بخشی از اپوزیسیون راست ایران زیر لوای “شورای ملی ایران” در پاریس، مجمع وسیعی را تدارک دید که هدف خود را سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و ایجاد یک نظام دمکراتیک و سکولار از طریق انتخابات سالم و عادلانه اعلام کرد. در این نشست که در آن از حضور احزاب و جریانهای سیاسی مطرح در صحنه سیاسی ایران خبری نبود، آقای رضا پهلوی به عنوان سخنگوی شورا برگزیده شد. رضا پهلوی طی مصاحبهای با تلویزیون بی بی سی، به جوانبی از این نشست اشاره کرد، از جمله:
ـ مجمع، نقطه شروع خوب و حرکت امید بخشی است،
ـ اگرچه ممکن است بعضی ها در ایستگاه اول سوار قطار نشوند، اما در ایستگاههای دیگر سوار خواهند شد (اشاره به گرویدن دیگر جریانات به این تشکل در زمان های بعد)،
ـ نشست علیرغم اینکه با حضور احزاب و جریانهای سیاسی مطرح در صحنه سیاسی ایران مواجه نبود، اما به گفته وی بسیاری از آنان در متن فراخوان مجمع تاثیرات خودشان را داشتهاند، وی در این مورد از جمله به حزب کومله کردستان ایران اشاره مستقیم داشت،
ـ برای وی به عنوان رضا پهلوی، شکل نظام مطرح نیست، و اصل همان دمکراسی و حق رای است. بنابراین شکل نظام از طریق صندوق رای و انتخابات آزاد تعیین می شود. آنچه که شورای ملی ایران بدنبال آن هست ایجاد شرایط برای چنین حقی است.
آقای رضا پهلوی بعنوان تنها وارث نظام پهلوی که توسط انقلاب مردم در سال ۵۷ سرنگون شد، کماکان از چندین جهت با مشکلات عدیدهای در پیشبرد سیاست های خود روبرو بوده است، از جمله:
ـ نظام پهلوی از طریق انقلاب سرنگون شد، که این به معنای دریافت “نه” تاریخی از طرف مردم ایران بود،
ـ نظام پهلوی حتی بفرض اشتباه بودن انقلاب، عامل اصلی قیام مردم علیه خود و به قدرت رسیدن نظام تئوکراتیک در ایران بود، امری که هیچگاه مورد توجه جدی رضا پهلوی قرار نگرفت. فضای بسته سیاسی، سرکوب آزادیخواهان و نفرت ویژه نظام پهلوی از چپ ها و سرکوب بی رحمانه آنها، مواردی بودند که سیستم شاهی را به ورطه سراشیبی کشانید. این عامل اول بودن امر وقوع انقلاب، کماکان از لحاظ تاریخی و روانشناسی تودهای، سلطنت طلبان را با مشکلات بزرگی در بعد تسخیر روانی فضای عمومی ایران مواجه کرده است،
آقای رضا پهلوی برای غلبه بر این مشکل، با ثانوی قرار دادن امر شکل دولت (اینکه شکل سلطنتی یا جمهوری از طریق رای مردم تعیین خواهد شد)، می خواهد هم به نحلههای دیگر اپوزیسیون ایران نزدیک شود، و هم خیلی زیرکانه آلترناتیوی را که در انقلاب بهمن به آن “نه” تاریخی داده شد، دوباره به عنوان یکی از آلترناتیوها در معرض رای عمومی قرار دهد (معلوم نیست اصرار رضا پهلوی بر آلترناتیو قرار دادن شکلی که به آن “نه” تاریخی گفته شده است، چیست. بویژه اینکه تجاربی در کشورهای پیرامونی این اصرار را توجیهناپذیر می کنند. در کشورهائی مثل افغانستان و عراق که در آن نظام پادشاهی نه از طریق قیام مردمی، بلکه از طریق کودتا به کنار گذاشته شدند، بعد از شکل گیری شرایط نو، هیچگاه فرصت برگشتن سلطنت در آنها مهیا نشد).
اینکه هر جریانی حق دارد آلترناتیو دلخواه خود را مطرح کرده و برایش مبارزه کند، امری بدهیست، اما همکاری آلترناتیوهائی که از یک جنس نیستند و بویژه یکی از آنان در یک مرحله تاریخی “نه” مردمی گرفته و خود عامل اصلی در وضعیت پیش آمده بوده است (بدون آنکه مورد نقد جدی هم قرار گرفته باشد)، زیاد ساده به نظر نمی رسد. آقای رضا پهلوی هنوز راه طولانی در پیش دارد. امر جلب دیگر نحلهها نه از تاکید مداوم بر صندوق رای، بلکه از “خود نقدی” می گذرد. این خود نقدی نه تنها در زمینه سیاست، بلکه به شفاف سازی و جوابگوبودن در عرصه مالی هم برمی گردد. این چگونه نیروی ملی است که بدون رای ملت، هنوز از همان سرمایههای ملی ارتزاق می کنند که به یمن در قدرت بودن به غارت بردند و بر آن تسلط یافتند؟