علی خامنهای رهبر رژیم ولایت فقیه در مراسمی نمایشی که بخاطر هفته بسیج در روز عید غدیر به منظور قدرت نمایی و تصریح بیعت بسیج با او توسط سردار رضا نقدی، با حضور اعضای بسیج برگزار گردید، پس از تعریف و تمجیدهای کاسبکارانه از نیروهای بسیج، مخالفان رژیم کودتا، رهبران جنبش سبز، طرفداران سکولاریسم و به عبارتی تمام مخالفان و منتقدین خود را مورد حمله قرار داد و از بسیج خواست که خود را آماده مقابله با مخالفان نماید. این سخنان در حالی از زبان خامنهای جاری می شوند که او بخاطر نقش و شراکتش در کودتای انتخاباتی، سرکوبهای پس از انتخابات، قرار گرفتن در مقابل جنبش سبز و مطالبات دمکراتیک وعدالت خواهانه مردم، گسترش بحران اقتصادی، فقر، بیکاری، استبداد و اختناق، تداوم و تشدید مستمر اختلافات و ژرفش شکافها در درون بلوک حاکم و فشارهای خارجی، اینک بیش از پیش منزوی گردیده و خطر تلاشی رژیم تحت رهبری اش را تهدید می کند.
پناه بردن به نظامیان و سنگر گرفتن در میان آنها به امید حفظ قدرت، سرنوشت وعاقبت تمام دیکتاتورها است که بنا بدلایل مختلف، فاقد مشروعیت و پایگاه اجتماعی لازم و حمایت اکثریت مردم جامعه بوده وموقعیت رژیم خود را در معرض تهدید جنبشهای مردمی دمکراتیک تحول و ترقیخواه می بینند و دیگر نمی توانند بدون یاری گرفتن از نیروهای مسلح به قدرت برسند و یا قدرت خود را با روشها و استبداد غیرنظامی حفظ کنند. کودتای انتخاباتی حکومتی، یک سال و نیم پیش تحت حمایت خامنهای نیز برای آن انجام گرفت که هم ضرورت تغییر و تحولات دمکراتیک عمیق در تمام سطوح جامعه به امری عاجل و اجتناب نا پذیر تبدیل شده بود و هم جنبش مردمی نیرومندی که بیانگر این امرعاجل و خواست و اراده مردم برای انجام تغییر و تحولات ضرور بود، سر بر آورده بود، که باسرعت در حال انکشا ف و تسخیر عرصه های مختلف جامعه بود. این وضعیت حفظ و تداوم قدرت توسط حاکمان وقت، به سبک و سیاق معمول در جمهوری اسلامی را ناممکن کرده بود.
در شیلی، بولیوی، فیلیپین، اندونزی، پاکستان، اسپانیا، عراق، سوریه، ترکیه و … انگیزه ها و دلایل کودتاهای رنگارنگی که توسط نظامیان انجام گرفتند و همچنین در کودتای ۲۸ مرداد، کم و بیش مشابه بودند. تنها بهانه ها ممکن بود در اینجا و آنجا با هم متفاوت باشند. اما اعم از این که بهانه کودتا نجات کشور از آشوب و هرج و مرج بود یا نجات کشور از افتادن به دامان کمونیسم و یا جلوگیری از تجزیه و نجات دین، ملت و … اهداف واقعی اکثریت کودتاها جلوگیری از تشکیل دولتها و حکومت های منتخب مردم و استقرار نظامهای پارلمانی دمکراتیک و ملی بود. مواردی مانند پرتغال، که کودتا در آن برای برکنار کردن حکومتهای دیکتاتوری و استقرار دمکراسی و یا درکشورهای که برای صیانت از استقلال و حق حاکمیت ملی کودتا انجام می گرفت، ابداً قاعده نبوده اند. اما امروز، دیگر تقریبا همه آن رژیمهای کودتایی یکی پس از دیگری توسط مردم از میان بر داشته شدند و جای بسیاری از آنها را امروز دولتها و حکومتهای مبتنی بر نظامهای پارلمانی دمکراتیک گرفتهاند. در کودتای خامنهای و شرکا نیز تنها بهانه کودتا متفاوت است، اما اهدف کاملا مشابه و سرنوشت و عاقبت این کودتا و عاملان آن نیز بسیار بعید است چندان متفاوت با عاقبت سایر کودتاها و کودتاچیان باشد.
خوشبختانه تمام تلاشهای رژیم کودتا برای از میان برداشتن جنبش مردمی موجود و تثبیت موقعیت خود در جامعه، برغم تمام سرکوبها، جنایات، سختگیریها و محدودیتهای بسیاری که علیه تشکلها، فعالان، رهبران و تودههای شرکت کننده در جنبش توسط عمال رژیم کودتا تاکنون اعمال شده، یکی پس از دیگری ناکام مانده است و سران حکومت نه تنها به اهداف ضد مردمی خود نایل نشدهاند، بلکه روز به روز بیشتر و بیشتر در جامعه مطرود می شوند و به ناگریز به بسیج و نیروهای نظامی پناه برده و با آنها همسنگر می شوند و کوشش می کنند با تطمیع و خرید نیروهای بسیجی – که اکثریت آنان بر خلاف دوران جنگ، به دلیل بیکاری و فقر و بناگریزبسیجی شدهاند، مخالفان خود را از میان بردارند، تا بتوانند قدرت سیاسی و اقتصادی و امتیازات استثنایی نامشروع خود را همچنان و به هر قیمت حفظ کنند. قدرتی که به قیمت کشتن تعداد پرشماری از مبارزان راه آزادی و عدالت اجتماعی، فقر و فلاکت اکثریت مردم، زمینگیر کردن اقتصاد مولد کشور و انزوای جهانی ایران به دست آمده است.
فرمان آماده باش خامنهای به بسیج برای سرکوب جنبش دمکراتیک مردم ایران، به احتمال قریب به یقین به مانند سایر اقدامات تاکنونی رژیم کودتا شکست خواهد خورد و این آخرین تیر ترکش ولی فقیه در صورتی که بسوی مردم و ایران شلیک شود، تیری است که پس از برخورد با سنگ خارای واقعیت بسوی خود او کمانه خواهد کرد و نه تنها خامنهای که نظام فقاهتی او را نیز با تمام اجزای آن به دیار عدم خواهد فرستاد.
دوران رژیمهای نظامی و نظامهای استبدادی دیرزمانی است که به سر رسیده است. وجود رژیم ولایت فقیه در این دوران، نه یک واقعیت تاریخی، که یک کمدی تاریخی است. خامنهای با رفتار خود در دوران زمامداریش، ته مانده توهمی را که نسبت به نظام فقاهتی در میان تعدادی از طرفداران صاف و ساده جمهوری اسلامی نسبت به مقدس بودن نظام اسلامی وجود داشت، از میان برد. او خود بیش از مخالفان نظام فقاهتی به این نظام ضربه وارد نمود. زمانی که تغییر و تحولات در یک جامعه به امری عاجل تبدیل می شوند و محرکهای ترقی جامعه در بستر این ضرورت پروده و به صحنه رانده می شوند و بحرانها از هر سوی سر بلند کرده و تا سرحد آشتی ناپذیری رشد می کنند، دیگر هیچ نیرویی، با هیچ وسیلهای نمی تواند در مقابل تحولات ترقیخواهانه مقاومت کند. اینک در ایران چنین شرایطی در حال تکوین است. درست است که نیروهای جامانده در گذشته به آسانی حاضر به تمکین از واقعیت نیستند و سعی خواهند کرد با ادامه جنایت و خشونت مانع تحولات گردند، ولی خود آنان نیز در دوران گذار با سرعت فرایند تلاشی را طی نموده و قدرت تصمیم گیری درست را از دست می دهند و بعضاً خود مانند خامنهای ناخواسته با رفتار خود به تسریع این فرایند یاری می رسانند.
روند تحولات پس از کودتا، خطا بودن محاسبات خامنهای را نشان داد. او در حالی به انجام کودتا رضایت داد که حکومت و جامعه اسیر بحرانهای متعددی بودند. اقدام به کودتا و تصفیه اصلاح طلبان نه تنها سبب تخفیف بحرانها و یکدست شذن حکومت و تضمین بقای آن نشد، بلکه به نحوه بارزی به تشدید بحرانها و شکافهای درونی و تضعیف بیشتر آن منجر شد. پس از کودتا نیز خامنهای با حمایت از جنایات کودتاگران علیه مردم و جانبداری از احمدی نژاد در کشمکشهائی که بین طیفهای محافظه کاران درون حکومتی صورت گرفت، عملاً شرایط را برای فاصله گیری بخشی از همراهان خود فراهم کرد و موقعیت او به عنوان رهبر نظام حتی در میان محافظه کاران متحد او زیر علامت سوال رفت. اینک نیز فراخواندن بسیج به مقابله با مردم، آنهم در شرایطی که جنگ قدرت میان احمدی نژاد و مجلس به اوج خو د رسیده و بحرانهای درون رژیم و جامعه در مقایسه با دوران پیش از کودتا به مرا تب گسترده و پیچیده تر شدهاند و بسیجیها نیز دیگر بسیجیهای داوطلب دوران جنگ نیستند، خطای جدی دیگری است که خامنهای مرتکب می شود. بسیج آخرین سنگر بازماندهای است که ولی فقیه هنوز می تواند در آن پناه بجوید و از این سنگر تعرض خود به مردم را، برای بازپس گرفتن آنچه که تا کنون در رویا رویی با جنبش و مردم از دست داده است، آغاز کند. اما بعید است که این سنگر نیز برای مدتی طولانی مکان امنی برای رهبر جمهوری اسلامی باقی بماند.