چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۲

چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۲

ما دوباره جوان می‌شویم!
مهدی جان منتظرتم... خیلی زیاد، می‌گذارمت روی دوشم، مثل همان روزها با هم فریاد می‌کشیم، ما پذیرای ظلم نیستیم، ظلم هر کسی! و ما باز جوان می‌شویم...
۹ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: رحیم قمیشی
نویسنده: رحیم قمیشی
در ضرورت عاجل مذاکره مستقیم ایران با ایالات متحده آمریکا
به اعتقاد ما، ضروری و حیاتی است تا مردم ایران، جنبش‌های مدنی و صنفی و سازمانهای سیاسی به موازات مبارزات پیگیر خود برای حل مشکلات و بحران های گوناگون کشور،...
۹ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت سیاسی-اجرایی اتحاد جمهوری‌خواهان ایران
نویسنده: هیئت سیاسی-اجرایی اتحاد جمهوری‌خواهان ایران
باز می گردم
بگذار بدوم   بگذار باور کنم که، بر می گردم و این خیال  نیست. سراسیمه، پر شتاب، با شوق شهری که بود، و خواهد بود، به خانه برمی‌گردم. 
۹ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری
اسماعیل عبدی مجبور به ترک ایران شد
 اسماعیل عبدی بعد از خروج از ایران در مورد شرایطی که او را مجبور به خروج از کشور کرد، می گوید: «سپاه پاسداران از من شکایتی کرد. پرونده‌ام که به...
۹ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
معلمان و حق قانونی اعتراض و تجمع
اخبار و شواهد برخی شرکت کنندگان در تجمع اعتراضی چند روز پیش گروهی از معلمان بازنشسته در پایتخت نشان می‌دهد برای پراکنده کردن و پایان این تجمع از اسپری فلفل...
۸ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: فریبا نظری
نویسنده: فریبا نظری
ناقوس نتردام
هوای مه آلودیست... و باغ انبوه و پوشیده از درختان... صبح زود است. صدای عوعوی سگ‌ها به گوش می‌رسد و «ما» کشیدن گاوان و ناله‌ی گوساله‌ها از گوشه‌ی دیگر باغ...
۸ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
غزه ویران شد، اما حماس دست نخورده مانده است
پس از آغاز آتش‌ بس، مشخص شد که حماس همچنان نوارغزه را در کنترل خود دارد: نیروهای امنیتی و مقامات را کنترل می‌کند و از نظر مردم منفور نشده و...
۸ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: سوزان امان، نیکولای آنتونیادیس و تئور شرودر- برگردان رضا کاویانی
نویسنده: سوزان امان، نیکولای آنتونیادیس و تئور شرودر- برگردان رضا کاویانی

“سر این نکته مگر شمع برآرد بزبان / ورنه پروانه ندارد بسخن پروایٔی…» رند ِجاودان

آن شب خواهرم برای دخترانش قصه های طولانی تری گفت... قصه هايی پرازاميد و روياهای قشنگ... وقتی دخترکانش آرام خوابيدند؛ من هنوز بيدار بودم و از کنار در ِچوبی درگاه اتاق به ستاره ها نگاه می کردم... به ستاره هايی که به سرعت در انتهای آسمان می رفتند! و محو می شدند... در اين فکر بودم فردا اول ِوقت از خواهرم بپرسم سرنوشت اين ستارگان را... خواب مرا هم درربود....

نزدیک عصر بود، زیر درخت گردوی انتهای خانه باغ و در سایه سار آن نشسته بودیم…

تابستان بود و دورهمی و تفریح بیرون از خانه و دور از بزرگترها، همراه با خنکای هوا، فرصتی بود که کمتر دست می داد… غروبها در کنار درختان و انتهای باغ، بازیگوشی هایمان تمامی نداشت…

صدای خنده و شادی های کودکانه مان برای بزرگترها مایه نشاط بود و شاید هم بی توجه بودند… اما بعدها دانستم غریووفریاد شادمانه بازیهای کودکانه همراه با هیاهوی کار وتلاش روزانه، بخشی از روزهای خوب زندگی ست و مایه امید و دور گزینی از یاس و ناامیدی…

آن روز اما با اینکه جمع مان بیشتر بود از برو بچه های همسایه و نوه های «ارباب»، اما ساکت بودیم…

خنده و شادی یٔی در صحبت هایمان نبود… هوا آنروز بهتر از روزهای دیگر بود، باغ سرسبز وزنده و نغمه ی بلبلان تمام روز به گوش می رسید… صدای آب در کوچه جاری بود و بوی نان تازه را حس می کردی… روز شلوغی بود… سر تنورشلوغ وهمه ی همسایه درکار… وما کودکان هم به رسم این یک ماهه توی خانه باغ، دورهم جمع شده بودیم. اما صدای هیاهو و شادی در کار نبود. طبق تجربه ی بزرگترها، وقتی صدایی از کودکان به گوش نمیرسد به احتمال زیاد در حال انجام کاری هستند که نمی خواهند بزرگترها سردرآورند ازکارشان… تمام باغ در سایه سار درختان بود… و خنکای عصر، فرصت مناسبی بود برای ما بچه ها… شب مادرم همانند همیشه که جویای کارهای آنروز و روزبعد می شد؛ از بی صدایی و ساکت بودن بازی آن روزمان پرسید… برایش عجیب بود که شور و شوقی در تعریف کردنها نداشتیم. از نوه هایش هم گویا پرسیده بود؛ اما چیزی عایدش نشده بود… به نظر می رسید خواهر و مادرم چند بار در صرافت این بودند که ببیند ما چه می گوییم؛ اما چیزی نیافته بودند… خواهرم فکر کرده بود احتمالا موضوع جالب و جذابی مطرح بوده که از بازی و شادی غافل شده بودیم… فرزندانش هم ساکت بودند. آنها که هر روز با اصرار باید از این

جمع دوست داشتنی جدا می شدند؛ زودتر از همیشه به خانه برگشته بودند. همگی در فکر بودند، دختر کوچکش به گوشهای رفت و عروسکش را محکم در آغوش گرفت. پدرش فکر کرد شاید با بقیه بچهها دعوایش شده باشد!…

مادرم بیآنکه نگرانیاش را نشان دهد به من گفت: امروز صدای بازیتان را نشنیدم، مگر همه ی بچهها نبودند؟ جواب دادم: چرا بودند، اما بازی نکردیم، صحبت! می کردیم!… خواهرم هم خندان نگاهم می کرد… من که گویی ترسم ریخته بود با هراس در چشمانمادرم نگاه کردم و گفتم:

«… به قول خودت، ترسناک! بود…» با آنکه از این شیطنت کلامی و الگوبرداری ام درکلام، لبخندی می زد ولی ترس را در چشمانم دیده بود؛ به گزینه* ام برد؛ برایم نان قندی آورد؛ خواست با این شیرینی، کام تلخ ام را تغییر دهد. در حالی که به سرم دست می کشید… گفت: «در مورد چه چیز صحبت میکردید که اینقدر برایتان ترسناک بوده…؟» مردد بودم، توانایی دستهبندی و انتقال همه آن خبرهای بد که به یکباره به ذهن و جانم حملهور شده بود را نداشتم. به جای جواب دادن به پرسش اش، پرسیدم:

«آبجی و تو هم اگه وبا بگیرید؛ می میرید!؟…» و قبل از اینکه مادرم جوابی بدهد، اضافه کردم «نوه ی ارباب می گفت که مادرش به پدرش گفته…: ننه جان از وبا مرده!… هر کسی بیحال بشه ،آب بدنش تموم میشه! تب می کنه و میمیره!…» خواهرم در حالی که مرا میبوسید، گفت :«…پس نشست تان راجع به وبا بوده…!؟» دخترش گویی صدای مادرش را نشنیده بود و در حالی که به چیزهایی که شنیده بود فکر میکرد، گفت: «…مامان! همسایه ها هم ممکن است وبا بگیرند؟… چرا زن ارباب هم به قول نوه اش گریه کرده و گفته خدا به زنان و بچه های خانواده رحم کند؟ چه اتفاقی قرار است برای ملیحه دوستم بیفتد؟ قرار هست ماه بعد به تهران بروند…» خواهرم لحظه ای مکثی کرد و گفت:« این حرفها را بریزید دور…» و محکم مرا و دخترش را در آغوش گرفت…

آن شب خواهرم برای دخترانش قصه های طولانی تری گفت… قصه هایی پرازامید و رویاهای قشنگ… وقتی دخترکانش آرام خوابیدند؛ من هنوز بیدار بودم و از کنار در ِچوبی درگاه اتاق به ستاره ها نگاه می کردم… به ستاره هایی که به سرعت در انتهای آسمان می رفتند! و محو می شدند… در این فکر بودم فردا اول ِوقت از خواهرم بپرسم سرنوشت این ستارگان را…

خواب مرا هم درربود….

*. گزینه = مکانی در خانه های ییلاقی که خنک بود و مایجتاج عمده آنجا قرار داده می شد مثل نان، قند، آرد، روغن… وسایل مربوط به تهیه و خمیر نان…

تاریخ انتشار : ۹ شهریور, ۱۴۰۰ ۱۰:۰۷ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

در بزرگ‌داشت تحمیل آتش‌بس به اسراییل!

این آتش بس دست‌آوردی بزرگ برای مردم ستم‌دیدهٔ فلسطین و نتیجهٔ استقامت و مبارزات آنان، فشار نیروهای آزادی‌خواه و صلح‌دوست جهان و نیز نیروهای مترقّی و صلح‌دوست اسراییل است. تضمین پای‌بندی دولت اسراییل به قرارداد آتش‌بس موقّت نیاز به نظارت جهانی دارد. از یک سوی اسراییل می‌تواند از ساعات باقی‌مانده تا آغاز آتش‌بس برای ادامهٔ نسل‌کشی سوءاستفاده کند و از سوی دیگر پس از دست‌یابی به تبادل گروگان‌های اسراییلی، کشتار وحشیانهٔ خود را از سر بگیرد.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

به بهانه قتل علی رازینی و محمد مقیسه (ناصریان)، قضات بیدادگاه های جمهوری اسلامی

جنایت کاران و متجاوزان به حقوق اساسی مردم، فارغ از مقام و درجه‌ای که دارند، باید در دادگاه‌های علنی و با رعایت کامل قوانین و کنوانسیون‌های بین‌المللی و داخلی محاکمه و پاسخگو شوند. از همین منظر، هرگونه ترور و قتل‌های اراده‌گرایانه نیز باید به‌طور قاطع محکوم شود.

مطالعه »
یادداشت

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات غیرانسانی دیگر صرف نظر از نوع اتهام یا انگیزه و اعتقاد محکومان، چیزی جز نابودی و ظلم نیست و باید برای همیشه از دستگاه قضایی حذف شود.  نه به اعدام، نباید فقط شعاری باشد، بلکه باید به منشوری تبدیل شود که کرامت انسانی و حقوق برابر را برای همه، فارغ از جنسیت و جایگاه اجتماعی، به رسمیت بشناسد.

مطالعه »
بیانیه ها

در بزرگ‌داشت تحمیل آتش‌بس به اسراییل!

این آتش بس دست‌آوردی بزرگ برای مردم ستم‌دیدهٔ فلسطین و نتیجهٔ استقامت و مبارزات آنان، فشار نیروهای آزادی‌خواه و صلح‌دوست جهان و نیز نیروهای مترقّی و صلح‌دوست اسراییل است. تضمین پای‌بندی دولت اسراییل به قرارداد آتش‌بس موقّت نیاز به نظارت جهانی دارد. از یک سوی اسراییل می‌تواند از ساعات باقی‌مانده تا آغاز آتش‌بس برای ادامهٔ نسل‌کشی سوءاستفاده کند و از سوی دیگر پس از دست‌یابی به تبادل گروگان‌های اسراییلی، کشتار وحشیانهٔ خود را از سر بگیرد.

مطالعه »
پيام ها

پیام گروه کار روابط عمومی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به مناسبت برگزاری دهمین کنگرهٔ سراسری حزب اتحاد ملت ایران اسلامی!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) تلاش‌های مؤثرحزب اتحاد ملت ایران اسلامی در جبههٔ اصلاحات برای ایجاد تغییر در اوضاع اسفناک کشور را ارزشمند می‌داند. حضور پررنگ زنان در شورای مرکزی حزب شما، گامی شایسته در راستای تقویت نقش زنان در عرصهٔ سیاسی کشور است.

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

ما دوباره جوان می‌شویم!

در ضرورت عاجل مذاکره مستقیم ایران با ایالات متحده آمریکا

باز می گردم

اسماعیل عبدی مجبور به ترک ایران شد

معلمان و حق قانونی اعتراض و تجمع

ناقوس نتردام