خبر جالبی از کشف حشره ای جدید، در یکی از روزنامه های ایران توجه ام را جلب کرد: “گونه اى حشره جدید در آلمان کشف شد. کشف این حشره ناشناخته در قلب آلمان باعث خوشحالى دانشمندان این کشور شده است. این دانشمندان اعلام کرده اند که از این نوع حشره تنها ۱۳ دسته در اروپا حیات دارند. این حشره از طریق تخم گذارى همانند سایر حشرات دیگر، تولید مثل مى کند. بدین ترتیب که تخمک ها از طریق مکیدن یک نوع باکترى مخصوص که در شیرۀ درختان وجود دارند تغذیه مى شوند. با این حال این باکترى موجب مرگ این حشره مى شود…”
اما جالب تر از همه، شیوۀ زندگی و تولید مثل این حشره بود که بی تعارف مثل رئیس جمهوراسلامی، احمدی نژاد است. حشره برای تغذیه تخمک ها از شیرۀ درختی استفاده می کند که حاوی نوعی باکتری است که در نهایت منجر به مرگ این حشره می شود. احمدی نژاد با وعده های اقتصادی و فریفتن جامعه به بذل و بخشش دلارهای نفتی، بی توجه به امکان ناپذیری تحقق وعده هایش و با شعار “می شود و می توانیم” فی الواقع هیچ کاری نمی تواند کند. چرا که با مکیدن شیرۀ اجتماع برای تداوم حیات انگل وار دولت رانتینر خویش، جز اینکه روزبه روز کشور را بیشتر به بیگانگان وابسته کند کار دیگری انجام نمی دهد. هنگامی که او “نتواند و نشود” با “نخواستن” توده های مردم نیز مواجه می شود و آن روز است که انقلابی رخ خواهد داد. کلیۀ هزینه هایی که در این زمان بر مردم ایران تحمیل خواهد شد، بر عهدۀ نظام جمهوری اسلامی است.
کشاندن جامعه به فضای بستۀ سیاسی و فشار بر اقشار پائینی جامعه به خاطر ناتوانی در مهار تورم، تنها گزینۀ پیش روی دولت “آبادگران” است. اصولگرایانی که گویا برای “ویرانی ایران” آمده اند. رودررو قرار گرفتن با نسل جوان و خواست های به حق و نامحدود آنان. نیروی انتظامی دولت آتی را به خشونت خواهد کشانید، چرا که خشونت و اقدامات کور میلیتاریستی هنگامی روی می دهد که عجز و ناتوانی از رویارویی با مشکلات حاصل می شود. این مسئله در سطح جهانی هم با هار شدن مافیای سرمایه داری جهانی و حمله به عراق و … قابل مشاهده است.
نظام جمهوری اسلامی علاقه مند به هیچ مصالحه ای نیست و نمی خواهد اصلاحات را حتا بدست نیروهای خودی و اصلاح طلب های حکومتی عملی سازد. دربرابر اپوزیسیونی که غیر قانونی اعلام می کند، هیچ آلترناتیو و اپوزیسیون ملایمی را به رسمیت نمی شناسد. نظام گزینشی سختی برای هر فعالیت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی حاکم کرده که قابل تغییر و حذف نیست. و این همه پر روئی و جرات را به خاطر فروش نفت با قیمت بالا و پاسخ گو نبودن به توده ها دارد. وقتی اکبر گنجی با این همه حمایت از تمام دنیا و ایران، همچنان در زندان است، یعنی جمهوری اسلامی از چیزی نمی ترسد. چرا که شفیره هایش از نفت تغذیه می کنند. نفتی که متعلق به همۀ مردم ایران است. اگر چه چند صباحی بتواند با مکیدن شیرۀ سیاه و بذل و بخشش دلارهای حاصل از آن دوام آورد اما همین سم مهلکی برای کشتن وی خواهد شد. نفت و ثروت حاصل از آن برای مردم ایران است. برای رشد و نمو درختی که جامعه را می سازد، نه برای تخمگذاری و باروری حشره ای نوظهور و بی حاصل! اینگونه است که دستاوردهای دکتر محمد مصدق در ملی کردن صنعت نفت، پایمال شده و الگارشی حاکم بر ایران آن را به نفع خود مصادره می کند. مصادره ای که حاکمیت را قادر به انجام هر جنایتی، از کشتار زندانیان سیاسی تا دزدی های کلان اقتصادی، در طول دو دهۀ گذشته کرده است.
اما همین مسئله حقوق بشر مهمترین مشکل حکومت برای ادامۀ حیاتش است. از این پس جمهوری اسلامی می بایست علاوه بر پاسخ گو بودن به نیازهای روزمره مردم و مدیرت کشور، که در دو دهۀ گذشته بیشترین آسیب را به آن زده است؛ مسائل حقوق بشری خویش را با آزاد کردن زندانیان سیاسی و اعادۀ حیثیت از قربانیانش برآورده سازد، دو موردی که در این نظام، غیر هم خوانند. بنابر این دولت های مختلف همواره مجبورند یک طرف این مباحث را اهمیت دهند. دولت احمدی نژاد خواهد مرد، همانند همان حشرۀ نوظهور آلمانی، چرا که از پس وعده های اقتصادی که با اتکا به افزایش قیمت نفت داده، بر نمی آید، ساختار مدیریتی و اقتصادی بیمار ایران امکان اصلاح ندارد و هر نوع تغییری در آن زمان زیادی می طلبد که از دست احمدی نژاد بیرون است. نمی شود و او نمی تواند. حالا هرچه قدر هم رویا ببافند و خواب های خوب ببیند، خوابی که مردم برایشان دیده اند، اینبار، مطالبۀ دقیق و جدی خواسته هایشان و وعده های دولت است. این همان سم کشنده ای است که یک نظام بسته و غیر دموکراتیک را دیر یا زود به ورطۀ نابودی می کشاند.