افسران آزاد مصر، افسران آزاد نامیده بودند پادشاهی «ادریس السنوسی» را پایان داد و قدرت را در لیبی به دست گرفتند.
قذافی در ۴۲ سال حکومت در لیبی، در عرصه سیاسی، هم چون دیگر دیکتاتورهای جهان عرب به فکر موروثی کردن حکومت در خاندان خود بود و تلاش می کرد «سیف الاسلام قذافی»، پسر خود را جانشین خود کند.
او، از همسر نخست خود یک فرزند به نام محمد قذافی دارد قذافی پس از جدایی با همسر اول خود، با «صفیه فرکاش»، همسر دوم خود ازدواج کرد و صاحب ۷ فرزند شد که سیف الاسلام نخستین آن هاست.
بی شک، هر انسان آزادی خواهی بدون تامل، سقوط دیکتاتور لیبی و دیکتاتورهای کشورهای دیگر را جشن می گیرد و به مردم کشوری که دیکتاتور را به پایین کشیده اند، صمیمانه تبریک می گوید!
اما در مورد لیبی، شادی و نگرانی هم زمان است و به انسان احساس دوگانه ای دست می دهد. در واقع مردم لیبی امروز از حاکمیت دیکتاتوری رها شده اند، بسیار شادی بخش است. از سوی دیگر، رهبری نیروهای مخالفین دست کسانی است که تا شش ماه پیش در خدمت دیکتاتور بودند و در این ۴۲ سال در همه جنایات سرهنگ قذافی سهیم اند. رهبری مخالفین قذافی در شهر بن غازی از همان روزهای نخست شکل گیری خود راهی مذاکره نهان و آشکار با دولت های غربی و در راس همه آمریکا شد و از همان روزهای نخست نیز نه تنها با حمایت و پشتیبانی مادی و سیاسی آن ها قرار گرفت، بلکه فراتر از آن، ناتو نیز حملات وسیعی را به هدف خود در لیبی، برای برافکندن قذافی آغاز کرد. سئوال این است که مردم در مقابل شورای ملی انتقالی لیبی، که قرار است به زودی از بن غازی به طرابلس نقل مکان کند، چه برخوردی خواهند کرد؟ چه سیاستی را در مقابل نیروهای ناتو اتخاذ خواهند نمود؟ این ها، از جمله مسایل مهمی هستند که در مقابل مردم رها شده از سانسور و اختناق و سرکوب حکومت لیبی قرار دارند.
دولت های سرمایه جهانی، پیش از این نیز در تحولات انقلابی مصر، ارتش به صحنه آوردند تا از این طریق رهبری انقلاب و تعمیق آن را از دست نیروهای انقلابی خارج کنند و فعلا ارتش مصر پرچم دار تحولات قطره چکانی و کنترل شده در این کشور است. ارتشی که حدود سه دهه پیش کودتا کرد و فرمانده آن، حسنی مبارک، رییس جمهور بر کنار شده بود.
هم اکنون نیز پس از سقوط قذافی، احتمالا سقوط دیکتاتور سوریه، بشار اسد از دیگران نزدیک تر است. در طول چندین ماه اعتراضات مردمی در این کشور، بیش از دو هزار نفر از مردم معترض توسط نیروهای حکومتی به قتل رسیده اند. اما مردم با رشادت و جسارت تحسین برانگیزی به مبارزه خود در جهت سرنگونی حکومت اسد ادامه می دهند. بی شک، دولت های منطقه به ویژه ترکیه و دولت های دیگر غربی در تحولات سوریه در تلاشند تلاش اهداف و سیاست های خود را از طریق گروه هایی که به خود نزدیک می بینند پیش ببرند. همان طور که سران تروریست حکومت اسلامی، با تمام قدرت از حکومت جنایت کار و آدم کش بشار اسد دفاع می کند و در واقع سران این حکومت، نگران آینده خود هستند.
اکنون دولت های غربی و کشورهای عضو پیمان ناتو، در تلاشند قدرت را در لیبی به «شورای ملی انتقالی لیبی» که خود مستقیما در ساختن آن دخیل بوده اند و تاکنون میلیاردها دلار پول نیز در اختیار آن قرار داده اند، واگذار کنند. برای مثال، از ماه ها پیش دولت انگلیس، سفارت لیبی در لندن را تعطیل و آن را با تشریفات خاصی در اختیار این «شورای…» قرار داده است. در راس این شورا، «مصطفی عبدالجلیل» قرار دارد که تا شش ماه پیش، یکی از مهره های اصلی حکومت قذافی بود و در همه جنایات ده های طولانی آن نیز نقش مستقیم ایفا کرده است.
محمود جبریل، از اعضای ارشد شورای ملی انتقالی لیبی، برآورد کرده است که لیبی، بین ۱۶۰ تا ۱۷۰ میلیارد دلار دارایی مسدود شده دارد. دولت آمریکا هم اعلام کرده است که به دنبال آزاد کردن نزدیک به یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار از دارایی های مسدود شده لیبی خواهد بود.
* اخیر «کمیسیون تحقیق و تفحص فرانسه در جنگ لیبی»، گزارشی را منتشر کرده و بنا بر آن، به ترکیب شورای انتقالی لیبی پرداخته است. اگر این گزارش دقیق باشد دیر یا زود اختلاف بین سران گرایشات مختلف درون شورای عالی انتقالی برای تقسیم قدرت بالا خواهد گرفت و به یک کشمکش جدیدی در جامعه لیبی خواهد شد.
در حقیقت اگر طرح ها و نقشه ها و سناریوهایی که دولت های غربی از پیش و در غیاب مردم لیبی تدارک دیده اند، اکنون با سقوط قذافی در حال پیاده کردن آن ها در این کشور آفریقایی – عربی هستند. از این رو، باید دید که در روزهای آتی کدام توافقات شورای اپوزیسیون قذافی با دولت های غربی بر سر تقسیم عنایم و ثروت ها و منابع طبیعی غنی این کشور، به ویژه نفت آن و هم ادامه حضور این دولت های بزرگ و اعضای ناتو در لیبی، برملا خواهد شد؟!
به این ترتیب، اکنون که دولت لیبی سقوط کرده است، آمریکا و هم پیمانش، خود را شریکان مهم این کشور می دانند. از این رو، هر چه سریع تر کارشناسان اقتصادی، سیاسی و نظامی و هم چنین شرکت های خود را راهی این کشور خواهند کرد تا سهم خود را ببرند.
یک احتمال دیگر هم این است که مردم لیبی، پس از سقوط قذافی در فضایی نسبتا آزادتر قرار گرفته اند، خود را سریعا متحد و متشکل سازمان دهی کنند و در پی استراتژی طبقاتی خود باشند و اجازه ندهند نه تنها سرنوشت جامعه شان، توسط دولت های عربی و ناتو و بازماندگان حکومت قذافی، رقم زده نشود، بلکه خود مردم سرنوشت خود را مستقیما به دست خویش رقم بزنند.
مسلما، پس از سقوط دیکتاتور لیبی، دولت های سرکوبگر و دیکتاتور منطقه از اسرائیل تا عربستان سعودی، از سوریه تا ایران، همه نگران آینده حکومت های مستبد و سرگوبگر خود هستند. بعلاوه این که تمام جهان سرمایه داری، از قلب اروپا تا آمریکا نیز در بحران اقتصادی درای به سر می برند. در چنین شرایطی، انقلاباتی که به سرعت مرزها می شکافد و هیچ قدرتی نیز نمی تواند جلو پیشروی آن را بگیرد. مردم منطقه و از جمله ایران، برای برقراری یک جامعه آزاد و برابر و انسانی و مرفه مبارزه می کنند.
پنج شنبه سوم شهریور ۱۳۹۰ – بیست و پنجم آکوست ۲۰۱۱
* ضممیه
گزراش «کمیسیون تحقیق و تفحص فرانسه در جنگ لیبی»
در این گزارش آمده است که چهار نیروی اصلی در ترکیب شورای انتقالی لیبی دیده می شوند؛ شورایی که قرار است کار انتقال قدرت را در لیبی انجام دهد. غلبه یک گروه در این شورا بر دیگر گروه ها روشن و آشکار است.
بر پایه این گزارش، «کمیسیون تحقیق و تفحص فرانسه در جنگ لیبی» گزارشی را منتشر کرده و بنا بر آن به ترکیب شورای انتقالی لیبی پرداخته است. در این گزارش، آمده است که چهار نیروی اصلی در ترکیب شورای انتقالی لیبی دیده می شوند:
گروه نخست، طرفداران رژیم دمکراتیک در لیبی هستند که شمارشان چندان زیاد نیست.
گروه دوم، طرفداران نظام پادشاهی در لیبی هستند؛ نظامی که در سال ۱۹۶۹، به دست معمر قذافی سرنگون شد.
گروه سوم، اسلام گراها که خواهان ایجاد حکومتی اسلامی در لیبی هستند.
گروه چهارم، افرادی از حکومت معمر قذافی هستند که با فرصت طلبی خود را به انقلابیون نزدیک کرده اند. این در حالی است که بسیاری از سلطنت طلبان نیز به اسلام گراها تمایل دارند.
در واقع با چنین ترکیبی، اسلام گراها به نوعی اکثریت را در شورای انتقالی لیبی دارا هستند و این به عنوان یک شمشیر دو لبه برای انقلابیون عمل خواهد کرد، زیرا غرب که هدایت عملیات نظامی علیه قذافی را عهده دار بود، تا مطمئن نشود که حکومتی مطلوب خود در لیبی راه اندازی خواهد شد، به دولتسازی در این کشور کمک نخواهد کرد.
در این زمینه، کشورهای غربی، دو سلاح برنده دارند؛ نخست: تحریم های اعمال شده علیه این کشور است، چرا که پیش تر شورای امنیت ملل متحد، قطعنامه تحریم این کشور را صادر کرده و در صورت سرپیچی انقلابیون، هیچ گاه این تحریم ها لغو نخواهد شد، همان گونه که تقریبا ده سال پس از سقوط صدام بود که تحریم های اعمال شده علیه این کشور لغو شد.
دوم: ایجاد یک جنگ داخلی در لیبی است که امکان دارد، سال ها به طول بینجامد؛ بنابراین، نباید فراموش کرد که به درازا کشیدن انقلاب لیبی و پیروزی ناگهانی آن در یک هفته، عمدتا ناشی از زمان بر بودن ارزیابی غرب از مواضع شورای انتقالی لیبی بود، چرا که در غرب در ماه های گذشته، تردیدهایی نسبت به رویکردهای اسلامی این شورا وجود داشت و تنها هنگامی تلاشش را برای سرنگونی قذافی انجام داد که تضمین هایی را برای آینده لیبی از شورای انتقالی این کشور گرفت.
* یادداشت روز دیدگاه